در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
الناز گفت: میروم استخر ثبتنام کنم. سمیرا گفت: من هم میروم استخر ثبت نام کنم.
الناز گفت: من میخواهم شنا کنم. سمیرا گفت: من هم میخواهم شنا کنم.
الناز یک پابند طلا به پایش بسته بود که شبیه همان، یکی به پای سمیرا بود.
الناز در همان حالی که سمیرا شنا میکرد، غیبش زد.
سمیرا گشت و گشت و همه را خبر کرد و توی استخر همه به دنبال الناز گشتند تا این که او را در سولار پیدا کردند.
این طور شد که سمیرا هم رفت سولار.
بعد همه در یک مهمانی به الناز گفتند، چقدر بهت میاد برنزه کردی، اما کسی این را به سمیرا نمیگفت. سمیرا 25 سال از الناز بزرگتر بود و مادرشوهر او به حساب میآمد.
رابطههای مدرن
این روزها، روابط انسانها تغییرات زیادی کرده است، خصوصا در جامعه امروز ایران که زنان، امروزیتر شدهاند و خیلیها سعی دارند عمر خود را در مقطع 30سالگی مهار کنند و تمام شواهد و مدارک کهولت سن را از بین ببرند، روابط جدیدی میان دو نسل شکل میگیرد؛ روابطی که شاید در نسلهای پیشین به چشم نمیآمد.
دوستی مادرشوهر و عروس از آن جمله است. این دوستی که میگویم صرفا به معنای دوستداشتن نیست بلکه همسانپنداری و رقابت را هم شامل میشود.
نسترن، بانویی 45 ساله است که بتازگی عروسدار شده. او میگوید: اصلا فکر نمیکردم به این زودی پسرم تصمیم به ازدواج بگیرد. من پزشک هستم، در آمد خوبی دارم و با مادرشوهر شدن خیلی زود احساس پیری کردم. دلم میخواهد این حس را مهار کنم. سعی میکنم لباسهای جوانپسندتر بپوشم و خطوط صورتم را با استفاده از درمانهای پیشگیرانه از بین ببرم. دلم نمیخواهد نقش خود را به عنوان یک مادربزرگ بپذیرم، گرچه فکر نمیکنم به این زودی مادربزرگ شوم، اما واقعا این یک شوک بزرگ است.
آتوسا نیز دختری 22 ساله است که بتازگی نامزد کرده است. او میگوید: مادرشوهرم اصلا پیر نیست و زن زیبایی است. به من میگوید وقتی با هم بیرون میرویم، بگو خواهرم هستی. او دوست ندارد مردم بدانند من عروسش هستم.
آتوسا اعتقاد دارد، تغییراتی که در جامعه به وجود آمده، در میان بانوان شاغل و کسانی که سطح تحصیلات و امکانات بیشتری دارند، وضعیتی را به وجود آورده که دیرتر پیر میشوند یا دستکم پیری را نمیپذیرند و این موضوع برای روابط مادرشوهر و عروس، هم خوب است و هم بد. خوب، از این نظر که این روابط دوستانهتر میشود و بد، از این نظر که گاه رقابتی ناسالم میان عروس و مادرشوهر ایجاد میشود که پایه آن، حسادت و چشم و همچشمی است.
دوری و دوستی
مهاجرت به شهرهای بزرگ، اتفاقی است که سبب دور شدن فرزندان و خانواده میشود.
سالها پیش، اولین اقدام خانواده این بود که برای فرزندان دانشجوی خود، دختری از خویشان و آشنایان عقد کرده، سپس او را راهی دانشگاه میکردند، اما پس از چندی این راهکار بیفایده شد، زیرا فرزندان ناخلفی بودند که یاد گرفتند میتوانند با بدعهدی در غربت نیز همسر جدید اختیار کنند و این، مفسده پدید میآورد.
روش بعدی این بود که فرزندان از دیار غربت زنی برمیگزیدند و همانجا ساکن میشدند.
در روش اول که عروس عقدی بود، مدتها برای خانواده خود یا شوهرش کار میکرد تا داماد برگردد. در اغلب این موارد عروس بسیار دلخور بود. در روش دوم اما مادرشوهر بیشتر دلخور بود، چون عروس بدون مشورت او انتخاب شده بود و بسختی با فرهنگ آنها هماهنگی داشت، اما امروزه شیوه دیگری پدید آمده و آن، بازگشت به دوران آسایش است.
رفاه نسبی والدین در برخی خانوادهها سبب میشود، زن و شوهر بعد از ازدواج فرزندان، زیاد نگران آنها نباشند. در این خانوادهها اثری از افسانه دعواهای عروس و مادرشوهر نیست و هر کس به کار خود مشغول است.
نسلهای گریزان
دکتر مریم تقیپور، متخصص و پژوهشگر ارتباطات اعتقاد دارد: با توسعه ارتباطات الکترونیک، دیجیتال، ماهوارهای و شبکهای، فاصله نسلها زیادتر و بشر، قدم به قدم از ارتباطات انسانی دور میشود و به ارتباطات ماشینی رو میآورد. به همین دلیل، کسانی که به نسل پیشین تعلق دارند و کمتر توانستهاند توانایی و تسلط خود را بر شبکههای ارتباطی گسترش دهند، احساس فاصله بیشتری با نسل جدید میکنند.
این نسل، وقتی رابطهای مثل عروس و مادرشوهر داشته باشند، به ازای هر 10 سال گویی 50 سال از هم دور هستند و برقراری ارتباط برای آنها سختتر میشود.
تقیپور میگوید: عروس و مادرشوهر در این دو نسل، اولویتها و تفریحات متفاوتی دارند و زبان ارتباطی هم را نمیفهمند.
عروس با طعنه سخن میگویند در حالی که مادرشوهر حتی نمیفهمد، منظور عروسش چیست.
مادرشوهر برای عروس هدیه میگیرد و عروس میگوید: هزار تا لایک داری مامانی!
وی معتقد است، وقتی جامعه با سرعت فزاینده رو به پیشرفت در یک سطح یا تمام سطوح تکنولوژی و ارتباطات است، آموزش برای کاهش فشار ناشی از شکاف دو نسل، مهمترین نقش را ایفا میکند.
زندگی سخت ازدواجهای دیر
وقتی هر چیز به وقت خود صورت نگیرد، نظام آفرینش به هم میخورد. منظورم زمانی است که دختر و پسر سنشان از 40 میگذرد و تازه به فکر ازدواج میافتند که در آن زمان، ماجرا کمی پیچیده میشود.
نازنین ترقی، روانشناس اجتماعی میگوید: رسیدن جامعه به میانسالی عواقب زیادی دارد. تعداد افراد مسن ازدواج نکرده یا کسانی که بعد از 40 سالگی ازدواج کردهاند، بیشتر میشود. این افراد اغلب مادر یا پدری پیرو سالخورده دارند، در حالی که خود در آستانه میانسالی هستند.
این افراد که برای اولین بار زندگی مشترک را تجربه میکنند، به دلیل مراقبت از سالمندی که در خانواده دارند، خلوت دو نفرهشان لطمه میبیند.
وی میافزاید: چنین افرادی حوصله و توان کافی ندارند و خیلی زود از مراقبت مضاعف خسته میشوند. پذیرش مسئولیت زندگی متاهلی از یک سو و مراقبت از والدین سالخورده از سوی دیگر، این نوع ازدواجها را کمی پیچیده میکند، زیرا در اغلب خانوادهها این تجربه سالها بعد از ازدواج رخ میدهد، اما در زوجهای دیر ازدواج کرده چهبسا کمی قبل از ازدواج مسئولیت مراقبت از سالمند آغاز شده است.
ترقی، سالمندان را نیز کمحوصله و متوقع میداند و میگوید: والدین نیز با یک عمر تجرد فرزندشان خو کردهاند و توقع دارند همه چیز مثل سابق اداره شود، اما اکنون اولویت خانواده فرزند است و خیلی از مواقع، این موضوع به بحث و چالش منجر میشود.
ماندانا ملاعلی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد