هفت سال از ازدواج علیرضا و ندا می‌گذرد. حالا در آستانه هشتمین سال ازدواج‌شان ندا به دادگاه خانواده آمده تا دادخواست طلاق بدهد. بارها به دلیل رفتار علیرضا با هم جر و بحث کرده و ندا تهدید به طلاق کرده است، اما شوهرش کوتاه نمی‌آید و گفته اگر ندا جدا شود هم حاضر نیست طبق میل او عمل کند.
کد خبر: ۹۸۵۸۷۷

ندا می‌گوید: «تک‌دختر خانواده هستم با پدر و مادری تحصیلکرده، اما شوهرم خانواده پر جمعیتی داشت و از نظر فرهنگی تقریبا پایین‌تر از ما بودند. اول که به خواستگاری‌ام آمد، هچ علاقه‌ای به او نداشتم. اما سه سال تمام مدام آمد و رفت. می‌گفت یا ندا را به من بدهید یا خودم را می‌کشم. کم‌کم به این نتیجه رسیدم که لابد علیرضا خیلی دوستم دارد که اینطور پیگیر است و دوست دارد با من ازدواج کند. با خودم فکر کردم من که با خانواده‌اش کاری ندارم و بعد از ازدواج هم رابطه زیادی نخواهیم داشت، به همین دلیل قبول کردم. اما به این شرط که از او خواستم قول بدهد برای آینده‌‌مان پول جمع کند تا بتوانیم خانه و ماشین بخریم در غیر این صورت هیچ حسابی نمی‌توانم روی او باز کنم. قبول کرد، اما این را هم گفت که هر ماه کمک مالی به پدر و مادرش می‌کند. چون وضع مالی‌شان خوب نیست، هم مستاجرند و هم کلی بدهکاری دارند. ازدواج کردیم. اما ای‌کاش نمی‌کردم.

ندا می‌گوید اوایل با این کار شوهرش مشکلی نداشت، اما بعد از مدتی احساس کرد که پدر و مادر علیرضا بدعادت شده‌اند.

او توضیح می‌دهد: «هر چقدر که دریافتی‌اش باشد، حداقل نصفش را به پدر و مادرش می‌دهد. تمام هزینه زندگی آنها با شوهرم است، از دوا و دکتر و قبض آب و برق و تلفن بگیرید تا لباس و خوراک و مسافرت‌هایشان. در تمام روزهایی که از جنوب به تهران می‌آید و در مرخصی است، مدام در خدمت خانواده‌اش است و دنبال حل کردن مشکلات آنان. خب معلوم است که ناراحت و افسرده می‌شوم. تنها نمی‌توانم بار خانه را به دوش بکشم و دلم می‌خواهد کمکم کند. هربار رفتیم مسافرت، با قهر و گریه به خانه برگشته‌ام. همیشه در مسافرت‌ها اولین کارش خرید کردن برای پدر و مادرش است.»

زن جوان ادامه می‌دهد: «هیچ‌وقت هم به من نمی‌گوید چقدر به آنها پول می‌دهد و همیشه دور از چشم من این‌ کار را می‌کند. دلم می‌خواهد بدانم چقدر به آن‌ها پول می‌دهد و چه خریدهایی برای‌شان می‌کند. وقتی به شوهرم می‌گویم در حضور من برای آنها خرید کن یا پول بده، می‌گوید پول خودم است و برای چطور خرج کردنش باید از تو اجازه بگیرم؟ از تو که نگرفتم یا پول تو را که نمی‌خواهم. این همه کار کردی، به تو گفته‌ام یک قران هم به من بده؟ چون خودم کارمند هستم و درآمد دارم، اما درست می‌گوید تا حالا از من پول نخواسته و همیشه خرجی به من داده است.»

به گفته ندا، شوهرش سه برادر دیگر هم دارد که در خرج و مخارج پدر و مادرشان کمک می‌کنند، اما علیرضا بیشتر کمک می‌کند. تازگی‌ها هم دو تا از خواهران شوهرش طلاق گرفته و با خانواده علیرضا زندگی می‌کنند. او ادامه می‌دهد: «از وقتی آنها طلاق گرفته‌اند، علاوه بر این‌که خرجی پدر و مادرش را می‌دهد، خرجی خواهرانش هم به دوش شوهر من افتاده است. طوری شده که هربار که گرفتاری برایشان پیش می‌آید یا به پول نیاز دارند، اول به شوهر من می‌گویند. به دلیل این موضوع کلی زیر بار قرض و بدهی رفته‌ایم. شوهرم از بس به فکر حل مشکلات و گرفتاری‌های خانواده‌اش است، پاک فراموش کرده خودش هم زن و بچه‌‌ دارد. اگر هم مشکل و ناراحتی داشته باشد، اول سر من خالی می‌کند. همیشه خدا در خانه تنها هستم. چون شوهرم همیشه به فکر کار کردن و پول درآوردن است. به فکر زندگی خودش نیست و به نظر من واقعا در حق زندگی خودمان بی‌انصافی می‌کند. از بس به فکر پدر و مادرش است و پول برای آنها خرج می‌کند که هنوز نتوانسته‌ایم حتی یک ماشین دست دوم بخریم. هفت سال این وضعیت را تحمل کردم، اما دیگر کشش آن را ندارم که ادامه دهم. درتمام این سال‌ها، یک چشمم اشک بود و یک چشمم خون. احساس می‌کنم دیگر کم آورده‌ام و راهی جز جدایی برایم نمانده است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها