در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
زمین سر صلح ندارد
از شامگاه یکشنبه که زلزله 7/3 ریشتری، منطقه ازگله کرمانشاه را لرزاند و 430 کشته و هزاران مجروح برجای گذاشت، سه روز میگذرد، اما همچنان زندگی ساکنان مناطق زلزلهزده تحت تاثیر غرش زمین است. بامداد سهشنبه، خیابانهای سرپل ذهاب؛ شهری که با صدها کشته بیشترین تلفات را داشته است در سکوت فرو رفته و چهره جنگزده به خود گرفته. هرازگاهی با یک پسلرزه، تکهای سنگ و آجر از بالای ساختمانهای تخریب شده به زمین سقوط میکند و خواب صدها نفر از اهالی را که در فضای سبز خوابیدهاند، با کابوس زلزلهای دیگر یکی میکند. سایه تیرآهنهای تاب برداشته، سنگ و کلوخ سقوط کرده، سیم برق کنده شده و شیشههای شکسته روی معدود دیوارهای سالم افتاده. بیشتر مردم خود را در پتو پیچانده و در فضای سبز خوابیدهاند، برخی به چادرهای مسافرتی پناه برده و تک و توک، آتش روشن کرده و دستان خود را به گرمای آن سپردهاند. خودروهای مردم در کنار خیابان پارک است. تعدادی از آنها از سقوط آجرها، زخم خوردهاند. سرما سوز دارد و مردم چشم به کمک دوختهاند. تا خودروهای عبوری، سرعتشان را کم میکنند، اهالی به خیال رسیدن چادر و آب هجوم میبرند. زمین هنوز سر صلح ندارد؛ هر چند ساعت یک بار میلرزد تا کابوس زلزله، یک بار دیگر به خواب شکننده اهالی بیاید. گاهی نیز با لرزشی خفیف تکه سنگی از نمای ساختمانی زخم خورده جدا میشود و روی سر عابران میافتد.
ناراضی از امدادرسانی
بنا به آمار رسمی، حدود 12 هزار خانه تخریب شده است. بیشتر این خانهها در سرپل ذهاب و روستاهای اطراف آن است. روبهروی خرابهای که قبلا خانه بود، مردی همراه همسر و پسرش در خودروی پژو نشسته. بخار روی شیشههای ماشین افتاده. رحمان، موهای جوگندمی دارد و کوتاهقامت است. وقتی حرف میزند، ابروهایش درهم کشیده میشود. او برای شرکت در مراسم ختم به خانه خالهاش در سرپل ذهاب آمده بود، اما حالا میزبان او همراه دو عضو دیگر خانوادهاش کشته شدهاند. به جامجم میگوید: «موقع زلزله، هشت نفر در خانه بودیم. ناگهان دیدم سقف انگار روی ریل باشد به این سو و آن سو حرکت میکند. من و خانوادهام خودمان را به کوچه رساندیم، اما خالهام، نوه و عروسش هنگام فرار، زیر آوار دیوار ماندند و کشته شدند.» نگاه رحمان در تاریکی خیابان، غرق در کپهکپه آجر و سنگ روی زمین میشود و آرام میگوید: «امدادرسانی ضعیف است. نه چادری، نه آب و نه غذایی. آشنایانمان از کرمانشاه برای ما نان فرستادهاند. من تا وقتی تکلیف خالهام معلوم نشود نمیتوانم اینجا را رها کنم.»
نیاز مبرم به چادر، آب و غذا
درست پشت خانه خاله رحمان، چند خانه دیگر نیز آوار شده است. چند زن دور یک گله آتش نشستهاند. تن را دور پتو پیچیده و به سه کودک زخمی خود که زیر پتو، روی زمین خوابیدهاند، نگاه میکنند. چوبهایی که آتش زدهاند، همان اسکلت خانه خودشان است که در زلزله کاملا آوار شده. دختر سه ساله، از خواب بیدار شده. مادرش سفت او را در آغوش گرفته. زن، سر باندپیچی شدهاش را نشان میدهد و میگوید: «ما چهار خانوار هستیم. بچههایمان و شوهرانمان مصدوم شده بودند و خودمان از زیر آوار بیرونشان آوردیم. چادر نداریم و نمیدانیم اگر باران بیاید از سرما چه کار کنیم؟ آب هم کم است. لبانم را ببین. آنجا خانهام بود، همه چیز از بین رفته.» دخترش به آوار خانهشان خیره میشود. شوهرش ادامه میدهد: «ما حقمان را میخواهیم و آن یک چادر و چند بطری آب است. از سر شب کنار جاده ایستادهام به امید اینکه امدادگری رد شود و چادری به ما بدهد. هشت سال برای این کشور جنگیدم و از مرز دفاع کردم تا حالا دولت از ما حمایت کند. هر کسی میآید وضع ما را میبیند، قولهایی میدهد، اما تا از اینجا دور میشود همه چیز یادش میرود.»
تلاش بیوقفه امدادگران در بیمارستان ها
بیشترین مصدومان بیمارستان شهدای سرپل ذهاب، از مناطق روستاییاند. خانههای آنها بیشتر کاه گلی و خشتی است و دهها نفرشان در یک لحظه با ریزش سقف یا دیوارهها کشته شدهاند. دهها دستگاه آمبولانس و اتوبوس آمبولانس در محوطه بیمارستان است. چند امدادگر از جمله پزشک، پرستار و مددکار اجتماعی در تکاپو هستند. مادری زیر بازوی پسرش را گرفته است. او تلوتلو میخورد و دستش را به پیشانی خونینش میبرد. تازه از زیر آوار بیرون کشیده شده؛ پرستار زن به کمکش میرود. در گوشه حیاط بیمارستان، جسد یک مرد در کاور سبزرنگ پیچیده شده؛ هنوز هویتش معلوم نیست. سه چادر صحرایی برپاست. صدای گوشخراش موتور برق، صدای گریه دختری خردسال را میدزد. دهها تخت، ویلچر، سرم و جعبههای دارو در حیاط است. عدهای از امدادگران در حال تفکیک داروها هستند و نیروهای نظامی نیز به آنها کمک میکنند. امدادگر زن به جامجم میگوید: «بیشتر مصدومان دچار شکستگی از نواحی مختلف بدن شدهاند. کودک در آنها کم است و بیشتر بزرگسال هستند. شرایط روحی خانوادهها هم خوب نیست. زنی 15 عضو خانوادهاش را از دست داده بود. فقط توانستم او را بغل کنم تا گریه کند. زن دیگری هم بود که همراه دختر دو سالهاش در آغوشش، زیر آوار کشته شدند.»
با این همه، مرگ تنها تصویر ذهن امدادگران از زلزله نیست. راحله و همکارانش در این مدت، سه زن باردار را از مرگ نجات داده و آوا، نوزاد دختر یکی از آنها را نیز به دنیا آوردهاند. سایر امدادگران نیز موفق شدهاند با کمک سگهای زندهیاب، شش نفر را از زیر آوار زنده بیرون بکشند. ساعتها پس از حاثه، هنوز مصدوم میآورند. پسری که صورتش زخم چاقو برداشته به یکی از امدادگران میگوید هنگام گرفتن چادر با یکی از اهالی درگیر شده. صدای بالگرد در آسمان میپیچد. امدادگری داد میزند: «این آمبولانس چی شد؟»
88 کشته از اهالی چند روستای نزدیک
بیشتر از همه جا روستاهای همجوار کوئیک حسن، کوئیک عزیز و کوئیک صیفوری در دشت ذهاب را غبار مرگ گرفته به نحوی که 88 نفر از اهالی این روستاها کشته شدهاند. از خانهها، جز تلی از خاک و سنگ و چوب چیز دیگری باقی نمانده است. بعضی سقفها یکباره فرو ریخته و تمام اعضای یک خانواده را بلعیده. سعید از اهالی روستای کوییک حسن است. کنار جاده ایستاده. به جام جم میگوید: «حدود 88 نفر از اهالی در همان چند ثانیه زلزله کشته شدند. مجبور شدیم با لودر چاله بکنیم و آنها را با همان لباس هایشان دفن کنیم.» نگاهش به کامیون ارتش که برای دادن باکسهای آب معدنی از راه رسیده، میافتد. چند پسربچه از آن سوی جاده، بیمهابا به سمت کامیون میدوند. مامور، یا علی گویان، آب معدنیها را به سمتشان پرتاب میکند و بچهها پس از گرفتن باکسها، با خنده داد میزنند: «آقا آب... آقا آب...» سعید ادامه میدهد: «بعد از دو روز، این اولین بار است که ارتش به اینجا آمده، درحالی که مردم اینجا بیشترین تلفات را دادهاند. بعضی از خانوادهها هفت عضوشان کشته شدهاند؛ مثل محمد.» محمد مردی میانسال است. قبرهای دسته جمعی، زیر سایه درختان همیشه بهار است. محمد با چشمانی قرمز از خون و شانههای خمیده به هفت قبر خیره شده؛ هر قبر، خاک مرطوب کپه شدهای با یک بلوک عمود است. دو دختر، همسر، پدر و مادر و دایی و پسردایی محمد کشته شدهاند.
میلیونها تومان خسارت دامداری
شغل بیشتر اهالی روستا دامداری است اما زلزله، دهها راس گوسفند و گوساله آنها را کشته. لاشه تعداد زیادی از آنها هنوز زیر آوار گیر کرده و بوی تعفن در روستا پیچیده است . به گفته اهالی، ادامه این شرایط میتواند باعث شیوع بیماریهای خطرناکی چون وبا در منطقه شود. البته اهالی موفق شده اند تعدادی از این لاشهها را به اطراف ببرند اما آنها همزمان نگران احتمال تلف شدن سایر دام هایشان به خاطر تشنگیاند. پسربچهها از روی کانال آبی که نزدیک روستاست، میدوند و به تپهای کوتاه میرسند. لاشه گوسفندان در سراشیبی تپه، زیر قلوه سنگهاست. داوود 14 ساله با کف پا ضربهای به لاشه میزند. گردن خونین گوسفند زیر بدنش قل میخورد و حیوان مُرده با زبان از دهان بیرون آمده به دامنه سقوط میکند و کنار لاشه دیگر میافتد.
پایان بغضها
در میانه خرابههای روستای کوئیک عزیز، جایی که بیشتر خانه هایش تخریب و دهها نفر از اهالی اش کشته شدهاند، چهار زن سیاهپوش، یکدیگر را در آغوش گرفتهاند. صدای شیونهایشان میآید. سه مرد با شانههای خمیده در کنارشان هستند. به سمت خرابهای میروند که قبلا خانه شان بود. یک چادر هلال احمر در آنجا برپاست. دختری نصف صورتش زخم برداشته و باند پیچی شده است. باکس آب معدنی را بسختی حمل میکند. بوی تعفن لاشه تعدادی گوسفند میآید؛ گوسالههای زنده، تشنهاند. بزرگ روستا به جام جم میگوید: «پنج آبادی اینجا، حدود 1800 نفر جمعیت داشت، اما 88 نفرشان در یک لحظه کشته شدند. ما اینجا کودک زیاد داریم، آنها شیر خشک لازم دارند. چادر و آب معدنی و پتو میخواهیم. لودر نیاز است تا آواربرداری شود. قرار است شنبه بارندگی شدید بیاید، ما چه کار کنیم؟ گفتهاند، شب نگهبانی بدهید تا تراس برق را ندزدند. ما مجبور شدیم چوبها را آتش بزنیم و شب بیدار باشیم.» اهالی، زن و مرد و کودک، دورش جمع شدهاند. گریه، پایان حرفهای اوست.
برپایی بیمارستانهای صحرایی
عصر در محوطه بیمارستان شهدای سرپل ذهاب، ارتش و هلال احمر دو بیمارستان صحرایی راه اندازی کردند و رئیس مرکز بهداری ارتش جمهوری اسلامی نیز در یکی از این بیمارستانها زنی 50 ساله را از ناحیه سر مورد عمل جراحی موفقیت آمیز قرار داد. همچنین سه پزشک بیماران را ویزیت میکنند. سرماخوردگی و کوفتگی مهم ترین دلیل مراجعه ساکنان این شهر، دو روز پس از زلزله به بیمارستان صحرایی است. حتی بیماران برای دریافت دارو نیازی به پرداخت پول ندارند. امدادگران با دیدن مادرانی که فرزند خردسال در آغوش دارند، آنها را صدا کرده و یک بسته پوشک در اختیارشان میگذارند. این درحالی است که مادر نوزادان از نبود شیرخشک در شهر گله میکنند.
وضعیت عادی است
قصر شیرین، 25 کیلومتر تا سرپل ذهاب فاصله دارد. وضعیت در این شهر بهتر است و مردم زندگی عادی را از سر گرفتهاند. البته تعدادی از اهالی هنوز شبها را در خیابان یا داخل خودرو سپری میکنند.
روایت سرپرست اورژانس از 2 روز امدادرسانی
از انتقال 7000 مصدوم تا تولد 2 نوزاد در بیمارستان صحرایی
بعد از زلزله، راهی سرپل ذهاب شده و با گذشت دو روز، هنوز در مناطق زلزله زده حضور دارد و بر عملکرد امدادگران نظارت دارد. دکتر پیرحسین کولیوند، سرپرست اورژانس کشور، عصر دیروز به تشریح عملکرد اورژانس در این زمین لرزه پرداخت و به جامجم گفت: پس از اطلاع از زمین لرزه بلافاصله راهی منطقه شدم. 100 تیم واکنش سریع را که در مرز مستقر بودند، به محل اعزام کردیم. 70 دستگاه آمبولانس و هشت دستگاه اتوبوس آمبولانس هم به محل اعزام شد. با روشن شدن هوا 20 فروند بالگرد هم به محل حادثه پرواز کردند.
در این مدت چه تعداد مصدوم زلزله را منتقل کردید؟
بیش از 7000 مصدوم زلزله از طریق آمبولانس و بالگرد به شهرهای کرمانشاه، همدان و تهران منتقل شدند. دو زن باردار هم توسط امدادگران به صورت طبیعی وضع حمل کردند.
برخی روستاییان از امدادرسانی و نبود دارو گلایه میکنند.برای رفع این مشکل چه برنامهای دارید؟
پس از وقوع زلزله به تمام روستاها سر زدیم .برخی روستاها بین 70 تا 90 درصد خسارت دیده بود. مصدومانی را که نیاز به انتقال داشتند، به بیمارستان منتقل میکردیم. در غیر این صورت، سرپایی مداوا شدند. حتی امروز ـ سهشنبه ـ امدادگران با آمبولانس و دارو به روستاها رفتند.
مشکلی در کمبود دارو و تخت وجود ندارد؟
روز اول عملیات، مشکل دارو و فرآوردههای خونی را حل کردیم. بیمارستانی 50 تختخوابی در ثلاث باباجانی مستقر کردیم. در سر پل ذهاب هم بیمارستانی صحرایی راه اندازی شد و از روز چهارشنبه برآورد خسارت بیمارستان شهر و بازسازی آن آغاز میشود.
دو روز از زمین لرزه گذشته، اما هنوز شاهد مراجعه اهالی به بیمارستانها هستیم.عمده دلیل مراجعه آنها چیست؟
مشکل اسکان و سرماخوردگی ناشی از آن، کوفتگی عضله و بیماریهای غیرمرتبط با زلزله.
چرا عملیات امداد هوایی چند ساعت پس از زلزله آغاز شد؟
یکی از مشکلات اورژانس کشور، نداشتن بالگرد با قابلیت پرواز در شب است. یکی از اولویتهای من پیگیری خرید بالگرد دید در شب خواهد بود.
محمد غمخوار/ یزدان مرادی
خبرنگاران اعزامی جامجم به مناطق زلزلهزده
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم