در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
یکی از این مضامین که با استقبال مخاطبان هم مواجه شده، داستانهای ماورایی است که در سالهای اخیر به آنها بیشتر پرداخته شده است. حال در روزهای میانی ماه مبارک رمضان نگاهی به چند مجموعه تلویزیونی شاخص در این باب به بهانه بازپخش آثاری همچون صاحبدلان ساخته محمدحسین لطیفی و اغما به کارگردانی سیروس مقدم میاندازیم.
او یک فرشته بود: شیطان در لباس انسان
یکی از بهترین نمونههای ماورایی قاب کوچک که علیرضا افخمی آن را با بازی حسن جوهرچی، ثریا قاسمی و بهاره افشاری ساخته است. داستان مهندس جوان مومن و معتقدی که پس از یک سانحه رانندگی از دختر مصدوم که هیچ نشانی هم از خانوادهاش در دست نیست، نگهداری کرده و به مرور کار به جایی میرسد که در این مسیر ایمانش محک سختی میخورد. افخمی در باورپذیر کردن حضور شیطان که در جسم دختری جوان رخنه کرده، باورپذیر عمل کرده و قصه خود را به گونهای پیش میبرد که مخاطب تا به آخر با آن همراه و همدل میشود. وکیلی مرموز به نام سرابی نیز دیگر شخصیت کلیدی این سریال است که او هم تنها قالب انسان را داشته و روی دیگر سکه دختر جوان است. بازی خوب زندهیاد حسن جوهرچی و بهاره افشاری در نقشهای اصلی از دیگر نقاط مثبت کار به حساب میآید که در گوشهای از ذهن بینندگان پروپاقرص سریالهای تلویزیونی قرار گرفته است.
سقوط یک فرشته و شکل دادن ابلیس تمامعیار
بهرام بهرامیان در این مجموعه تلویزیونی، جوانی به نام نیما را در قطب شر قرار داده و از او یک ابلیس مجسم ساخته است. پسر شریک سابق حاج حبیب که برای گرفتن انتقام سراغ دختر او رفته و میخواهد از او برای ضربه زدن به آبروی حاج حبیب بهره بگیرد. ظرافتهای به کار رفته در نیما را میتوان برگ برنده سقوط یک فرشته به حساب آورد که در نقطه مقابلش حاج حبیب قرار دارد. شخصیتی که در قسمتهای نخست خصوصیات یک قهرمان کلاسیک را دارد، اما به مرور به نوعی از انفعال و درجا حرکت کردن میرسد. با همه اینها این مجموعه تلویزیونی از یک کارگردانی شسته رفته و استاندارد و بازیهای چشمگیر برخوردار است که از نمونههای شاخص آن میتوان به مهرداد صدیقیان در نقش نیما و خاطره اسدی در نقش سارا اشاره کرد.
صاحبدلان و داستان حاج خلیل صحاف
صاحبدلان را میتوان یکی از بهترین و پرمخاطبترین آثار لطیفی به حساب آورد که قصهاش را از قصص قرآنی گرفته و آن را با زمان حال تطبیق داده است. قصه خلیل، مرد صحاف مومن و درستکاری که در تضاد کامل با برادر ثروتمند و مغرورش (جلیل) قرار گرفته و او را از هلاکت و نابودی در آیندهای نزدیک هشدار میدهد. ناپدید شدن نوه خلیل (دینا) و به چاه انداخته شدنش توسط عموی طمعکار نیز حلقه دیگری به داستان صاحبدلان اضافه کرده و آن را به بهترین شکل ممکن در عرض گسترش داده است. در کنار کارگردانی سنجیده لطیفی و بازیهای درخشان حسین محجوب و باران کوثری، باید به حضور تاثیرگذار بازیگری به نام محمد کاسبی اشاره کرد. او در نقش جلیل، فرعون تمامعیار زمانه خود است که تکیه بر ثروت و قدرت ناشی از آن زده و کاملا از خدای خود فاصله گرفته است. کاسبی ریزهکاریهای این شخصیت را به بهترین شکل اجرا کرده و نقشی ماندگار از خود به جای گذاشته است.
5 کیلومتر تا بهشت: قصه یک روح سرگردان
نویسندگان فیلمنامه پنج کیلومتر تا بهشت در ابتدا داستان را خوب تعریف کرده و پیش بردهاند، اما از نیمههای آن و درست از جایی که امیرحسین زخمی شده و به روحی سرگردان تبدیل میشود، کیفیت کار افت میکند. چرایی این امر هم به مشکل ازلی و ابدی فیلمنامهنویسان وطنی در بسط و گسترش قصه برمیگردد. روح امیر حسین در ابتدا شاهد و ناظر اتفاقهایی است که برایش خوشایند نبوده و دزد فرض کردنش باعث آزارش میشود که این اتفاق روی مخاطبان هم تاثیر گذاشته و حس همذاتپنداریشان را برمیانگیزد، اما آشنایی او با روح دختری که سالهاست زندگی نباتی دارد، وجه تنهایی امیرحسین را تحت تاثیر قرار داده و درام را شکل میدهد. شخصیت همایون فرزین را میتوان کاملترین شخصیت پنج کیلومتر تا بهشت دانست؛ چراکه تمامی خصوصیات گاه متضاد یک انسان را در او شاهدیم، به گونهای که به خاطر حفظ پسرش از خطر زندان حاضر به دروغگویی و پوشاندن حقیقت میشود، اما وجدانی که هنوز در وجودش نفس میکشد، او را از این کار منصرف کرده و به تلاش برای جبران کوتاهیاش وا میدارد. همینها باعث چند وجهی شدن این شخصیت و نزدیکی مخاطب به آن میشود.
اغمای دکتر پژوهان
«اغما»، کاری با لایههای دینی که به بحث حضور شیطان و وسوسههای ویرانکنندهاش پرداخته و آن را به موضوع غرور و تکبر گره زده است. دکتر طاها پژوهان به عنوان یکی از بهترین جراحان مغز و اعصاب که همسرش را از دست داده و با دختر دانشجوی خود زندگی میکند با ورود پسری جوان (الیاس) که زمانی مریضش بوده، تغییر شخصیت میدهد. این در حالی است که الیاس واقعی سالها پیش درگذشته و شیطان با قرار گرفتن در جلد الیاس کمر به قتل ایمان دکتر بسته است. مقدم در این سریال بیست و چند قسمتی بخوبی شخصیتهایش را تعریف کرده و میزان تاثیرگذاریشان را به بهترین شکل بالا برده که در قسمتهای پایانی به اوج خود میرسند. در این بین نباید از بازی خوب حامد کمیلی در نقش الیاس و امین تارخ در نقش دکتر پژوهان بسادگی عبور کرد که برخی ضعفهای مربوط به فیلمنامه را بخوبی پوشاندهاند.
سیامین روز: آخرین گامهای یک محکوم به مرگ
ایده اولیه داستان و بریدن طناب قاتلی که دوست خود را طی حادثهای به قتل رسانده، ایده درخشانی بوده که در عرض گسترش پیدا کرده و از طریق یک فرشته (با بازی بازغی) سروشکل ماورایی پیدا میکند، اما از یک جایی به بعد داستان تا حدی کشدار شده و کمبود گرههای فرعی نیز مزید بر علت شده تا جایی که در نیمه کار نویسنده دست خود را رو کرده و پرده از مقاصد شوم عموی سیاوش برمیدارد. این در حالی است که ده قسمت ابتدایی کار با کمترین فراز و نشیب همراه بوده و حتی قضیه منتهی به درگیری سیاوش با مقتول نیز مبهم عنوان شده و ابهامات داستان بیش از پیش میشود! اما به یکباره چند گره پشت سرهم باز شده و حتی موضوع ازدواج موقت عموی سیاوش با مادر پری نیز عنوان میشود که خط سیر ماجرا را تغییر میدهد. نام سیاوش که با توجه شخصیت اسطورهای شاهنامه که از آتش گذر کرد برگزیده شده و صد البته انتخاب هوشمندانهای هم بوده، خوب خلق شده و خاکستری بودنش توجه بینندگان را به خود جلب میکند. رحمانی به عنوان نویسنده فیلمنامه، نوعی معصومیت را به او تزریق کرده و او را قربانی روابط غلط رایج میان برخی طبقات جامعه نشان داده و از این طریق وی را به مخاطبان خود نزدیک میکند.
محمد جلیلوند
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد