گفت‌و‌گوی نوروزی با زهرا نعمتی پرچمدار ایران در المپیک

من آرش ایرانم

«آخرین فیلمی که دیدم سلام بمبئی بود. رفتم کلی گریه کردم و برگشتم. حالم بد بود، بدتر شد!» پرچمدار بود و خوب هم پرچمداری کرد. اصلا شده بود کانون توجه رسانه‌های دنیا در المپیک. آنقدر که حتی راجر فدرر سوئیسی هم با دیدن او به سمتش آمد و برای دقایقی با او گپ زد. حالا ماه‌ها از روزهای المپیک و پارالمپیک می‌گذرد و زهرا که مدت‌ها روزه سکوت گرفته بود با بغض حرف می‌زند. خیلی وقت بود که کلمات در گلویش مانده بود. از همان شهریور که المپیک تمام شد و پارالمپیک آغاز. نعمتی انتظار نداشت خیلی از اتفاق‌ها بیفتد اما حالا همه چیز تمام شده است و او می‌خواهد روزهای جدیدی را آغاز کند. روزهایی که منجر شود به تیر انداختن دوباره و رسیدن به المپیک 2020 توکیو.
کد خبر: ۱۰۱۲۴۶۷

شما در المپیک کانون توجه بودید. جرقه حضور در المپیک کجا زده شد؟

المپیک، رویای بچگی من بود. همیشه این رویا را در سر داشتم؛ اما فکر نمی‌کردم روزی با ویلچر در المپیک شرکت کنم.

شما قهرمان تکواندوی ایران هم شدید درست است؟

من چند سال متوالی قهرمان شدم. تا سال 82 چند بار قهرمان شدم؛ اما در سال 83 و پس از این‌که آن اتفاق (تصادف و در پی آن معلولیت) برای من افتاد همه چیز به هم ریخت.

سال 82 شما چند ساله بودید که رویای المپیک داشتید؟

18 ساله. آن اتفاق افتاد و ویلچرنشین شدم. کمی طول کشید تا دوباره به ورزش برگشتم. بعد از ورود به ورزش متوجه شدم می‌توانم رقابت کنم و همین فکرها به من انگیزه داد. همانجا جرقه زده شد که می‌شود رویا را محقق کرد. کارم را شروع کردم و پس از 6 ماه دعوت شدم به تیم المپیکی‌ها. خیلی خوشحال بودم و با انگیزه پیش می‌رفتم اما شرایطی پیش آمد که مربیان به من اعتماد نکردند. اتفاقا رکوردهای خیلی خوبی زدم؛ اما نخواستند که در تیم باشم.

و شما المپیک لندن را از دست دادید؟

بله؛ اما مایوس نشدم. همان سال در پارالمپیک لندن حاضر شدم. البته قبل از آن در مسابقات جمهوری چک حاضر شدم که توانستم رکورد جهان را بزنم. آنجا رکورد خانم‌های المپیکی را هم زدم. پس از آن مدال آوری‌های من شروع شد. تصمیم جدی‌ام رفتن به المپیک بود. بعد از بازی‌های آسیایی اینچئون این تصمیم جدی شد. انگیزه داشتم و می‌خواستم به المپیک برسم و رسیدم.

شما درالمپیک خیلی محبوب و معروف بودید...

برای من مایه افتخار بود که یک زن ایرانی در المپیک تا این اندازه مورد توجه است.

در تاریخ المپیک تا به حال کسی بوده که این اتفاق برایش افتاده باشد؟

مشابه معلولیت و ورزش من در المپیک 96 آتلانتا وجود داشت. یعنی 20 سال قبل. اما خب ورزش از آن سال تا حالا خیلی تفاوت داشته. حضور در المپیک برای من حکم مدال را داشت. از طرفی این توجه فراوان، کار من را سخت کرده بود.

می‌شود گفت این میزان توجه و هیجان‌های پیرامون آن موجب شد مدال از دست شما برود؟

ای‌کاش همه این چیزها را پیش‌بینی کرده بودیم. حالا گذشته است اما اگر پیش‌بینی‌های لازم می‌شد شاید نتیجه بهتر می‌شد....

منظورتان روان‌شناس است؟

روان‌شناس که نداشتم. اگر یک مدیر برنامه داشتم که گروه خبرنگاران مستقر در آنجا و دوربین‌های تلویزیونی را کنترل می‌کرد شرایط خیلی خوب می‌شد. هر دوربینی که در المپیک بود آنجا یک سر به ما زد! خب اینها تمرکز را می‌گرفت. البته خیلی برای ورزش بانوان ایران خوب شد اما از طرفی در کار من خلل ایجاد ‌کرد. البته مشکلات دیگری هم داشتم. ترانسفر من سخت بود. چون در میان تمام شرکت‌کننده‌های المپیک من یک فرد خاص بودم، فکری برای ترانسفر من نشده بود و همیشه ماشین با تاخیر می‌آمد. همیشه دیر می‌رسیدم و این دیر رسیدن باعث می‌شد استرسم بالا برود. روز مسابقه خیلی سخت وارد میدان شدم. من خوشحالم از این‌که توانستم تجربه خوبی در المپیک کسب کنم. شاید سخت‌ترین شرایط را تجربه کردم. فکر می‌‌کنم سخت‌تر از این، چیزی نباشد. به همین دلیل می‌گویم از این به بعد برای هر مبارزه‌ای آماده‌ام چون می‌‌دانم نمی‌تواند از شرایطم در المپیک ریو سخت‌تر باشد.

پس از تصادف، نشان دادید می‌توانید بر سختی‌ها غلبه کنید. به زندگی و ورزش برگشتید و در این ورزش به موفقیت رسیدید و به المپیک رفتید. به دلیل وجود همه این حقایق کسی تعجب نکرد؟

در المپیک من اصلا توقع مدال نداشتم. باید قبول کنیم که آنجا صحنه‌ای بزرگ از ورزشکارانی است که همه از بچگی تلاش کرده‌اند. من با این ورزشکاران رقابت کردم و اگرچه می‌توانستم جایگاه بهتری کسب کنم؛ اما همین جایگاهی که به دست آوردم بالاتر از المپیک‌های قبلی این رشته بود.

اگر این جریان رسانه‌ای کنار شما مدیریت می‌شد، نتیجه می‌‌توانست بهتر هم باشد.

شک نداشته باشید. من مجبور بودم با افرادی مبارزه کنم که به لحاظ جسمی بهتر از من کار می‌کردند و البته آنها تمام تمرکز خود را برای مسابقه گذاشته بودند و یک‌دهم من حاشیه رسانه‌ای نداشتند. یک سری مشکلات هم دست من نبود و مربوط به برگزارکنندگان مسابقات می‌شد.

فاصله بین مسابقات المپیک و پارالمپیک چقدر بود؟

حدود یک ماه.

و شما به ایران برگشتید؟

بله. گفتند به خاطر مسائل امنیتی بهتر است به ایران برگردید و من این مسافت سخت را برگشتم و دوباره به برزیل رفتم. مسافت طولانی سختی بود. چهار بار رفتم و برگشتم. شرایط سختی داشتم؛ اما خوشبختانه در پارالمپیک ریو هم طلا گرفتم.

شما می‌توانید به این سوال جواب ندهید. این توجه رسانه‌ای در المپیک، در ایران به شما نشد. این آزارتان نداد؟

نه؛ اما طبیعی است. شاید در کشور ما از نظر رسانه‌ها اتفاقات دیگری مهم است.

چه اتفاقاتی؟

اتفاقات فوتبالی! اینها مهم‌تر از زهرا نعمتی و تیراندازی هستند. ولی این چیزی بود که دنیا دید و من فکر می‌کنم به هدفی که داشتم رسیدم. هدفم این بود که در وجود همه انسان‌های روی کره خاکی امید ایجاد کنم. می‌خواستم بگویم می‌شود همه کار کرد. ناامیدی اصلا وجود ندارد و باید مبارزه کرد. البته می‌شود رشته‌های دیگر را بهتر پوشش داد.

حس ورزشکاری که به عنوان پرچمدار وارد المپیک می‌شود و در رژه شرکت می‌کند؟

حس‌اش؟ خیلی خوب بود. یک هیجان عجیبی دارد. کلا مراسم رژه هیجان دارد. این مراسم خیلی دوست‌داشتنی است.

از روزی بگویید که متوجه شدید پرچمدار ایران در المپیک هستید.

خبرش را از رسانه‌ها شنیدم. البته خیلی خوشحال شدم. آرزوی هر ورزشکاری است که بتواند پرچم کشورش را حمل کند. باعث افتخار بود. خیلی خوشحال بودم از این ماجرا.

الان باز هم می‌خواهید به صورت همزمان هم در المپیک باشید و هم پارالمپیک؟

در واقع المپیک خستگی‌های زیادی برای من داشت. در یکی از همان روزها تصمیم گرفتم با المپیک خداحافظی کنم؛ اما با درخواست مردم برگشتم و می‌خواهم دوباره شانس خودم را امتحان کنم. کار سختی است. شرکت کردن همزمان در المپیک و پارالمپیک مستلزم این است که حمایت از سوی المپیک و پارالمپیک صورت بگیرد.

در خود فدراسیون چطور؟ شرایطی هست که کمک حال شما باشد؟

نمی‌شود مقایسه کرد. من یک ورزشکار پارالمپیکی بودم که با پارالمپیکی‌ها تمرین می‌کردم. حجم کاری من بیشتر و سنگین‌تر بود. مسلما کار سخت بود. در المپیک من تنها شخصی بودم که با ویلچر بودم. اگر به المپیک 2020 برسم، کار راحت‌تر است؛ چون از تجربیات ریو استفاده می‌کنم. با این حال من نهایت تشکر را از هر دو فدراسیون دارم که همکاری‌های لازم را انجام دادند تا من هم در المپیک ریو و هم پارالمپیک ریو حاضر باشم.

تا به حال برای شما این نگاه به وجود آمده که تبعیض بین ورزشکاران وجود دارد. یا نگاه مردانه‌ای که به زنان اهمیت نمی‌دهد؟

ورزشکاران المپیکی و پارالمپیکی در اهدای جوایز برابر هستند؛ اما می‌شود نگاه بهتری کرد. بچه‌های ما هزینه‌های بیشتری می‌کنند اما حقوقشان نصف بچه‌های المپیکی است. مثلا حقوقی که صندوق حمایت می‌دهد نصف حقوق المپیکی‌هاست؛ اما هزینه‌های ما بیشتر است. بچه‌های ما هزینه‌های خدماتی بسیاری می‌دهند برای زندگی و تمریناتشان. من از اسپانسرهایم تشکر ویژه‌ای دارم؛ هم از بانک گردشگری و هم صنعت مس، اما این حمایت‌ها برای هر ورزشکار و برای هر خانمی پیش نمی‌آید. امیدوارم اعتماد بیشتری کنند تا آینده بهتری رقم بخورد. من از نزدیک می‌بینم که خانم‌ها دارند تمام تلاش خودشان را می‌کنند.

در دهکده چهره معروفی را دیدید که برای شما جالب باشد؟

خیلی از ورزشکاران را دیدم که برایم جالب بود.

مثلا؟

راجر فدرر من را در رستوران دهکده المپیک دید و احوالپرسی گرمی با من کرد. او درباره این‌که چطور اینجا هستم و چطور به اینجا رسیده‌ام سوال کرد. برای دقایقی با هم گپ زدیم که همه چیز برایش جالب بود. این‌که یک خانم پارالمپیکی به المپیک رسیده.

کی بو بائه، ستاره تیراندازی جهان گفته بود که ایرانی‌ها باید به داشتن زهرا نعمتی افتخار کنند.

او خیلی خوب تیر می‌اندازد. در تمرینات در یک سید قرار داشتیم که مربی‌ام بارها به من می‌گفت ببین چقدر بهتر از او تیر می‌اندازی. او هم نظر لطفش بوده که این حرف‌ها را درباره من زده است. در کل فضای المپیک خیلی خیلی دوستانه بود و ورزشکاران حرفه‌ای با هم خیلی مهربانانه رفتار می‌کردند. همه رفتار خوبی با من داشتند و هیچ‌کس کری نمی‌خواند. آنها من را از صمیم قلب دوست داشتند.

کار کدام ورزشکار ایرانی برایتان جذاب بود؟

من از بازی‌های مجتبی عابدینی خیلی هیجان‌زده شدم. واقعا حق او بود که به مدال برسد. ضمن این‌که دوست داشتم تیم آقای بنا بهتر از این نتیجه بگیرد.

دوست داشتید به جای کیمیا علیزاده اولین مدال المپیکی بانوان ایران را شما می‌گرفتید؟

دوست داشتم مدال بگیرم؛ اما هیچ‌وقت به این فکر نمی‌کنم که جای کسی باشم. به اولین یا دومین بودن فکر نمی‌کنم. مهم، کارنامه خود من است.

اگر قرار باشد روزی یک تیری برای ایران پرتاب کنید، این تیر تا کجا می‌رود؟

قطعا دوست دارم مرزهای زیادی را بشکند.

دوست داشتید جای آرش کمانگیر بودید؟

آرش زمان خودش بود .من آرش این زمانه هستم. من آرش ایرانم.

فکر می‌کنید تا چند سالگی بتوانید ورزش کردن را ادامه بدهید؟

ورزش حرفه‌ای آسیب‌دیدگی خودش را دارد.

آسیب دیده‌اید؟

بله. در المپیک فشار خیلی سنگینی را تجربه کردم. غیر از شرایط روحی، از ناحیه دست چپ و کتف راست آسیب دیدم. فرصت ریکاوری اصلا نداشتم و در پارالمپیک با دست مصدوم مسابقه دادم و کلی هم مسکن خوردم تا به مسابقات برسم. اما الان خوب هستم و می‌خواهم تمریناتم را شروع کنم.

الان مصدومیت برطرف شده است؟

بله.

شما به عنوان بهترین تیرانداز جهان هم انتخاب شده‌اید...

بله. سال گذشته میلادی.

بعد از زهرا نعمتی کسی را داریم که نزدیک به زهرا نعمتی باشد؟ یعنی درخشش شما در این سال‌ها، خانواده‌ها را برای ورزش کردن دختران ترغیب کرد؟ احساس می‌کنید روزی دختری بتواند زهرا نعمتی شود؟

انگیزه‌ها خیلی زیاد شده است. خیلی‌ها تازه شروع کرده‌اند. من می‌دانم که این انگیزه گرفتن جوانان می‌تواند عامل خیلی از موفقیت‌ها باشد. شک نداشته باشید چند تا زهرا نعمتی درآینده می‌آیند. بانوان دارند پیشرفت می‌کنند. دختران خوبی در عرضه ورزش داریم که هم امید دارند هم انگیزه. من امیدوار هستم و هر کاری از دستم بر بیاید انجام می‌دهم تا این روند حفظ شود. خودم هم تا وقتی که مردم من را بخواهند حتما به کارم ادامه می‌دهم. تا موقعی که بتوانم پرچم کشورم را بالا می‌برم.

الان برخورد مردم چطور است؟

دوستشان دارم چون دوستم دارند. مردم حتی روی حالات احساسی من حساس شده‌اند. بعضی‌ها به من می‌گویند چرا در المپیک گریه کردی؟ متوجه شدم خیلی از مردم با اشک‌های من بغض کرده‌اند. فهمیدم خیلی از آنها وقتی روی سکو رفتم چقدر خوشحال شده‌اند. این بهتر از مدال‌هایی بود که کسب کردم. تا جایی که توان داشته باشم برای بالا رفتن پرچم کشورم تلاش می‌کنم تا دل این مردم را شاد کنم.

شما فکر می‌کنید در المپیک 2020 اتفاق ریو تکرار شود؟

هیچ وقت پیش‌بینی نمی‌کنم، اما تلاشم را می‌کنم. اصولا رابطه خوبی با پیش‌بینی ندارم.

با توجه به تجربه‌ای که در ریو به دست آورده‌اید فکر می‌کنید 2020 افق روشن‌تری را جلوی شما می‌گذارد؟

فکر می‌کنم تجربه ریو دیگر برای من تکرار نشود. سخت‌ترین شرایط را تجربه کردم. ‌فکر نمی‌کنم وضعیتی بدتر و سخت‌تر از آن وجود داشته باشد. شانس خوبی است که من چنین شرایطی را داشتم. چون در آینده به کمک من می‌آید. در المپیک توکیو شرایط بهتری را خواهم داشت و این شرایط به کمک من می‌آید.

شما مثل ورزشکاران تیراندازی رژیم غذایی خاصی هم دارید؟

نه، وزن‌کشی نداریم و طبیعی است که رژیم خاصی هم نداشته باشیم؛ اما باید همیشه شرایط جسمی خوبی داشته باشیم.

به صورت معمولی روزی چند ساعت تمرین می‌کنید؟

روزی هشت ساعت. سخت است. تازه این حداقل تمرین است.

یعنی به صورت سخت این هشت ساعت را درگیر تمرین هستید؟

بله.

این شما را اذیت نمی‌کند؟

خسته‌کننده است؛ اما تلاش هر فردی بستگی به هدفی دارد که انتخاب می‌کند. تیراندازی با کمان استقامت بالایی می‌خواهد. شرایط بدنی خوبی می‌خواهد. باید شرایط روحی و روانی خوبی داشته باشید که بتوانید تیرها را درست پرتاب کنید. البته این ورزش، ورزش دل است. دلت باید ارتباطش برقرار شود تا موفق شوی.

در تامین ادوات مشکلی ندارید؟

خیلی؛ اما به هر حال با شرایط سخت تهیه می‌کنیم.

من دیده‌ام در پرتاب‌ها از عینک استفاده می‌کنید. تیراندازی شما را عینکی کرد؟

بله. سال 2009. من از سال 2008 کارم را شروع کردم و سال 2009 مجبور به استفاده از عینک شدم.

یک جاهایی تعابیر شما برای من جالب است. خیلی شاعرانه و عارفانه نگاه می‌کنید. آنجا که می‌گویید ورزشتان، دلی است.

تیر و کمان همان دل من است. واقعا تاثیر گذار است که چطور فکر می‌کنیم. در زندگی معمولی ما هم این طور است. هر چقدر برای دیگران خوب بخواهیم و انرژی مثبت به اطرافیان بدهیم به خودمان برمی‌گردد. این‌که چه چیزی در ذهن ما می‌گذرد، خیلی مهم است.

در واقع انرژی وجودتان در زندگی عادی را به ورزش می‌آورید و از آن استفاده می‌کنید؟

دقیقا همین طور است. من خودم دوست داشتم در ورزشم برای همه آرزوی موفقیت داشته باشم و تا جایی که امکان داشته باشد به همه کمک کنم.

این فشار بیش از حد تمرین باعث شده زندگی شما تک‌بعدی شود یا به بخش‌های دیگر هم می‌رسید؟ اصلا دغدغه‌ای به اسم کتاب، مطالعه، فیلم و موسیقی دارید؟

مطالعه و کتابخوانی را حتما در هر شرایطی دارم؛ اما زیاد وقت تفریح ندارم. با شرایط جسمی که من دارم باید زیاد استراحت کنم. خیلی کم می‌توانم به سینما و مهمانی بروم. حتی خانواده‌ام را کمتر می‌بینم. خیلی وقت است مسافرت خانوادگی نرفته‌ام.

آخرین بار چه زمانی با خانواده مسافرت تفریحی رفتید؟

واقعا یادم نمی‌آید.

آخرین فیلمی که دیدید؟

سلام بمبئی. رفتم و کلی گریه کردم. حالم بد بود بدتر شد!

به موسیقی علاقه دارید؟

من قبل از این‌که تیرو کمان را شروع کنم، گیتار می‌زدم؛ اما کمان برای من حکم سازم را پیدا کرده است. حالا کمان همه نیازهای روحی و روانی‌ام را برطرف کرد.

فرصت می‌شود سفره هفت‌سین بچینید؟

مراسم عید امسال که نیستم، اما در ژنو هم برای همه مردم کشورم آرزوی سعادت و خوشبختی می‌کنم. من اصالتا کرمانی هستم. کرمان دل عالم است و ما اهل دلیم.کرمان مردم خیلی خوبی دارد. من به مردم ایران توصیه می‌کنم حتما سری به کرمان بزنند چون خیلی دیدنی است. البته همه ایران قشنگ است.

شما عیدی می‌دهید یا عیدی می‌گیرید؟

من کوچک فامیل هستم. از مادرم عیدی می‌گیرم. عیدی گرفتن مزه می‌دهد.

سال 96 و ...

دوست دارم آرزو کنم که مردم ایران شاد باشند و سلامت. همیشه مثبت فکر کنند و تلخی‌های سال 95 را فراموش کنند.

عید در ژنو

اولین تورنمنت پیش رو، مسابقات تایلند در هفته اول سال آینده است که من به مسابقه نمی‌رسم. چون همزمان باید برای شرکت در جلسه سازمان ملل به ژنو بروم. این دومین سال پیاپی است که به عنوان نماینده ورزشکاران دارای معلولیت ایران به ژنو می روم تا از طرح پیشنهادی و ابتدایی ایران به کنوانسیون افراد دارای معلولیت دفاع کنم .

این دعوت و این سفر مایه افتخار من است چون به نمایندگی از زنان ورزشکار ایران و به نمایندگی از کشورم به سازمان ملل می‌روم.

علی جوادی

دبیر گروه ورزش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها