جام جم آنلاین گزارش میدهد
سالها پیش مجموعه تلویزیونی پرستاران محصول استرالیا روی آنتن شبکه یک سیما رفت که با استقبال گرم مخاطبان روبهرو شد. بخش عمده داستانها هم در بخش اورژانس بیمارستانی شلوغ میگذشت و در هر قسمت آن، نویسنده فیلمنامه از دو یا حتی سه داستانک سود میجست. ایدههایی از این نوع در تلویزیون کشورمان نیز نمونههای نسبتا زیادی دارد که از جمله میتوان به زمین انسانها ساخته ابوالحسن داوودی، هتل ساخته مرضیه برومند و پرستاران به کارگردانی مشترک علیرضا افخمی، محمودرضا تخشید و شهرام شاهحسینی اشاره کرد که سری دوم پرستاران این شبها در حال پخش از شبکه یک سیماست.
داستان سر پرستار ساجدی
در سری نخست این سریال، ساجدی به عنوان یکی از باتجربهترین پرستارهای بیمارستان نقشی محوری در پیشبرد داستان داشته و مخاطب را تا حدود زیادی با خود همراه میکرد. در بخشهای بیمارستان از طریق این شخصیت با دیگر شخصیتهای اصلی همچون، سمیرا و کامران آشنا شده و به مرور وارد داستان هر یک از آنها میشدیم. در بخشهای مربوط به زندگی شخصی ساجدی نیز با پسر او همراه میشدیم که قصه علاقهاش به دختری از طبقه مرفه جامعه، داستانک جذابی را شکل میداد. مماس بودن این قبیل داستانکها برای سریالهایی از جنس پرستاران بشدت مفید بوده و مخاطب را بیش از پیش با آن همراه و همدل میکند. اتفاقی که برای پسر ساجدی رخ داده نیز از آن دسته اتفاقهایی است که برای مخاطب کاملا آشنا و ملموس بوده و شیرینی و تلخی آن را کاملا حس میکند. بخصوص اینکه پسر جوان و مغرور ساجدی به یکباره با واقعیت مواجه شده و از خوابی طولانی بیدار میشود. فاطمه گودرزی از آن دسته بازیگرهایی است که به مرور و با گذشت زمان به انتخابی مناسب برای ایفای نقش مادر در مجموعههای تلویزیونی تبدیل شده است. او نگرانیهای مادرانه ساجدی را بخوبی از کار درآورده و رنگ و بویی از واقعیت به آن بخشیده است که مخاطب را هر چه بیشتر به سوی خود میکشاند.
سمیرا و یک انتخاب سرنوشتساز
شخصیتهای جوان در مجموعههایی با تعداد قسمتهای بالا نقش مهمی در نگه داشتن کیفیت کار و جلوگیری از ریزش مخاطب دارند. در پرستاران هم به این امر توجه بسیار شده و تقریبا در تمامی داستانهای اصلی و فرعی آن رد پررنگی از جوانها به چشم میخورد. سمیرا یکی از آنهاست که پسزمینه مناسبی هم برایش تدارک دیده شده تا نقطه بحران زندگیاش برجستهتر شود: دختر یتیمی که توسط داییاش بزرگ شده و حال در آستانه ازدواج با پسر دایی خود از او میخواهد که به این ماجرا خاتمه دهد، چرا که قادر به این وصلت نیست. این داستان با وجود عدم تازگی و بهرهمندی از کلیشهها بهواسطه پرداخت خوب شخصیتها بویژه سمیرا و پسر داییاش، خوب و باورپذیر از آب درآمده و مخاطب را با خود همراه میکند. در سری دوم پرستاران هم سمیرا نقش پررنگی در پیشبرد داستان داشته و اینبار رابطهاش با کامران نوری (همکلاسیاش) مورد توجه فیلمنامهنویسان کار قرار گرفته است. شکنندگی از وجوه بارز شخصیت سمیرا نوروزی است که انتخاب الناز حبیبی را بخوبی توجیه میکند. بازیگری که در نقشهایی از این جنس کاملا جا افتاده و در اینجا هم نقش را به اصطلاح درآورده است.
سمیه، پسرش و چند داستان دیگر
یکی دیگر از پرستارهای بیمارستان، سمیه زن جوانی است که پس از مرگ همسرش ازدواج نکرده و همراه پسر کم سن و سال خود زندگی میکند؛ درست شبیه به بسیاری از زنان این سرزمین که برای برهم نخوردن آرامش زندگی فرزندشان از ازدواج مجدد دوری کرده و این شکل زندگی را انتخاب میکنند. نقطه قوت این داستان نیز به استفاده صحیح از کلیشهها و تزریق باورپذیری به آن بازمیگردد که به بهترین شکل ممکن صورت گرفته است. آمدن مرد جوان بهعنوان خواستگار سمیه به زندگی آنها، نقطهعطف این داستانک به حساب میآید که میتوانست تنش و تعلیق بیشتری به آن ببخشد، اما فیلمنامهنویس از این موقعیت مناسب بهره چندانی نگرفته است. البته در این بین حضور امین زندگانی هم در نقش مرد جوان در این امر بیتاثیر نبوده، چرا که مخاطب او را با کوله باری از نقشهای مثبت به جای میآورد. لیندا کیانی هم انتخاب درستی برای نقش سمیه بوده که بخوبی از میمیک چهرهاش برای ایجاد همدلی در مخاطب بهره گرفته و در عین حال بده بستان عاطفی خوبی هم با بازیگر کم سن و سال مقابل خود دارد.
محبوبه عزتی: پرستاری از طبقه مرفه
متفاوتترین شخصیت اصلی پرستاران در قیاس با نمونههای ذکر شده در بالا که پدری ثروتمند داشته و نیاز مالی به شغل خود ندارد. جالبتر اینکه او هم مانند سمیرا نوروزی و کامران نوری از نعمت داشتن مادر محروم بوده و در کنار پدر و تنها خواهرش که بتازگی ازدواج کرده، زندگی میکند. این داستانک به لحاظ شخصیتپردازی و پر بودن داستان از وضعیت بهتری نسبت به بقیه برخوردار بوده و تعلیق مناسبی هم بر آن حاکم است. برای مثال میتوان به شوهرخواهر محبوبه اشاره کرد که در کارخانه پدر همسرش مدیر مالی است و بهدلیل نامشخصی پولی را از حساب کارخانه به حساب خود منتقل کرده است. رو شدن دست او پیش پدر همسرش، نقطه عطف خوبی را رقم زده که میزان تنش حاکم بر کار را بالا میبرد، اما در بخشهای مربوط به بیمارستان، محبوبه حضور کمرنگتری نسبت به بقیه داشته که در سری دوم تا حدودی این ضعف کمرنگ شده است. انتخاب فریبا نادری برای ایفای نقش محبوبه هم تکیه بر کلیشههای همیشگی حوزه سریالسازی برای قاب کوچک است که مخاطب را تحتتاثیر خود قرار نمیدهد. همینطور انتخاب محمد عمرانی برای نقش پدر که یک دوجین از نقشهای مشابه آن را در کارنامه تلویزیونی چند سال اخیر خود دارد. در این میان تنها شهنام شهابی است که چهره جوانتر از سنش به کار نقش آمده و دوگانگی خوبی به آن بخشیده و مخاطب را به فکر در رابطه با وی وا میدارد.
شخصیتهای فرعی و داستانکهایی بعضا جذاب
یکی از عناصر مهم و کلیدی در سریالهای تلویزیونی، شخصیتهای فرعی و قصههایشان هستند که در هر قسمت وارد شده و در پایان هم با جمع شدن داستان خارج میشوند. هر چه کیفیت این شخصیتها و داستانهایشان بالاتر برود، به همان نسبت نیز مخاطب توجه بیشتری نشان داده و رضایتمندی بالاتری را رقم میزند. برای مثال میتوان به اپیزود مرد زندانی خطرناکی اشاره کرد که برای معالجه از زندان به بیمارستان آورده شده و دست به فرار میزند. در این بخش، داستان بخوبی شکل گرفته و شخصیت مرد زندانی به اندازه به مخاطب معرفی شده تا سرانجام نقطه عطف نخست(فرار از بخش) رقم زده شود. بخش مهمی از موفقیت این اپیزود به تعلیقی بازمیگردد که به آن تزریق شده و مخاطب را در بیم و امید نسبت به فرجام کار نگه میدارد. خصوصا اینکه سرباز مامور زندانی هم در وضعیت بغرنجی گرفتار شده و ترس از توبیخ قانونی در چهرهاش موج میزند. انتخاب میرطاهر مظلومی برای نقش مرد زندانی، انتخاب بسیار خوبی بوده که با خود رگههایی از کمدی را آورده و تک لحظههای درخشانی را رقم زده است.
کسری همایونی افشار
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان