ماریا، غرق دنیای خود است. از سمت راستش کارتن‌های عکسدار را برمی‌دارد و روی میز، جعبه‌اش می‌کند و می‌گذارد سمت چپش. بعد هم جعبه‌ها پُر می‌شود از تخم‌مرغ شانسی‌های صورتی رنگ که به قاعده تخم غاز است. او کنار 19 زن دیگر، گوشه‌ای از کارخانه‌ای که به معتادان بهبود یافته شغل داده، مشغول کار است. شاد از شاغل بودن و غمگین از سرنوشتش، گذشته‌اش، همسرش، امروزش و قیافه زندگی‌اش که دلخواهش نیست.
کد خبر: ۱۰۶۸۹۰۴
امید، چیزی که زنان آسیب‌دیده می‌خواهند

اعتیاد، زندگی ماریا را به هم ریخته است. او خودش ربطی به اعتیاد ندارد، ولی مردان زندگی او گرفتار مواد مخدرند، از پدرش گرفته که نخستین لطمه‌ها را به زندگی‌شان زد تا شوهرش که ضربه آخر را به زندگی ماریا و دو پسرش وارد آورد. او زنی زخمی است. 24 ساله است، ولی چهره‌اش پیرتر می‌زند. دست‌هایش زمخت و انگشت‌هایش راوی زحمت بسیار شده است. غم در چشم‌های ماریا خانه دارد.

ما که حرف می‌زدیم، پرونده زندگی‌اش را که ورق می‌زدیم، وقتی می‌رفتیم به 9 سال قبل که ماریا به اجبار پای سفره عقد نشست، وقتی اعتیاد شوهرش علنی شد، مرور همه این خاطرات چند بار اشک را دواند توی چشم‌هایش.

ماریا، زنی سرگردان میان اشتباهات مردان است. شوهرش زندانی است به جرم سرقت و اعتیاد. طلاقش نمی‌دهد و ماریا برای همین سرگردان است. صورتش برافروخته و چشم‌هایش‌تر می‌شود و آه می‌کشد وقتی به خاطر می‌آورد شوهرش همه داشته‌های او را فروخته و دود کرده است. ماریا می‌گوید هیچ چیز ندارد. غصه می‌خورد که در چاردیواری‌ای نمور و تاریک در ده چهل قیس اجاره‌نشین شده است و هر دم فکر پسرهایش، وحشت شبیه شدنشان به پدر و بیراهه رفتنشان نگرانش می‌کند.

19 زن دیگر این کارگاه که کنجی تقریبا کوچک است از کارخانه‌ای که برای معتادان بهبود یافته طراحی شده، همه قصه‌های مشابه دارند. زنان سرپرست خانوار و زنان خود سرپرست آن‌قدر شبیه هم هستند که می‌شود آنها را سایه‌های یک اتفاق دانست. اینها بیشتر قربانی‌اند، قربانی اشتباهات مردان پراشتباه زندگی‌شان و قربانی موادمخدر که ماریا نماینده این جماعت است.

ماریا تشنه حمایت است. او حمایت خانواده‌اش را بیشتر از حمایت غریبه‌ها می‌خواهد. ماریا دوست ندارد بگوید خانواده او را رها کرده‌اند و برای اندک کمکی، منت سرش می‌گذارند؛ ولی چه کند، حقیقت همین است. او اما مثل بقیه زنان شاغل در این کارگاه که کالاهای سرگرمی را مونتاژ و بسته‌بندی می‌کنند، مثل آنها که حقوق ماهانه می‌گیرند و از خلایق بی‌نیازند، خوشحال است. شغل برای زنان آسیب‌دیده سرپرست خانوار حکم اکسیژن را دارد برای ماهی. امید چیزی است که آنها به آن محتاج اند.

ماریا لبخند می‌زند و از پشت میزی که جایزه‌ها را در دل تخم‌مرغ‌های شانسی جا‌می‌دهند، بلند می‌شود، دستی به موهایش می‌کشد، چند پلک می‌زند و می‌گوید اینجا که هستم خوشحالترم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها