تیربارچی

برچسب ها - تیربارچی

زد رو داشبرد ماشین، نگه دار. برق از چشمانم پرید. زدم رو ترمز. پرید پایین رفت بین نی زارها. ۲۰ دقیقه گذشت. وقتی برگشت، لبخندی روی لب داشت و پرنده ای در دست. با تعجب پرسیدم:«این چیه آقای چمران؟!»
کد خبر: ۶۴۱۸۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۱۳

نیازمندی ها