در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
بخصوص در سالهای اخیر که مواد مخدر صنعتی در دسترس معتادان قرار گرفته و آسیبهای اجتماعی عمیقتری را به وجود آورده است. برای مثال تنها کافی است نگاهی به صفحه حوادث روزنامهها بیندازید که بسیاری از قتلها، سرقتها و... را معتادان به این نوع مواد مخدر مرتکب شدهاند. تلویزیون ایران در سه دهه گذشته بارها در برنامههای مختلف سراغ این موضوع رفته و تلاش کرده رسالت رسانهای خود را در این مورد به انجام برساند. این روزها مجموعه تلویزیونی گمشدگان به کارگردانی رضا کریمی روی آنتن شبکه دو سیما رفته که به این مقوله و تاثیر عمیق آن بر خانوادههای درگیر با آن پرداخته است.
مصائب یک مرد معتاد
احسان جوانمرد و رضا مقصودی که فیلمنامه گمشدگان را نوشتهاند، در قسمتهای نخست عمده تمرکز خود را روی پدر میانسال معتادی گذاشته اند که بتازگی همسرش را از دست داده و با دختر جوان (ترنج) و پسر خردسالش (طاهر) در خانهای قدیمی و بزرگ زندگی میکند. معتادان با توجه به نوع اعتیادشان از شخصیتهای متنوع و متعددی برخوردارند که دست فیلمنامهنویسها را برای خلق شخصیتهایی متفاوت باز میگذارد. در اینجا با معتادی مواجهیم که زمانی حال و روز خوبی داشته و به مرور در این ورطه غرق شده تا جایی که دیگر ابایی هم از فرستادن طاهر برای خرید شیشه و آوردنش به خانه برای مصرف خود ندارد! در این بخش، نویسندگان موفق عمل کرده و لایههای خوبی به شخصیت پدر این خانواده سه نفری دادهاند که برای مخاطب هم خیلی دور از ذهن به نظر میرسد، چراکه نمونههایی شبیه به آن را مستقیم یا غیرمستقیم دیده است. دوستی او با مرد میانسالی که برایش مواد جور میکند، داستان را به سمت نقطه عطف اول (ابراز علاقه مرد به ترنج و متعاقب آن فرار او و طاهر به تهران) میبرد. این نقطه عطف هرچند ذهن مخاطب را معطوف به مرحلهای تازه از زندگی این خواهر و برادر کرده و در بیم و امید نسبت به فرجام کارشان نگه میدارد، اما پدر آنها را که قصه با او شروع شده حذف میکند!
طاهر، ترنج و کلانشهری به نام تهران
این شهر بزرگ و چند میلیون نفری میتواند به تنهایی به یکی از شخصیتهای اصلی یک اثر نمایشی تبدیل شده و نقشی همپای سایر شخصیتها ایفا کند. کاری که جوانمرد و مقصودی قصد انجامش را داشته و تا حدودی هم در انجام آن موفق بودهاند. ایده فرار این دو به تهران که حمایت پسر خاله ترنج هم ضمیمه آن است، ایده مناسبی برای وارد شدن سریال به بخش دوم خود است که از تعلیق خوبی هم بهره میبرد. نیامدن پسرخاله ترنج به تهران و انتظار کشنده آنها در ترمینال جنوب، نقطه عطف این بخش به حساب میآید که مخاطب را به هراس در ارتباط با عاقبت کار آنها میاندازد. آشنایی ترنج با زن دستفروش (شهین)، قصه را وارد فاز تازهای میکند و آنها را به خانه این زن مهربان از طبقه پایین جامعه میکشاند. گمشدن طاهر در شهر، دیگر نقطه عطف فیلمنامه گمشدگان است که ترنج را با روی دیگری از مصائب زندگی روبهرو کرده و به تلاشی جانانه برای مقابله با آن وامیدارد. ورود همسر شهین به خانه پس از سفری نه چندان بلندمدت، تنش فراوانی را به قصه حاکم کرده و ترنج را به سمت خانه دوست همکلاسی قدیمیاش میکشاند که در آنجا هم با مشکلی مواجه شده و سرانجام به گرمخانه شهرداری پناه میبرد. آشنایی او با دختری جوان که از خانه و خانوادهاش فرار کرده، داستانک تازهای را رقم زده و ترنج را در حل بخشی از مشکلات عمیق مالیاش یاری میدهد. به موازات این داستان، داستانک دیگری هم با محوریت طاهر نوشته شده که پس از گم شدن در شهر با مرد جوان مرموزی به نام اسی آشنا شده و با او به کارگاهش در حاشیه شهر میرود. این داستانک هم با توجه به مرموز بودن شخصیتها تا حدودی جذاب از کار درآمده و مخاطب را به تماشای ادامه کار ترغیب میکند.
گمشدگان و پاشنه آشیلی به نام شخصیتپردازی
در ملودرامهایی نظیر گمشدگان، پرداخت شخصیتها اهمیتی دو چندان پیدا میکند، چراکه مخاطب باید با آنها همذاتپنداری حداکثری کند. اگر از این بابت کمکاری صورت بگیرد کل مجموعه با مشکل مواجه شده و ارتباط مخاطب هم با آن دچار اختلال میشود. در گمشدگان این اتفاق تا حدود زیادی رخ داده و مخاطب برای نزدیک شدن به ترنج و همذاتپنداری با او موانعی را سر راه خود میبیند. نخست این که تلاش چندانی برای مبارزه با پدر معتادش به خرج نداده و در دو سه قسمت نخست بیشتر با دختر جوانی روبهروییم که پس از مرگ مادر به اصطلاح کم آورده و به دنبال راهی برای فرار از خانه و بردن برادرش از آن میگردد. رفتن او به تهران تنها با یک قول نصفه و نیمه پسر خاله نیز ضربه دیگری به این شخصیت در مقام قهرمان داستان وارد کرده و صلابتی که لازم داشته را تا حدود زیادی از او سلب کرده است. در ادامه با ورود او به خانه شهین، وضع بهتری بر ترنج حاکم شده که گم شدن طاهر بر کنشمندیاش اضافه میکند. از اینجاست که ترنج به شکل قهرمان قابل قبول قاب کوچک درآمده و مخاطب را با خود همدل و همراه میسازد. در طرف دیگر با طاهر خردسال مواجهایم که گاه نقش مهمی در پیشبرد داستان به عهده گرفته و در بقیه مواقع کاملا منفعل عمل میکند. برای مثال میتوان به راه افتادن او همراه با اسی و رفتنش به کارگاه اشاره کرد که برای بچهای در سن و سال طاهر کمی عجیب به نظر میرسد آن هم با پس زمینهای که نویسندگان فیلمنامه درباره او میدهند که نمونه آن را در پیاده شدن آنها از اتومبیل کرایه مرد جوان معتاد شاهد بودهایم.
رضا کریمی از راه طولانی تا گمشدگان
نامی آشنا در عرصه سینما و تلویزیون که اغلب آثارش ملودرامهایی خوش ساخت و دارای جذابیت برای مخاطب بودهاند. برای مثال هم میتوان به راه طولانی با بازی رضا کیانیان و افسانه بایگان در قاب کوچک اشاره کرد که در دوره خود با استقبال گرم مخاطبان هم روبهرو شد. کریمی در گمشدگان تلاش کرده تا اثری تاثیرگذار و درعین حال سرگرمکننده بسازد بدون آن که به ورطه پیامزدگی بیفتد و در این امر هم تا حدودی موفق بوده، اما از دو ناحیه با مشکل مواجه شده است: نخست فیلمنامه و پرداخت شخصیت اصلی (ترنج) و دیگری انتخاب بازیگر که این دومی کاملا در محدوده اختیارات یک کارگردان قرار دارد. روشنک گرامی که در سینما بیشتر در نقشهای مکمل ظاهر شده، انتخاب خوبی برای ترنج است و سردی نگاه و بیانش کاملا مخاطب را به ترنج نزدیک میکند.
محمد جلیلوند
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر