در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
داستان شرکت پام از ظهور تا اوج و سپس تا سقوط، مثل حرکت یک ترن هوایی، پر از فراز و نشیبها و اتفاقات کوچک و بزرگ است. از اشتباههای کوچک تا استراتژیک، از رقابتهای جزئی تا دشمنیها، از استعدادهای معمولی تا نابغهها و از قراردادهای دم دستی تا نابودکننده، همه این پردهها در اپرای غمناک پام به نمایش درمیآید.
دست به طلا
تاریخ نشان داده کنار گذاشتن پلتفرمی که برای شما پول تولید میکند و شروع از پایه کار آسانی نیست. کافی است از اپل و مایکروسافت بپرسید سیستمهایعامل نسل جدیدشان در دهه 90 («کاپلند» اپل و «کایرو» مایکروسافت) سالها بیهدف توسعه یافت تا سرانجام با نسل دیگری جایگزین شود. ساختار بازار موبایل هم تفاوتی نمیکند. کلی روند بسرعت به یک جنگ داخلی تمام عیار تبدیل میشود و کاربران هم در این میان از دست میروند! سال 2004 نیز شرکت پام (یا palmOne که در آن زمان به این نام خوانده میشد) خودش را دقیقا در چنین موقعیتی میدید.
البته این آغاز پام نیست. اجازه دهید به طور خلاصه روند وقایع عجیب و غریب شرکت را تا این زمان با هم مرور کنیم: شرکت رایانهای پام (.Palm Computing Inc) سال 1992 توسط جف هاوکینز
(Jeff Hawkins) تأسیس میشود که ابتدا کارشان نوشتن نرمافزار برای یک دستگاه PDA (دستیار دیجیتالی شخصی) به نام زومر بود که شرکت کاسیو تولید میکرد.
زومر از نظر تجاری شکست خورد، اما پام با نوشتن نرمافزار برای دستگاههای شرکت HP و سیستم تشخیص دستخط برای اپل نیوتن (که پیشتر شکستش را در این صفحه خوانده بودیم) درآمد کسب میکرد. سه سال بعد و در سال 1995، شرکت یو اس رباتیکس (U.S. Robotics) پام را میخرد. دو سال بعد از آن، خود این شرکت توسط تریکام (3Com) خریداری میشود و پام هم میشود جزئی از تریکام!
یک سال بعد (1998)، موسسان ناراضی پام از تریکام جدا میشوند و شرکت تولید PDA هندسپرینگ (Handspring) را تاسیس میکنند. تریکام هم پام را بهصورت مستقل وارد بورس میکند و از شانس آن ورودش همراه است با اوج حباب داتکام که پس از سقوط این حباب، سهام پام 90 درصد سقوط میکند! سال 2002، پام اجازهنامه سیستمعامل Palm OS را از هندسپرینگ میخرد و تیم توسعه آن را به شرکتی به نام PalmSource تبدیل میکند. یک سال بعد هم قسمت سختافزاری پام با هندسپرینگ ادغام و تبدیل میشود به ... درست حدس زدید: palmOne!
حالا که متوجه شدید «پاموان» از کجا آمد، برمیگردیم به داستان. با وضعیتی که پاموان در سال 2004 دارد، تصمیم میگیرد دستگاهی با نسخه 6 سیستمعاملش Palm OS عرضه نکند و کماکان به عرضه موبایلها با نسخه 5 ادامه دهد و در کنار آن سری Treo با ویندوز موبایل برای کاربران حرفهایتر به بازار داده میشود. سالهای 2005 و 2006 به همین ترتیب سپری میشود. اما شرکت که میداند امیدی به ادامه Palm OS نیست، کل بخش PalmSource را به سازنده موبایل ژاپنی به نام Access میفروشد و همان بخش پاموان تحت نام «پام» ادامه حیات میدهد.
چند گل تا بهار
اینجاست که پل مرسر (Paul Mercer) مهندس سابق اپل و موسس شرکت ایونتر (Iventor) وارد میشود. مرسر در ایونتر روی سیستمعاملی سبکوزن با محیطی دینامیک برای سیستمهای موبایل کار میکرد. مدیران پام که بشدت به چنین سیستمعاملی نیاز داشتند و حتی توسعه آن را تحت نام مستعار «نُوا» (Nova) آغاز کرده بودند، تصمیم به استخدام مرسر و حتی خرید کل شرکت ایونتر میگیرند. همزمان با این مساله، دو اتفاق بسیار مهم دیگر هم در تاریخ پام میافتد؛ اول، یک شرکت بزرگ سرمایهگذاری حاضر میشود 325 میلیون دلار روی پام و سیستم آیندهاش سرمایهگذاری کند. دوم، پام موفق میشود یکی از معاونان ارشد سابق اپل به نام جان روبنستاین (Jon Rubinstein) را هم به عنوان مدیر اجرایی شرکت منصوب کند.
روبنستاین که مدیری با ارتباطات فراوان است، شروع به جذب استعدادها میکند. از اپل مهندسانی چون اندی گریگنان و راب سوک میآیند. از مایکروسافت مایک ابوت برای مدیریت تیم نرمافزار استخدام میشود و البته ماتیاس دوارته (Matias Duarte)، طراح واسط کاربری، پیشنهاد گوگل را رد میکند و به تیم قدرتمند پام میپیوندد. کار آنقدر بالا میگیرد که استیو جابز به کالیگن، مدیر عامل پام درخواست قراردادی برای استخدام نکردن افراد میان دو شرکت میدهد که با پاسخ سرد کالیگن روبهرو میشود. پام در این بازه به قطبی از استعدادهای فوقالعاده در دره سیلیکون تبدیل میشود.
در همین حال، شرکت برای فروش گوشی آیندهاش با اپراتور ورایزن (Verizon) به توافق نمیرسد و مجبور به عقد قرارداد با اپراتور سوم آمریکا، یعنی اسپرینت (Sprint) میشود. قراردادی که به عقیده بسیاری نه تنها اشتباه پام بلکه یکی از بزرگترین اشتباهات در تاریخ فناوری به شمار میآید. علاوه بر این، مشکلات پام با سقوط ویندوز موبایل و به همراهش سری Treo بیش از پیش بغرنج میشود.
آواز قو
اما پام مشکل بزرگتری دارد. پلتفرمی که مرسر به شرکت آورده (تحت عنوان پریما)، چیز به درد نخوری است! برنامهنویسان از ساختارهای نامناسب آن شاکی هستند و دوارته و تیمش هم امیدی به پیادهسازی یک طراحی خوب روی آن ندارند. در میان این نابسامانیها، معاون شرکت، گریگنان و مدیر پلتفرم، سایمن، ایده عجیب و خلاقانهای برای برونرفت پام از این باتلاق به ذهنشان میرسد: استفاده از موتور متنباز وبکیت (Webkit) (موتور پایه مرورگرهای سافاری اپل و گوگل کروم) برای ساخت واسط کاربری سیستمعامل!
ایده بسیار امیدوارکننده به نظر میرسید، ولی در عمل به این سادگیها هم نبود. پلتفرم موبایل با پردازش و رم پایین بستری مناسب برای چنین موتوری به شمار نمیرفت. اما سایمون و گریگنان که راهحل دیگری پیش پایشان نمیبینند، با نمایش دمویی از آن، نظر مثبت مدیران پام را جلب میکنند تا به این دو اجازه دهند با ده نفر از کارمندان در طول یک ماه، یک پروتوتایپ آماده کنند. این پروژه «لونا» (Luna) نام میگیرد.
تیم دهنفره قدرتمند لونا کارشان را مثل یک استارتآپ در داخل پام آغاز کردند؛ اتاق جلسهای را در دفتر شرکت مرکز فعالیتشان قرار دادند و پردهها را کشیدند. آنها با تمام وجود روی پروژهای که تنها راه نجات پام از بازار پرتلاطم تلفنهای همراه بود، کار میکردند و پس از یک ماه، این تلاشهای شبانهروزی به ثمر مینشیند و لونا جواب میدهد! شادی تیم غیرقابلوصف است و آنها یک جشن حسابی میگیرند که چند هزار دلار خرج روی دست شرکت میگذارد!
اوایل سال 2008 لونا به یک گزینه جدی به عنوان مسیر آینده شرکت مطرح میشود، اما هنوز تا یک سیستمعامل خوب خیلی فاصله داشت؛ بخصوص در بحث مصرف منابع روی دستگاهی با تنها 256مگابایت رم. برای بهبود سرعت، تیم لونا تصمیم میگیرد از موتور جاوا اسکریپت گوگل، V8 استفاده کند. اما ورود یک بازیگر دیگر، وضعیت را حساستر میکند: گوگل اندروید را معرفی میکند و تنها چند ماه تا عرضه گوشی G1 با این سیستمعامل فاصله است. رقابت برای رسیدن به بازاری عظیم به اوج خود میرسد.
در داخل شرکت هم دعوا میان لونا و پریما عملا به یک جنگ تمام عیار داخلی بدل شده بود. شرکت برای اینکه این دعوا را کمی آرام کند، رقابتهایی به راه میانداخت که در آن، دو تیم تلاش میکردند عملکردهای اساسی را به بهترین حالت و در زمان مشخص پیادهسازی کنند. لونا تقریبا همیشه تیم برتر بود؛ چه در زمینه سرعت پیادهسازی و چه کیفیت خروجی. با رسیدن سال 2008 به میانه، دیگر تقریبا همه میدانستند لونا سیستمی است که شرکت باید ادامه دهد و در نهایت ابوت کنارگذاری پریما را اعلام میکند. تصمیمی حیاتی و تنها شش ماه مانده به رونمایی بزرگ در CES.
در این زمان، تغییراتی اساسی نیز در واسط کاربری سیستمعامل انجام میشود تا همهچیز تمیزتر و کاربرپسندتر شود. هسته سیستمعامل هم که بر پایه جاوا بود، هنوز خیلی کار داشت و تیم فقط به دنبال راههایی بود که واسط کاربری بتواند با این هسته کار کند. کمکم دوارته، کالیگن و روبنستاین شروع به تمرین اجرای مراسم رونمایی با حضور مهندسان میکنند. آنها میدانستند که شرکت باید محصولی عالی معرفی و همه را میخکوب کند. شانس دوبارهای در کار نبود و به گفته یکی از کارمندان پام، «ما طوری تمرین میکردیم که انگار مراسم اپل بود»!
پادشاه بیلباس
مراسم رونمایی گوشی پری (Pre) و سیستمعامل وباواس (webOS) در ژانویه 2009 واقعا میخکوبکننده بود. هم نرمافزار و هم سختافزار حاضران سالن را به وجد آورد و سایتها نوشتند: «یک پیروزی عظیم برای پام. کاربران هیجانزدهاند». البته دو چیز کام این معرفی فوقالعاده را کمی تلخ کرد؛ اینکه Pre فقط روی اپراتور اسپرینت (که اپراتور کوچکی با شبکه CDMA بود) کار میکرد و دیگر زمان عرضه آن که به شکلی مبهم «نیمه اول سال 2009» اعلام شده بود. اما در هر حال، بسختی میتوانستید نظری منفی در مورد وباواس و Pre پیدا کنید.
دموهای Pre ساختگی نبود، ولی بخشهای بزرگی از کارکردهای حیاتی نیز هنوز آماده نبود و همه میدانستند دستگاه کار زیادی دارد تا به حد عرضه برسد. بر این اساس، شرکت یک تصمیم جنجالی میگیرد و به هیچکس از اعضای رسانهها اجازه کار با گوشی را تا پیش از عرضه به بازار نمیدهد. حرکتی که تعجب زیادی را بر میانگیزد و بسیاری آمادگی شرکت برای فروش تلفن مرموزش را زیر سوال میبرند.
پام خلف وعده نمیکند و Pre پنجم ژوئن 2009 به بازار آمریکا عرضه میشود. اما این گوشی به دستگاه پرفروشی تبدیل نمیشود که همه انتظارش را دارند. خیلیها تقصیر اصلی را متوجه تصمیم انحصار فروش گوشی با اسپرینت میدانند و اوضاع با تبلیغات عجیب و غریب این اپراتور برای Pre هم تشدید میشود!
در این میان، شرکت بیتوجه به انتقادات و فروش پایین، در حال بستن یک قرارداد اساسی با ورایزن است که از ابتدا به دنبالش بود. ورایزن تعداد زیادی از نسخههای بعدی، یعنی Pre Plus و Pixi Plus را سفارش میدهد و وعده میدهد Pre Plus گوشی پرچمدارش در ابتدای سال 2010 خواهد بود. اما پام از پشت خنجر میخورد و ورایزن در نوامبر 2009 موتورولا دروید (Droid) را به بازار عرضه میکند. دروید به طرز خارقالعادهای موفق میشود و ورایزن هم دیگر تلاشی برای فروش Pre Plus ندارد. سفارشها روی دست شرکت میماند و با ضربهای چند صد میلیون دلاری، ورایزن آخرین میخ را بر تابوت پام میکوبد. با این اوصاف، مدیران پام چارهای جز فروش شرکت را پیش پایشان نمیبینند.
از چاله به چاه
پس از مذاکرات و بررسی پیشنهادها از شرکتهای مختلف، شرکت HP به عنوان خریدار اصلی مشخص میشود. معامله در آوریل 2010 با رقم تقریبی 1.2 میلیارد دلار صورت میگیرد و مدیرعامل اچپی، مایک هرد (Mike Hurd) که باور زیادی به پام و وباواس دارد، قول میدهد توسعه این سیستمعامل را شتاب بخشد. اما تیم پام که در حال توسعه سختافزاری و نرمافزاری نسخه بعدی گوشی (Pre 3) است، دیوار بزرگی را سر راهش میبیند. اپل با آیفونش به غولی در بازار موبایل مبدل شده که تقریبا تمام منابع را میبلعد. شرکت سراغ صفحه نمایش برای گوشیاش میرود، پاسخ میشنود اپل تمامش را خریده است! همین اتفاق در مورد دوربین و قطعات دیگر هم میافتد. وضعیت طوری میشود که پام مجبور به استفاده از قطعات اضافی تولیدکنندگان میشود!
در گیر و دار این جنگ منابع و فرسایشی شدن توسعه نسخه دوم وباواس، افراد کلیدی پروژه هم یکی یکی شرکت را ترک میکنند. مایک ابوت، مسئول نرمافزار، از اچپی به توییتر میرود. پس از او، نوبت به ماتیاس دوارته میرسد که جداییاش را اعلام کند و به تیم اندروید در گوگل بپیوندد (شاید برایتان جالب باشد که طراحی متریال اندروید دستپخت همین جناب دوارته است). اما تاریخ دوباره برای پام تکرار میشود و حامی اصلی پام، مایک هرد یکباره استعفا میکند.
جانشین هرد که اعتقاد چندانی به پام و محصولاتش ندارد، تنها به تولید یک تبلت چراغ سبز میدهد و بهاین ترتیب، تاچپد (TouchPad)، نخستین تبلت با وباواس که با قطعات مردودی آیپد تولید شده بود، در سال 2011 به بازار عرضه میشود. ولی این محصول با قیمت بالا و کیفیت پایینش، یک فاجعه تمام عیار است! حجمی عظیم از این تبلتهای نگونبخت روی دست فروشندهها میماند و هیچکس حاضر نیست در مقابل آیپد 2 اپل، این تبلت را بخرد! مدیران اچپی که منتظر چنین فرصتی هستند، کل بخش سختافزاری پام را هم با این تبلت دفن میکنند.
در این میان، سرنوشت سیستمعامل پام، یعنی وباواس هم در هالهای از ابهام قرار میگیرد. اما پیش از آنکه مدیرعامل HP در این زمینه تصمیمگیری کند، عزل میشود و مگ ویتمن بهعنوان مدیرعامل جدید، تصمیمی عجیب در قبال webOS اتخاذ میکند. بخش اعظمی از وباواس به صورت متنباز در اختیار جامعه توسعهدهندگان قرار میگیرد. دو سال پس از آن نیز افراد باقیمانده تیم webOS که تحت عنوان گرم (gram) در اچپی فعالیت میکردند، به همراه متن کد سیستمعامل، مستندات و موارد ثبتشده در اختیار شرکت الجی قرار میگیرند. در حال حاضر میتوانید پای تلویزیونهای هوشمند الجی بنشینید و قدرت وباواس را در پشت صفحه آن ببینید!
آخرین اپیزود سریال پام هم ابتدای 2015 اتفاق افتاد. زمانی که اچپی برند پام (Palm) را به شرکت TCL فروخت تا آینده این برند پر ماجرا در دستان این شرکت و وعدهاش برای بازخلق آن قرار گیرد.
درسها
در انتخاب شرکا دقت کنید و شتابزده قرارداد نبندید! شاید اگر پام در قرارداد با اسپرینت، ورایزن و حتی فروش شرکت به HP سنجیدهتر عمل کرده بود، چنین سرنوشت تلخی در انتظارش نبود.
تمام تخممرغهایتان را در یک سبد نگذارید! همیشه راههای جایگزین داشته باشید که اگر مسیر اصلی به سرانجام نرسید، همه چیز را از دست ندهید. هیچگاه نخواهید توانست همه چیز را تحت کنترل داشته باشید.
قدر یک تیم قدرتمند و افرادش را بدانید. برای حفظ آنها بجنگید و تمام تلاشتان را برای جذب استعدادها به کار گیرید. سرمایههای اصلی یک شرکت، کارمندان مستعد و متعهد آن هستند.
محمود صادقی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم