«من همسر و دخترم را کشته‌ام. می‌خواهم اعتراف کنم تا به این عذاب پایان دهم. دو سال است با این عذاب زندگی می‌کنم و یک روز خوش نداشته‌ام. می‌خواهم اعتراف کنم تا شاید کمی از بار گناهی که در این سال‌ها با خود به دوش کشیده‌ام، کم شود.»
کد خبر: ۹۸۳۷۲۷

این بخشی از اعتراف‌های مردی است که دو سال پیش در پی اختلاف‌های خانوادگی همسر و دختر 55 روزه‌اش را به قتل رسانده بود. او با مراجعه به کلانتری گاندی خود را تسلیم کرد.

به گزارش جام‌جم، ساعت 22 پنجم دی امسال مرد 31 ساله‌ای به نام خشایار با حضور در اداره تجسس کلانتری 103 گاندی تهران اعلام کرد که همسر و دخترش را کشته و به خاطر عذاب وجدان، به این قتل‌ها اعتراف می‌کند.

مامور کلانتری با شنیدن گفته‌های این مرد به تحقیق از او پرداخت تا مشخص شود این مرد مرتکب قتل‌ها شده یا دروغ می‌گوید.

مرد جوان زمانی که مقابل افسر تحقیق قرار گرفت، گفت: دو سال است عذاب وجدان گرفته‌ام. یک روز خوش در زندگی‌ام نداشته‌ام. می‌خواهم اعتراف کنم تا شاید از بار گناهی که در این دو سال بردوشم سنگینی کرده است، کم شود. هنوز باور نمی‌کنم با دستان خودم به زندگی همسر 27 ساله و دختر 55 روزه‌ام پایان داده‌ام. در این دو سال مدام کابوس می‌دیدم و چهره آن دو مقابل چشمانم بود. چند بار خواستم خود را معرفی کنم و به این عذاب پایان دهم که از روی ترس جرات نداشتم .

وی افزود: چند سال قبل از وقوع این جنایت، با دختری آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم. اما بعد از مدتی به خاطر اختلاف‌هایی که میان ما رخ داد، تصمیم گرفتم از او جدا شوم که نشد. صاحب دختری شدیم. امیدوار بودم شرایط زندگی مان بهتر شود اما این اختلاف‌ها انگار پایانی نداشت

متهم به قتل ادامه داد: دیگر از این وضع خسته شده بودم. حتی علاقه‌ای به دخترم هم نداشتم. یک روز تصمیم گرفتم همسرم را به قتل برسانم تا از این وضعیت خلاص شوم. به ناصرخسرو رفتم و مقداری داروی بی‌هوشی خریدم. زمانی که بازگشتم، دیدم همسرم غذا پخته است. داروی بیهوشی را داخل غذا ریختم.

وی گفت: زمانی که همسرم شام را خورد، بی‌هوش شد. بعد از آن سراغ دختر 55 روزه‌ام رفتم. در حالی که او آرام و معصومانه خوابیده بود، بالش را روی صورتش گذاشته و آن را محکم فشار دادم که نفسش بند آمد و جان باخت. با اطمینان از بیهوش شدن همسرم، او را هم با همان بالش خفه کردم. ساعاتی بعد دچار عذاب وجدان شدم و تا صبح روز بعد کنار جسد همسر و دخترم نشستم و گریه کردم. نمی‌دانستم چه کنم.

متهم به قتل ادامه داد: می‌ترسیدم به پلیس زنگ بزنم و تسلیم شوم. فکر عجیبی به سرم زد، با صحنه‌سازی، کاری کردم که همه گمان کنند آنها براثر گازگرفتگی فوت کرده‌اند. صبح که شد با اورژانس و سپس آتش نشانی و پلیس تماس گرفتم .

وی گفت: شرایط به گونه‌ای بود که آنها نیز گمان کردند مرگ آن دو براثر گازگرفتگی است. من از کسی هم شاکی نبودم و پیگیر پرونده نشدم. در این دو سال مدام عذاب وجدان داشتم و کابوس می‌دیدم. چند بار خواستم تسلیم شوم که نشد. سرانجام تصمیم گرفتم به این عذاب‌ها پایان دهم تا شاید این کابوس‌های شبانه خاتمه یابد .

سرهنگ محمد افشاری، رئیس کلانتری 103 گاندی تهران در این باره به جام‌جم گفت: با توجه به اظهارات این مرد، تحقیقات در این باره را آغاز کردیم که معلوم شد گفته‌های متهم صحت دارد. به این ترتیب، موضوع به بازپرس جنایی تهران گزارش شد و با هماهنگی قضایی متهم دیروز برای ادامه تحقیقات در اختیارماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها