«همه بیایند و باشند» این امر رهبری بود برای حضور در انتخابات امسال که دیروز مردم ایران آن را تمام و کمال اجرا کردند و چنان حماسه آفریدند و غوغا کردند که به قول سالمندان چند دهه انتخابات دیده، یکی از پرشورترین رایگیریهای ایران را رقم زدند. کوچک و بزرگ، پیر و جوان، بیمار و سالم، با سواد و بیسواد، با هر دیدگاه سیاسی و از هر جناحی دیروز پای صندوقهای رای آمدند؛ شناسنامه به دست و مشتاق؛ لبخند برلب و گشادهرو.
ما هم دیروز پای صندوق رای رفتیم اما در یک شعبه اخذ رای نماندیم و به نقاط مختلف پایتخت سر زدیم تا روایتمان از حواشی دیدنی انتخابات را با شما به اشتراک بگذاریم.
اول: خروش مشارکت
مردمی را که در صف ادارات میایستند، دیدهاید؟ آنها معمولا عصبانی و کمحوصلهاند. از ایستادن طولانی ناامید میشوند و بیحوصله. دلشان میخواهد هر چه زودتر صف کوتاه شود و جلو بروند، اما صفهای دیروز اینگونه نبود.
بیشتر مردم دستکم یک ساعت برای رای دادن در صف میایستادند، اما همه راضی بودند بی هیچ گله و شکایتی؛ حتی ظهر که دیگر هوا اردیبهشتی نبود، گرم شده بود و به تابستان پهلو میزد.
چیزی در مردم بیدار شده بود؛ حسی شبیه همان عاشقانههای مردمانه سالهای انقلاب و جنگ. همه با هم برادر شده بودند باز، مهربان و صبور و آرام. میگفتند و میخندیدند . گپ میزدند. برخی هنوز در صفها هم بحث سیاسی میکردند و از عقاید نامزدهایشان حرف میزدند و گروهی ساکت بودند و گوش میدادند اما همه یک وجه مشترک داشتند: هیچکس از انتظار طولانیاش در صف دلخور نبود، چون دقیقه دقیقه آن را بشارت مشارکت حداکثری میدانست.
دوم: حرمت سالمندان، بیماران و بچهبغلها
سالمندان خودشان میدانستند که نباید در صف بایستند. عصا به دستها، مو سپید کردهها، آنها که چین روزگار افتاده بود روی پیشانیشان و سنگینی زمان، قامتشان را خم کرده بود از راه که میرسیدند، صفها به احترامشان باز میشدند و کنار میرفتند تا آنها در گرما سرپا نایستند و معطل نشوند.
خیلی از سالمندان با ویلچر آمده بودند. پیرزنی ویلچرنشین، در یکی از پایگاههای اخذ رای چنان ناتوان بود که حتی قدرت نوشتن نامزد ریاست جمهوری منتخبش را نداشت و به همین دلیل رای خود را در گوش نوهاش زمزمه کرد و مسئول اخذ رای به احترامش صندوق را کج کرد تا پیرزن با دستهایش رای خود را در صندوق بیندازد. در پایگاه اخذ رای دیگری، حاجیهخانمی با خودش چهارپایهای پلاستیکی آورده و روی آن نشسته بود و هرچه مردم اصرار میکردند که خارج از نوبت رای دهد، دلش راضی نمیشد و میگفت «صبر میکنم ...»
معلولان و بیماران، مثل آنها که علائم ام.اس یا پارکینسون داشتند یا کسانی که شیمی درمانی کرده بودند و سرطان موها، مژهها و ابروهایشان را برده بود هم دیروز قرار نبود در صف بایستند و میتوانستند جلوتر از بقیه رای بدهند. گروه سومی که صف به احترامشان باز میشد، آنهایی بودند که کودکی همراهشان بود و شاید بیتابی میکرد. در یکی از صفها، زنها به دختربچهای که در بغل مادرش بیحوصله شده بود، به خنده میگفتند «گریه نکن... ما برای تو آمدهایم... برای آیندهات.....» دختربچه البته منظورشان را نمیفهمید اما وقتی به انبوه آدمهایی که میگفتند برای او آمدهاند نگاه کرد، گریهاش قطع شد.
سوم: همیشههای رایگیری در حسینیه ارشاد
یکی از پایگاههای مهم اخذ رای در پایتخت، حسینیه ارشاد است که همیشه حواشی جذاب برای روایت دارد. مردم پیش از 8 صبح، ساعت رسمی رایگیری پشت درهای حسینیه منتظر بودند و جالب اینجاست که همه میدانستند احتمالا ساعتها منتظر خواهند ماند. به همین خاطر بیشتر مردم آنچه را برای انتظاری چند ساعته نیاز داشتند با خود آورده بودند. گروهی ساندویچهای صبحانه و فلاسک چای با خودشان آورده بودند؛ بعضیها صلوات شمار دستشان بود؛ برخی کتاب میخواندند و گروهی هم سرشان توی موبایلهایشان بود، مشغول بررسی آخرین خبرها.
حوالی ظهر در حسینیه ارشاد تهران انبوه بیسابقه رایدهندگان، کار را به جایی رساند که مجریان انتخاباتی ناچار شدند درهای ورودی را ببندند و صندوقهای سیار اخذ رای را در مجاورت حسینیه مستقر کنند. علت محبوبیت حسینیه ارشاد برای رایدهندگان تهرانی این است که در ایام انتخابات بسیاری از سیاسیون به این حسینیه میآیند و آنجا رایشان را به صندوق میاندازند و مردم مشتاق دیدنشان هستند. علت دیگر حضور مردم در حسینیه ارشاد هم عکس یادگاری گرفتن با عکاسهای رسانههای مختلف است که همیشه در ایام انتخابات در حسینیه ارشاد حضور دارند و خیلیها دوست دارند خاطره رای دادنشان را ثبت کنند یا حتی در قالب رای دادن، پیامی را هم از طریق رسانهها به گوش مردم ایران و جهان برسانند مثل دختر جوانی که عکس پدر شهیدش را همراه آورده بود تا در لحظه رایگیری همراهش باشد و ناظر.
چهارم: بازار داغ خودکار قرضی و سلفی
جمعیت در پایگاههای اخذ رای به حدی زیاد شده بود که مردم خودکار کم آورده بودند و از هم یا از مجریان انتخاباتی، خودکار قرض میگرفتند. بازار سلفی هم داغ بود. انگشتهای سبابه جوهری دیروز، برای صاحبان شان افتخار بودند و خیلیها به محض خروج از پایگاههای اخذ رای یا همانجا از خودشان با همان انگشت جوهری عکس میانداختند، مثل رای اولیها که اغلب سلفیهایشان گروهی بود و با شیکترین لباسها و آراستهترین سر و وضعشان در شعبههای رایگیری حاضر شده بودند؛ بس که ذوق داشتند برای رای دادن.
پنجم: بیمارستانها و زندانها
بنا بر دلایلی، صندوقهای اخذ رای در بیمارستانها، دور نمیچرخند، یعنی به بخشهای بستری بیماران یا اتاق پزشکان برده نمیشوند بلکه همه چه بیمار، چه پزشک و چه پرستار پای صندوقهای رای مستقر در بیمارستانها میروند. دیروز هم پزشکان و پرستاران با لباسهای فرم و بیماران روی تختهای بستری پای صندوقهای رای آمدند. دیروز هیچکس از رای دادن جا نماند و نادیده گرفته نشد. صندوقهای رای حتی از لای میلههای زندانها هم گذشتند و آنگونه که ما باخبر شدیم، در زندانها هم بسیاری از زندانیان برای مشارکت در تعیین سرنوشت کشورشان رای دادند.
ششم: نیرو کم آمد
در نقاط جنوبی پایتخت به علت تراکم جمعیتی بیشتر، مشارکت حداکثری مردم آشکارتر به چشم میآمد؛ برای مثال در مسجد ابوذر، انبوه جمعیت رایدهندگان به حدی رسید که در اواسط روز، 12 نیروی کمکی از طرف فرمانداری به مسجد آمدند تا سرعت رایگیری را بیشتر کنند، اما خروش جمعیت به حدی بود که همچنان به نظر میآمد شمار منشیهای صندوق، کم است و به همین علت، صفهای رایگیری آهستهآهسته کوتاه میشدند. تا ساعات پایانی روز که این گزارش نوشته میشد بسیاری از مسئولان از مردم خواستند رایگیری را به شب موکول نکنند، زیرا پیشبینی میکردند تراکم جمعیت رایدهنده در آن ساعات چند برابر شود.
مریم یوشیزاده - دبیر گروه جامعه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
جامجم» در گفت وگو با دکترسید محمد مرندی،مهمترین چالشهای پیشرو در دستیابی تهران و واشنگتن به توافق را بررسی کرد
سیدعبدالله صفیالدین، نماینده حزبالله در ایران: