جام‌جم از روزهای پایانی مرمت خانه سیمین دانشور و جلال آل‌احمد گزارش می‌دهد

خانه موزه زوج قصه‌نویسی در انتظار بهار

آن روز که جلال آل‌احمد، مصالح ساختمانی را از پشت ماشین پیاده کرد و خسته و کوفته، دست و صورت را شست و خودکارش را برداشت تا برای سیمین که هزاران کیلومتر آن‌سوتر در سودای دکتری بود از نقشه اتاق بالا و پنجره‌ای که برای عشقش طراحی کرده بود، بنویسد، هیچ فکرش را نمی‌کرد که 65 سال بعد، حالا ما، در همان اتاق بنشینیم و از «خانه‌موزه سیمین و جلال» حرف بزنیم؛ خانه‌ای در دزاشیب شمیران که از نامه‌های سیمین و جلال می‌توان دریافت، ساختش سال 1331 کلید خورده است؛ همان سالی که سیمین برای تحصیل به خارج می‌رود و جلال، می‌افتد دنبال کار خانه. لابد با هزار امید که خانم دکتر بازگردد و این خانه، بشود یکی از مهم‌ترین پاتوق‌های ادبیات دهه سی و چهل. لابه‌لای نامه‌ها، بین حرف‌ها و گلایه‌ها و دلتنگی‌ها، روایتِ آجر و حکایت نقشه اتاق‌ها! جلال، نقشه‌ها را می‌فرستد و از سیمین نظر می‌خواهد.
کد خبر: ۱۰۱۱۸۹۰
خانه موزه زوج قصه‌نویسی در انتظار بهار

همه این نامه‌ها در جلد اول کتاب سه‌جلدی «نامه‌های جلال آل‌احمد و سیمین دانشور» منتشر شده است، اما حالا پس از مدت‌ها کش و قوس‌های حقوقی بر سر این خانه، که به تملک شهرداری تهران منجر شد و پس از مدتی اختلاف‌نظر درباره چگونگی مرمت و تبدیل این بنا به «خانه‌موزه»، کارگران سخت مشغول کارند! می‌گویند تا پایان سال، کارهای اصلی پس از چهار ماه تمام می‌شود و جزئیات و افتتاح می‌ماند برای خردادماه سال بعد.

چرا این خانه مهم است؟

بدیهی است که خانه هر شخصیت مهمی چون جلال آل‌احمد و سیمین دانشور، به عنوان دو قصه‌نویس و روشنفکر روزگار خود، می‌تواند خانه مهمی تلقی شود. اما اهمیت خانه همسران قصه‌نویسی ایران، از چند لحاظ قابل بررسی است. آن‌طور که معاون طراحی و برنامه‌ریزی شرکت توسعه فضاهای فرهنگی شهرداری تهران می‌گوید آل‌احمد خود بنای این خانه را برافراشته است و از این رو که خانه‌ای است که به دست یک داستان‌نویس ساخته شده، اهمیت دارد. هادی مظفری در این باره به جام جم می‌گوید: «اهمیت اصلی این خانه به همین است که خود آل‌احمد آن را ساخته است و الا شاید چندان به لحاظ معماری خانه برجسته و شاخصی نباشد، چنان‌که منزل معمارانه و مهندسی‌سازی هم نیست».

البته با توجه به خاطراتی که جلال از کودکی‌هایش و مشقت‌هایی که متحمل شده می‌نویسد، بناکردن این خانه نباید برای او کار چندان مشکلی هم بوده باشد.

اما هادی جدی، مدیر طراحی و برنامه‌ریزی شرکت توسعه فضاهای فرهنگی شهرداری تهران از شواهدی می‌گوید که نشان می‌دهند بنای اصلی را آل‌احمد خریده و بنا به نیاز خود و همسرش، دو اتاق را به دو طرف خانه به عنوان گوشواره افزوده است.

اما اینها همه اهمیت خانه نیست؛ اینجا با این‌که خانه‌ای است با نزدیک به هفت دهه عمر، هر دو نویسنده را تا پایان عمر میزبانی کرده است؛ سال 1348 و سال 1390. از سویی می‌دانیم که اینجا محل رفت‌ و آمد و پاتوق بزرگان بوده. جز اهالی ادبیات و روشنفکرها، امام موسی صدر و آیت‌الله طالقانی، دو نفر از مهم‌ترین شخصیت‌های تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شوند که به این خانه رفت‌ و آمد داشته‌اند. اما اگر به تاریخچه کانون نویسندگان ایران هم سری بزنیم، این خانه را به عنوان محل شکل‌گیری آن می‌یابیم؛ یکی از مهم‌ترین اپوزیسیون‌های رژیم پهلوی که اغلب جلسات اولیه‌شان در سالن اصلی همین خانه و کنار شومینه معروف برگزار می‌شده است.

اما بیایید از همه اینها بگذریم و برسیم به آن خانه‌ای که سر کوچه «رهبری»، به پهنای نبش کوچه کشیده شده؛ خانه نیما یوشیج که مدتی است متروک است و ورثه در این‌که آنجا هم خانه‌موزه شود، با مسئولان به توافق نرسیده‌اند. شاید همین همسایگی، مهم‌ترین وجه خانه جلال و سیمین است؛ خانه پدر شعر نوین فارسی که تابلوی کوچه «رهبری» روی دیوارش، حرف‌های فراوانی برای گفتن دارد.

خانه چه تغییراتی کرده است؟

چهار ماه است، کارشناسان و مهندسان مرمت اینجا مستقرند. می‌گویند همه تلاش‌شان این است که با کمترین تغییر ممکن، اینجا را به «خانه موزه» تبدیل کنند. مظفری در همین باره می‌گوید: «سعی کردیم با کمترین مداخله در معماری، اینجا را مرمت کنیم. خواستیم وقتی کسی وارد اینجا می‌شود، روح حاکم بر زندگی دو نویسنده را دریافت کند. اگر قرار بود مثل خانه موزه استاد انتظامی یا شهید بهشتی به تغییرات دست بزنیم، فضایی را که مهم‌ترین رمان‌های ادبیات در آن شکل گرفته، از بین می‌بردیم».

این مسئول البته تاکید می‌کند که همین تغییرات اندک هم اجتناب‌ناپذیر بوده است؛ بالاخره قرار است یک خانه شخصی با قدمتی طولانی، تبدیل به مکانی عمومی شود و برای این‌که مشکلی پیش نیاید، ملاحظاتی لازم است. با این حال، مشخصا چه تغییراتی اینجا رخ داده؟ مظفری می‌گوید: «شیروانی مربوط به 60 سال پیش بود و نمی‌توانست در ادامه عمر این خانه هم همراهش باشد. تغییر شیروانی، به پیشنهاد مشاور طرح بود. مورد بعدی، کانال‌های رطوبت در کف خانه و حیاط بود، که ترمیم و احیا شد. جز اینها، هر جا با ترک‌خوردگی و مشابه آن مواجه بودیم، مرمت کردیم. اما در همه این موارد از مصالح خود خانه دوباره استفاده کردیم، حتی از سنگفرش‌های حیاط، پنجره‌ها، کمدها و... ».

یک کشف زیرزمینی

اما جدای از تغییراتی که به زعم مسئولان مرمت در این خانه اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسیده، عملیات این مدت، با کشفی هم همراه بوده است. مظفری می‌گوید در نامه‌های آل‌احمد به وجود آب‌انبار در این خانه پی برده‌اند. همین باعث شده کف آشپزخانه را بشکافند و حفاری کنند و به آن برسند. آن‌طور که جلدی می‌گوید کلی نخاله را از طریق سقف آب انبار و از کف آشپزخانه خارج کرده‌اند تا آب‌انباری که حالا می‌بینیم عیان شود. آشپزخانه‌ای که هنوز اجاق گاز و یخچال و میز ناهارخوری‌اش را از آن خارج نکرده‌اند و می‌گویند البته برایشان عجیب است که اینها را چطور داخل آورده‌اند وقتی حالا نمی‌توان خارج‌شان کرد!

کشف و ساخت پلکان برای ورود به آب‌انبار، بی‌حرف‌ و حدیث هم نبوده است. محمدحسین دانایی‌فر، خواهرزاده جلال آل‌احمد که پیش از این هم، انتقاداتی به روند فروش ملک به شهرداری و همچنین تصمیم به مرمت آن وارد دانسته است، گفته چرا باید برای رسیدن به این آب‌انبار از پلکان آزاد و پارکی به جای پلکان سنتی استفاده می‌شده است؟ حالا پاسخ مظفری این‌گونه است: «این‌که از پلکان سنتی استفاده نکردیم از این رو بود که خواستیم در مرمت و معماری صادق باشیم. خواستیم مخاطب در نگاه اول بداند این پله‌ها مربوط به زمان زندگی دو نویسنده در این خانه نبوده و الحاقی ما بوده است. خواستیم بازدیدکننده‌ها هم بتوانند از آب‌انبار دیدن کنند و البته با پلکان جدید، بدانند که این مورد، به خانه اضافه شده است. ما برای دوری از جعل، این کار را کردیم».

تاک زنده اتاق آل‌احمد

اتاق شخصی سیمین دانشور در سمت چپ بنا و در طبقه دوم است که با پنجره‌ای به حیاط می‌نگرد. آل‌احمد هم اتاق و کتابخانه‌اش را در سمت راست ساخته؛ اتاقی که بخشی از ورودی‌اش را درخت تاکی پوشانده است. همان درخت تاکی که بارها درباره‌اش نوشته و باری گفته است که صندلی برای آیت‌الله طالقانی می‌گذاشته کنار تاک و با هم می‌نشسته‌اند به گفت‌وگو؛ همشهری و یار دیرینش که هر بار به شمیران می‌امده سری هم به خانه جلال و سیمین می‌زده است. داخل اتاق، روی دیوارهای هر دو طرف، پایه‌های کتابخانه‌ها پیداست، اما معلوم است که قفسه و طبقات را درآورده‌اند. مظفری درباره این اتاق می‌گوید: «قفسه‌های کتابخانه و یک بالکن چوبی، که محل نوشتن و مطالعه جلال بوده به همراه نردبان این بالکن را از اتاق خارج کرده‌ایم تا دیوارها را مقاوم‌سازی کنیم. همه این‌ها را حفظ کرده‌ایم و به اتاق برخواهیم گرداند.»

افتتاح خانه‌موزه بی‌حرف‌وحدیث؟

از پنج‌سال پیش که سیمین دانشور بدرود حیات گفت، این خانه، محل منازعه افراد مختلف بوده است. از سویی ورثه سیمین دانشور، یعنی خواهرش ویکتوریا دانشور، و خواهرزاده‌اش لیلی ریاحی و از طرف دیگر خواهرزاده جلال آل‌احمد محمدحسین دانایی‌فر. حالا البته پس از تملک شهرداری بر خانه، آن غائله‌ها ختم شده است اما هنوز انتقاداتی به شیوه مرمت خانه مطرح می‌شود. مظفری درباره ادامه این حرف و حدیث‌ها می‌گوید: «برای همه این دوستان احترام قائلیم. این بزرگواران تا پایان حیات این دو نفر، در این منزل رفت و آمد داشته‌اند و از این رو در مرمت این بنا از نظراتشان استفاده می‌کنیم. آنها روایت‌‌ها و قصه‌ها و خاطراتی از نویسندگان ما دارند و به‌خصوص در چیدمان موزه از نطراتشان بهره خواهیم برد. تا کنون هم مستندنگاری کرده‌ایم و تک‌به‌تک مشخص شده مثلا مبل خانم دانشور کجا بوده یا آل‌احمد کجا می‌نشسته و میهمان می‌پذیرفته و ... . به دغدغه خانواده‌ها بی‌توجه نیستیم».

صابر محمدی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها