همه‌ ما جمله معروف «ایران کشور چهار فصل است» را شنیده‌ایم؛ بارها و بارها اما شاید آنقدر که آن را به کار می‌بریم، به عمق معنا و اهمیت آن پی نبرده‌ایم، اما این تصویر که یک پیست اسکی سرپوشیده در دبی را نشان می‌دهد، شاید ارزش و اهمیت چهارفصل بودن ایران را بیشتر نشان دهد.
کد خبر: ۱۰۶۷۷۲۷

در پیست اسکی دبی، شبانه‌روز حدود 30 تن برف از آسمان مصنوعی بر زمین می‌نشیند، حال چرا از آسمان مصنوعی؟!... چون برف ندارند، زمستان مثل ما ندارند، چون کشورشان مثل ایران، بهار و پاییز زیبا و رنگارنگ و زمستان سپید و پربرف ندارد، اما ایران ما بهار و تابستان و پاییز و زمستان را با هوای لطیف و گرم و معتدل و سردش یکجا در کنار هم دارد، البته اگر بگذاریم همین طور بماند و با بی‌برنامگی و تخریب محیط‌زیست و خشکاندن تالاب‌ها و رودخانه‌ها و... باعث تغییر اقلیم و از بین رفتن زیبایی‌های آب و هوایی‌اش نشویم.

پهپاد هزار کاربردی و ذهن خلاق بشر

علم، دانش، بهره هوشی حتی متوسط و کمی خلاقیت، عناصری است که می‌شود با آنها دنیا را فتح کرد و قله‌های پیشرفت و ترقی را یکی بعد از دیگری درنوردید. مثلا چه کسی فکر می‌کرد روزی وسیله‌ای به نام پهپاد (وسیله هوایی بدون سرنشین و هدایت‌پذیر)، ساخته شود که بتوان از آن در برنامه‌های نظامی مثل جاسوسی، حملات و بمباران و همچنین در برنامه‌های غیرنظامی مانند عملیات امداد و نجات و خاموش‌کردن آتش‌سوزی‌ها و حتی عکاسی و فیلمبرداری از مجالس عروسی استفاده کرد، اما ذهن اگر ذهن خلاق بشر است حالا حالاها از این پرنده کوچک بی‌سرنشین کار خواهد کشید و کاربری‌های مختلفی برای آن تعریف خواهد کرد؛ مثل آخرین کاربردی که برای آن تعریف شده که حمل و تحویل غذاست. ماجرا از این قرار است که نخستین سرویس تجاری تحویل غذا با استفاده از پهپاد در جهان راه‌اندازی شده و این مردم ایسلند هستند که از این فناوری نوظهور به این شکل بهره‌مند می‌شوند.

امان از این دوستی‌های دشمن‌نما

یک ضرب‌المثل هست که می‌گوید «دشمن، دشمن است، حتی اگر دست دوستی به سویت دراز کند» دشمنی‌اش هم حتما نباید از سرپدرکشتگی باشد، می‌تواند به خاطر رقابت باشد؛ یک رقابت ساده یا سخت.

مثل همین آمریکا و روسیه فعلی که رقابت بر سر حکومت و پدرخواندگی دنیا آنها را به دشمنان سرسخت و همیشگی هم تبدیل کرده است. این دو کشور بارها به هم نزدیک شده و دوباره از هم فاصله گرفته‌اند، دوستی‌شان هم عین دشمنی بوده و هست. از خودمان که نمی‌گوییم این را اسناد و مدارک تازه کشف شده می‌گوید: «شوروی سال 1960 تندیسی به رسم دوستی تقدیم آمریکا می‌کند، اما رسوایی وقتی آغاز می‌شود که هنری کابوت در مقر سازمان ملل از درون تندیس، یک میکروفن جاسوسی بیرون می‌کشد!»

وقتی بی‌ارزش‌ها باارزش‌ترین می‌شوند

راستی در شبانه‌روز چند مژه یا مو از صورت و سر هر کدام از ما جدا می‌شود و روی زمین می‌افتد؟... اصلا چه اهمیتی دارد این موضوع؟... این همه مو... این همه مژه... روی سر و صورت هر کداممان؛ حالا چند ده تایش هم بریزد، به کجای این دنیا برمی‌خورد؟...

پاسخ این پرسش‌ها فقط پیش پدر و مادری است که درد و غصه بیماری فرزند را در سینه دارند؛ فرزند و جگرگوشه‌ای که از بیماری سرطان رنج می‌برد و شیمی درمانی، مو و مژه‌ای بر سر و صورتش باقی نگذاشته است.

اینجاست که هر مو و هر مژه ارزش در و گوهر پیدا کرده و پدری را مجبور می‌کند که بعد از اتمام شیمی‌درمانی دخترش از آخرین مژه باقی مانده در پلک چشم او عکس بگیرد؛ تنها یادگاری از مژه‌های افسونگر دختر بابا.

کار هست؛ خوبش هم هست

چه کسی گفته کار نیست، شغل نیست؟!... کار هست، خوبش هم هست. اما یک امای بزرگ دارد و آن این‌که باید قبول کرد دنیا تغییر کرده و در این دنیایی که علم و تکنولوژی حرف اول و آخر را می‌زند، دیگر نباید به دنبال کارهایی بود که اتکای آن مثل گذشته قدرت زور و بازوست. دنیای امروز قدرت و هوشیاری ذهن و هوش را می‌طلبد. اگر اهل علم و مطالعه بودی و با دنیای دانش و تکنوژی همسو، کار و شغل هم زیاد است. مصداق بارزش همین تصویر که بیلبورد گوگل را برای استخدام نیرو نشان می‌دهد. گوگل برای استخدام از کسی زور بازو نمی‌خواهد؛ این شرکت بزرگ فناوری و اطلاعات، به صورت رمزی آدرس سایت استخدام را در یک معادله نوشته تا هر کس آن را حل کند به وبسایت استخدام برسد. گوگل و در کل شرکت‌های بزرگ فناوری این روزها به دنبال نیروی کار هستند، اما نیروهایی با ذهن هوشمند و خلاق.

فضا در تسخیر یک بانوی ایرانی دیگر

این روزها نام یاسمین مقبلی، شهروند ایرانی‌ ـ آمریکایی ساکن آمریکا در فضای مجازی و دنیای رسانه می‌چرخد و افتخارآفرین می‌شود. یاسمین جوان اکنون به‌عنوان یکی از اعضای پروژه سفر به مریخ انتخاب شده است. او از معدود مهاجران خاورمیانه‌ای است که در دهه‌های گذشته در تیم فضانوردی ناسا حضور داشته و البته انوشه انصاری پیش از او فضانورد شده بود. یاسمین در گفت‌وگو با یکی از رسانه‌ها گفته که فضانورد شدن از 6 سالگی آرزویش بوده و همه تلاشش را کرده که روزی به آن برسد؛ آرزو و تلاشی که این روزها به ثمر نشسته است.

یک سقف پر از شهد و عسل

تصویری که اخیرا در فضای مجازی منتشر شده، نشان می‌دهد که می‌شود، گاهی می‌شود، حتی اگر برای ما نشود، برای برخی می‌شود. ماجرا هم از این قرار است که یک خانواده انگلیسی با چکه کردن «عسل» از سقف حمام خانه! متوجه وجود کند وی عسل غول‌آسا در سقف خانه قرن هجدهمی خود شدند! فکرش را بکنید؛ از آسمان بالای سرتان شهد و شکر ببارد! این اتفاق نشان می‌دهد که هنوز هم می‌توان به وقوع اتفاقات خوب، به شهد و شیرین شدن زندگی امیدوار بود و دل بست؛ شاید روزی به همین زودی‌ها برای ما هم اتفاق بیفتد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها