به گزارش جام جم آنلاین، درحالیکه به این چیزها فکر میکند یاد دوستانش میافتد که در شرکتهای استارتاپی ایران کار میکنند و از شرایط و محیط کاریشان برایش گفتهاند که دستکمی از آن ور آب ندارد. دلش میگوید در خانه بمان؛ چهکاری است خودت را به دردسر بیاندازی! اما انگار راه برگشت ندارد، زیرا به همه گفته تا هفته دیگر وطن را به سمت لسآنجلس ترک میکند و حتی مراسم خداحافظی برگزار کرده است.
اگر بماند بهراحتی میتواند با حقوقی مکفی وارد یکی از شرکتهای استارتاپی ایرانی شود و از کارش لذت ببرد؛ پدر و مادرش هم هستند و همه دوستان و البته خانه پدری، اما اگر برود همه اینها را که از دست میدهد هیچ، باید یک زندگی جدید را از صفر آغاز کند...
حکایت بالا برش بسیار کوچکی از داستان مهاجرانی است که نخبهاند، البته بسیاری از بندهای آن برای غیر نخبگان نیز صدق میکند. از مهاجرت نخبگان با لفظ «فرار مغزها» یاد میشود. عبارتی که آنقدر به گوشمان خورده که پیش خود فکر میکنیم معنای آن را کاملا میدانیم، مخصوصا که کشور ما در صدر لیست کشورهای صادرکننده نخبه قرارگرفته است و این را میتوان در آمارهای مختلفی که اینسو و آنسو منتشر میشود دید.
اما بهراستی «فرار مغزها» چیست؟ آیا هر مهاجرتی نوعی از آن محسوب میشود؟ در این مقاله سعی داریم این مقوله را بیشتر بشکافیم و از زوایای گوناگونی به آن بنگریم.
ازاینرو پس از طرح سوالاتی مبنی بر چرایی «فرار مغزها»، بهتر است به راهحلها بیندیشیم و صدالبته پیش از راهحلها، الزامی است بهطور موشکافانه به چرایی آن پی ببریم.
اینکه چرا بعضی از جوانان نخبه ما چمدانهایشان را بهقصد کشورهای اروپای شمالی، کانادا و ایالاتمتحده میبندند و هنگامیکه نیازهایشان را شناختیم با توجه به ظرفیتهای بکر و دستنخورده کشورمان به این بیندیشیم که برای برطرف کردن این نیازها در خاک خودمان چهکارهایی میتوان انجام داد.
فرار مغزها چیست؟
به هرگونه مهاجرتی فرار مغزها نمیگویند. البته در جزئیات تعاریف مراجع مختلف تفاوتهایی وجود دارد اما روح این تعاریف یکسان است.
مطابق با تعریفی که در نشریه انگلیسیزبان «مرور اقتصادی ایرانیان» منتشره توسط دانشگاه تهران تحت مقالهای با عنوان «تحقیقی بر روی فرار مغزها از ایران به کشورهای سازمان توسعه و همکاری اقتصادی» آورده شده، از پدیده نرخ بالای مهاجرت اشخاص بااستعداد از کشورهای درحالتوسعه به کشورهای توسعهیافته با عنوان «فرار مغزها» یاد میشود البته همانگونه که قابلمشاهده است این تعریف نوعی تعریف انتزاعی است به این معنا که بعضی واژهها دوپهلویند و باید مشخص گردد افراد بااستعداد کدام دسته از جامعه را تشکیل میدهند و چه شاخصی برای ارزیابی آنان وجود دارد.
ازاینرو در برخی مراجع دیگر و بهعنوان نمونه دریکی از مقالههای تحقیقی بانک جهانی با عنوان «چشماندازی بلندمدت برای مردم و جابهجایی مشاغل کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا» بهطور مشخصتر افراد موردمطالعه را مشخص کرده است.
در این مقاله فرار مغزها را حاصل نسبتی از تقسیم افرادی با درجه تحصیلی بالاتر از دیپلم دانسته که در کشورهای توسعهیافته قرار دارند به تعداد همین دسته از افراد که در کشورهای درحالتوسعه به دنیا آمدهاند. بهعنوان یک مثال فرضی، اگر از دهمیلیوننفری که در یک کشور مبدأ به دنیا آمده و تحصیلات دانشگاهی دارند، یکمیلیون نفر به کشورهای توسعهیافته مهاجرت کرده باشند، نرخ فرار مغزها در این کشور برابر ده درصد است.
مطابق همین گزارش نرخ مهاجرت افراد تحصیلکرده از کشور ایران به سمت کشورهای توسعهیافته در حدفاصل سالهای 1990 تا 2000 بالا بوده و بنا بر تخمینهای گوناگون عددی بین 8 تا 18 درصد است.
این آمار ازآنجهت نگرانکننده است که در بسیاری کشورهای مشابه ایران در منطقه MENA که شامل کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقاست، این نرخ پایینتر است.
نکتهای که درباره کشور ایران بهطور خاص قابلتوجه است این است که عمده مهاجران آن را افرادی با تحصیلات بالا تشکیل میدهند، بهعنوان نمونه از مهاجران ایرانی ساکن در ایالاتمتحده از هر چهار نفر، سه نفر تحصیلات عالیه دارند.
شکل شماره یک، سهم مهاجران با تحصیلات بالا، متوسط و پایین را در کشورهای منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه نشان میدهد.
این آمار متعلق به سال 1990 است و میتوان در آن نسبت بالای مهاجران با تحصیلات بالا را بهکل مهاجران در کشور ایران در نسبت با دیگر کشورهای منطقه مشاهده کرد.
فرار مغزها چه اثراتی دارد؟
در گزارشی که توسط بانک جهانی با عنوان «پرواز سرمایه انسانی: طبقهبندی، جهانیسازی و چالشهای تحصیلات عالیه در آفریقا» منتشرشده، نویسنده در ابتدا با نقلقولی از گزارش سازمان بینالمللی «برای مهاجرت» که در ژنو مستقر است، نظر تکاندهنده خود را در باب اثرات فرار مغزها از کشورهای آفریقایی بیان میکند.
عنوان این گزارش بینالمللی اینگونه است: «پدیده فرار مغزها در قاره آفریقا، از این قاره آیندهاش را میدزدد.»
نویسنده پس از نقل این عنوان گزارش، بیان میکند که مهاجرت افراد با مهارتهای بالا به کشورهای توسعهیافته، احتمال رشد اقتصادی و بهبود فقر در این قاره را غیرممکن میسازد.
وی از دو عامل برای رشد کشورهای آفریقایی نام میبرد، سرمایه مالی و سرمایه انسانی. این دو سرمایه همچون دو بال پرواز برای این کشورها در نظر گرفته میشود که البته آمار در هر دو آنها بسیار ناامیدکننده است.
روند جذب مهاجران از طرف کشورهای ایالاتمتحده و اروپا نیز موردبازنگری جدی قرارگرفته است. به این معنا که مهاجران بهگونهای پالایش میشوند که آن دسته از مهاجرانی پذیرش گردند که دارای کیفیت بالایی هستند.
این کیفیت میتواند یا خود را در مدرک تحصیلی ایشان نشان دهد و یا تخصص و مهارتی که دارند. این بدان معناست که جذب این مهاجران بیشتر از اینکه از جنبه انساندوستانه صورت پذیرد به جهت تقویت کشورهای مقصد صورت میگیرد. آمارها نشان میدهند در حدود 88 درصد از افراد آفریقایی که این قاره را به سمت ایالاتمتحده ترک میکنند دارای مدرک دیپلم به بالا هستند.
همچنین بر اساس یک نظرسنجی که در سال 1991 از مردم آفریقایی مقیم آمریکا صورت پذیرفت، نشان داد 58 درصد پاسخدهندگان یا مدرک دکترا داشتند و یا اینکه پزشک بودند.
همچنین نوزده درصد از افراد نیز دارای مدرک کارشناسی ارشد بودهاند، این آمارها نشان میدهد که در اثر مهاجرت نخبگان یا همان پدیده فرار مغزها، کشورهای مبدا دچار نوعی فقر تخصص میگردند.
بحثی که تا اینجا پیش رفت کمبود نیروی متخصص را پس از کوچ این دسته افراد در کشورهای مبدا نشان میداد.
این هزینه تا حدودی بر کشورهای مبدا معلوم است اما هزینههای دیگری که معمولا از چشم پنهان است هزینههاییاند که کشورهای مبدا برای به بار نشستن این افراد و مهارت آنان تا چنین سطحی به دوش کشیدهاند.
در سال 1979 سرمایه علمی هر فرد متخصص آفریقایی که در آمریکا به سر میبرد و بنا بر ارزش دلار آن سال، 184000 دلار برآورد شده است. با توجه به نرخ سالانه افراد متخصص از آفریقا، هرسال این قاره چیزی در حدود هفده و نیم میلیارد دلار از دست میدهد.
این رقم آنجایی بزرگی خود را نشان میدهد که بدانیم مبلغ دریافتی در سال توسط این کشورها از تمامی منابع و به دلایل کمکهای فنی (که ممکن بود توسط همین متخصصان برطرف گردد) چیزی در حدود چهار میلیارد دلار است البته باید از یاد نبرد دلایل زیادی وجود دارد که این مهاجران آبوخاک خود را بهصورت داوطلبانه ترک میکنند و بدون در نظر گرفتن این دلایل هر نوع بررسی قضاوتی یک طرفانه خواهد بود؛ اما بحث آنجاست که این احساس ایجاد گردد که فقدان سرمایه عظیمی در پی این مهاجرت نخبگان صورت میپذیرد.
نقلقول معروفی از بروس وولی رئیس سابق دانشکده مهندسی برق دانشکده استنفورد و استاد عالی این رشته وجود دارد که اعتقاد دارد «بهترین فارغالتحصیلان رشته مهندسی در سطح جهان متعلق به دانشکده برق دانشگاه شریف در شهر تهراناند».
این اظهارنظر در عین فرحبخشی بسیار تکاندهنده است. آمارها در این زمینه متفاوتاند اما چیزی بیش از چهل درصد فارغالتحصیلان دانشکده برق این دانشگاه به مهاجرت میپردازند و خاک ایران را ترک میکنند البته این بدان معنا نیست که تقصیری متوجه ایشان است و اگر بمانند فضای شکوفایی کافی در اختیارشان قرار میگیرد.
بنا به آمار قائممقام سازمان نخبگان که نهادی دولتی محسوب میگردد، فقط در سالهای 90 تا 91 سی درصد از نخبگان تحت پوشش این نهاد به کشورهایی نظیر کانادا و استرالیا و مانند آن مهاجرت کردهاند و فقدان این بدنه عظیم فکری اگر راه بازگشت برایشان فراهم نباشد، بسیار ملموس خواهد بود.
این افراد جز همان منابع انسانی محسوب میشوند که رهبر معظم انقلاب در دیدار با نخبگان علمی در تاریخ بیست و هشتم مهرماه سال 1395 فرمودند: «صحبتهایی که درباره امکانات پیشرفت و منابع انسانی و طبیعی ایران میگوییم رجزخوانی نیست بلکه واقعیتی است که غربیها هم به آن اذعان دارند.» و به پشتوانه این منابع است که میتوان به رشد هر چه بیشتر کشورمان بیندیشیم.
چرا نخبگان مهاجرت میکنند؟
مسئله مهاجرت نخبگان یک مسئله فرابخشی است. به این معنا که بسیار سادهاندیشانه خواهد بود که تصور کنیم میتوان تنها از یک بخش، سازمان یا وزارتخانه انتظار داشت به حل این مسئله بپردازند و نیاز دارد چه بخش دولتی و چه بخش خصوصی وظیفه خود دراینباره را ایفا نماید؛ اما بههرحال ابتدا باید به دلایل این مهاجرت پرداخت تا بتوان برای حل آن چارهاندیشی کرد.
میتوان دلایل این امر را هم در قسمت عرضه و هم در قسمت تقاضا جستوجو کرد. قسمت عرضه به شرایط خود کشورهای فرستنده مهاجر بازمیگردد. بنا برگزارشی که بانک جهانی درباره کشورهای آفریقایی مطرح کرده و در قسمتهایی به آن ارجاع دادیم، کشورهای مهاجر فرست معمولا دارای بخش خصوصی نحیف و بخش دولتی فربه اما غیر بهینه هستند.
این شرایط منجر به ایجاد فضایی میشود که در آن نیاز به تخصص افراد متخصص در اغلب موارد وجود ندارد یا به عبارتی بازگشت سرمایه چه ازنظر هزینه و چه وقتیکه برای کسب این تخصصها صرف شده با درصدهای بسیار پایینی امکانپذیر است.
همینگونه میشود که بهعنوانمثال کسی که در یکرشته تخصصی و در موضوعی بسیار خاص متخصص است، بسیار بعید است بتواند در اینگونه کشورها شغلی را بیابد که در آن از ظرفیت وی استفاده شود و درعینحال سرمایهای که وی برای کسب این تخصص صرف کرده را به وی برگرداند.
از طرف دیگر برخی از مطالعات دلایل مهاجرت را به قسمت تقاضا مرتبط میدانند؛ به این معنا که به دلیل اینکه کسب این مهارتها و تخصصها هزینهبر است، برای کشورهای مقصد یا مهاجرپذیر بسیار بهصرفهتر است تا هزینه آماده شدن این افراد در جای دیگری پرداخت شود و سپس از آنان در مشاغلی که به تخصصشان نیاز است استفاده گردد.
یادمان نرود در کشور خودمان هم دستهای از بهترین فارغالتحصیلان از بهترین دانشگاهها خارج میشوند که داشتنشان آرزوی شرکتها و مؤسسات بینالمللی است. پس نخبگان هم در درون فشار را احساس میکنند و هم در بیرون به حضورشان احساس میگردد.
مشکل اشتغال نخبگان چیزی نیست که ازنظر مسئولان امر نیز پنهان مانده باشد، بهعنوان نمونه دکتر سهرابپور قائممقام سازمان نخبگان اعلام کرده که در حال حاضر ما در کشور با مشکل اشتغال نخبگان مواجه هستیم.
وی افزوده است اگر اقتصاد کشور پویا باشد نهتنها میتوانیم نخبگان را در ایران نگهداریم بلکه میتوانیم آن دسته از نخبگانی که به کشورهای دیگر رفتهاند را نیز بازگردانیم. البته در بعضی از مراجع علاوه بر اینها به عوامل فرعی همچون شرایط محیطی نیز اشاره میگردد، اما به نظر میرسد اصلیترین عامل همان است که از دانش و ظرفیت این نخبگان بهخوبی بهره برده شود و امکان شکوفایی آنان وجود داشته باشد.
اهمیت استعداد و فرد نخبه در دنیای مدرن را نیز نباید از یاد ببریم، این از آنسو اهمیت دارد که کشورهای توسعهیافته میدانند یگانه عامل و پیشران همیشگی توسعه نوآوری است.
اگر موتور نوآوری در یک اقتصاد متوقف گردد، دیر یا زود اقتصادهای دیگر بدان میرسند و چنین اقتصادی مزیت رقابتی خود را از دست خواهد داد.
مسئله استعداد بهقدری حیاتی است که روزنامه نیویورکتایمز در تاریخ هشتم فوریه 2017 در مقالهای با عنوان «چرا سیلیکونولی بدون مهاجران کار نمیکرد؟» دقیقاً به همین مطلب اشاره میکند. سیلیکونولی مهد فنّاوری آمریکاست؛ بسیاری از شرکتهای مطرح بینالمللی همچون گوگل، مایکروسافت و فیسبوک در آنجا قرار دارند و منشأ بسیاری از نوآوریهای فناورانه نیز همین سیلیکونولی است.
بااینحال، این مقاله عامل بسیار مهم این پیشرفت را در نیروی متخصصی میبیند که از کشورهای دیگر جذب سیلیکونولی میشوند و بهاصطلاح آنجا را میسازند. این نمونهای میشود که بدانیم کار برای نگاهداشتن افراد نخبه در کشور کار سادهای نخواهد بود اما غیرممکن نیز نیست.
چگونه نخبگان را به ماندن ترغیب کنیم؟
حال به سؤالی ساده با پاسخی سخت برمیخوریم. اینکه چه باید کرد. همانگونه که در بخش قبلی هم ذکر شد، هم مسائلی در داخل کشورهای مهاجر فرست وجود دارد که باید به آنها رسیدگی گردد و هم جذابیتهای عمدتاً شغلی و رفاهی توسط کشورهای مهاجرپذیر به نخبگان پیشنهاد میگردد که نیاز دارد تا حدودی در داخل کشور پدید آید. قبل از اینکه موضوع را دقیق بررسی کنیم لازم است برای فهم بهتر به یادآوری نکتهای در علم بازاریابی بپردازیم.
در بازاریابی بین دو واژه «خواسته» و «نیاز» تفاوت قائل میشوند، بهطوریکه نیاز را حاصل اختلافی ناشی از سطح رضایت فعلی با سطح رضایت مطلوب میدانند و از طرفی خواسته را ابزاری میدانند که مشتری فکر میکند بهوسیله آن به سطح رضایت مطلوب خواهد رسید.
بهعنوانمثال مشتری اتومبیل میخواهد درحالیکه نیازش انتقال از نقطه الف به ب است و شاید اگر راهحلهایی باارزش افزوده بیشتری به وی ارائه گردد، آنها را انتخاب کند. عمدتاً مشتری خودآگاه به نیازهایش و راهحلهای جایگزین فکر نمیکند و تنها به خواستههایی که از پیش در ذهنش تثبیت گشته توجه دارد.
مشابهت این نکته با وضعیت نخبگان در این است که نخبگان نیاز به احترام و استفاده از ظرفیتهای بلااستفادهشان را دارند، کارایی آنها همچون هواپیمایی میماند که میتواند با سرعتی بسیار بالا در آسمانها پرواز کند اما اکنون بهعنوان یک ماشین حمل کالا بر روی باند فرودگاه از وی استفاده میشود.
ازاینرو به دنبال جایی هستند که از ظرفیت آنها استفاده کرده، امکان رشد را برایشان فراهم کند و درعینحال به مسائل رفاهیشان هم توجه داشته باشد. این نیاز آنهاست. برخی از آنان اما خواسته را میدانند، اینکه برای رسیدن به سطح رضایت مطلوب مهاجرت کنند و کشورهای نخبه پذیر این خواسته را ارائه میدهند.
اکنون در شرایط استثنائی قرار داریم، به سبب پیشرفت فناوری نقطه عطفی به وجود آمده که میتواند یکی از اصلیترین روشهایی باشد که راهحلی جایگزین به نخبگان ارائه میدهد. به سبب ظهور فناوریهای جدید بسیاری از مدلهای کسبوکار دستخوش تغییر قرار دارند.
در پی این تغییرات به علم نخبگان نیاز فراوان وجود دارد. اکنون مفهومی به نام کسبوکار نو یا همان استارتاپ در حال تثبیت بهعنوان یکی از موتورهای رشد اقتصادی است و این استارتاپها به علم، مهارت و خوشفکری نخبگانمان بسیار احتیاج دارند.
یادمان نرود که این الزام وجود ندارد تا شرایطی که در کشور به وجود میآید برابری صددرصدی با شرایط کشورهای توسعهیافته داشته باشد، بلکه لازم است شرایطی را به وجود آورد که رضایت را در این قشر نخبه تأمین کند زیرا ایشان دلایل زیاد دیگری نیز دارند که ماندن را به رفتن ترجیح دهند و بسیار هوشمندانه است که از فرصت به وجود آمده استفاده کرد.
میتوان شرایطی را برای نخبگان به وجود آورد که متوجه شوند نیاز رفتن به کشورهای دیگر نیست، نیاز استفاده از ظرفیتهای بکر ایشان است. البته نکتهای نیز در اینجا وجود دارد که نباید فراموش کرد، فرار مغزها به آن دسته از مهاجرتی اطلاق میشود که نخبگانی که جلای وطن میکنند هرگز به کشور بازنگردند؛ زیرا نخبگانی که در دانشگاههای تراز جهانی درس میخوانند خود سرمایههایی هستند که ارزشافزوده فوقالعادهای ایجاد میکنند و در کسبوکارهای نویی که عمدتاً فناوری محور هستند، جا برای نقشآفرینیشان فراوان هست.
در انتها لازم است به یادآوریم در شرایطی که افرادی همچون رئیسجمهور آمریکا دونالد ترامپ، با تفاخر و از موضع بالا ورود ایرانیانی که صلحدوستی جز خصایص همیشگیشان است را به ایالاتمتحده ممنوع میکند، بهترین فرصت است که نشان دهیم کسبوکارهایمان بهخصوص کسبوکارهای نوپایمان بیش از همیشه تشنه استفاده از نخبگان و دانش و مهارت ایشان است و شاید این شرایط توفیقی شود تا ایشان هم با ظرفیتهایی که در کشور به وجود آمده آشنا شوند.
رامین فتوت
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد