![خطر پرتوهای فرابنفش، آلاینده ازون و گرمای بیسابقه | چرا کمیته اضطرار تشکیل نمیشود؟](/files/fa/news/1403/5/5/1236632_213.jpg)
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
این صمیمیت تا حدی بود که بعضی از هم خدمتیها و فرماندهان بهدلیل شباهت ظاهری و تشابه فامیلی فکر میکردند این دو با هم برادر هستند. هر وقت به یکی از این دو سرباز برمیخوردند سراغ برادرش را از او میگرفتند. اواخر خدمت سربازی یکی از این دو پس از پایان نگهبانیش، سرراه اسلحه خانه، چند نفر از دوستان سیامک را میبیند و سراغ پسرعمویش را از آنان میگیرد. به وی میگویند او را در آبدارخانه فرماندهی گردان دیدهاند. راهی آبدارخانه میشود و در آنجا سیامک را در حال خوردن ساندویچ میبیند. میگوید چهار ساعت سرپا بودم، دارم از حال میروم. یک لقمه از ساندویچ را به من بده. سیامک به شوخی میگوید خودم از تو خستهتر و گشنهترم. کوروش هم به شوخی اسلحهاش را از دوشش برمیدارد و به سمت سیامک میگیرد و میگوید اگر ندهی ساندویچت را میدوزم به دستت. سیامک هم میگوید اگر مردی بزن. کوروش غافل از اینکه در زمان نگهبانی، اسلحه را ازحالت ضامن خارج کرده، آن را به سمت پسر عمویش میگیرد و دستش را روی ماشه میگذارد. ناگهان تیری شلیک و به دست راست و پهلوی سیامک اصابت میکند. مصدوم، توسط مسئولان پادگان به بیمارستان منتقل و پس از بهبودی و ترخیص اقدام به طرح شکایت علیه پسرعمویش میکند. پادرمیانی فامیل نتیجهای نمیبخشد. سرانجام پرونده منجر به محکومیت کوروش به پرداخت دیه میشود. متهم دینار را بهعنوان دیه انتخاب و شاکی میگوید قیمت آن را نمیخواهد بلکه عین دینار را میخواهد. میانجیگری و تلاش دادسرا برای تراضی طرفین به نتیجهای نرسید. پدر متهم در یکی از مراجعاتش به دادسرا گفت: سیامک از یک سال پیش دخترم را میخواست. چون کاروباری نداشت به او ندادیم. الان هردوپایش را کرده تو یک کفش میگوید به شرطی رضایت میدهم که با ازدواج من و دخترتان موافقت کنید. دختر من الان دانشجوی پزشکی دانشگاه شهیدبهشتی است. چطور میتوانم او را به پسری دهم که تحصیلاتی ندارد و بیکار است؟ مصدوم که همیشه دستش را با دستمال سفیدرنگی به گردنش میبست، هفتهای یکی دوبار میآمد و پرونده را پیگیری میکرد. عصر یکی از روزها که برای خرید بیرون رفته بودم، ناگهان متوجه سیامک شدم که تسبیحی را دست راستش گرفته بود و میچرخاند و سوت زنان از مقابل من عبور میکرد. تا من را دید، خودش را به پشت تیربرقی که آن نزدیکی بود کشید. من هم مقابلش قرار گرفتم و گفتم میبینم که الحمدلله دستت خوب شده است. آهسته سلامی کرد وگفت ببخشید من خیلی عجله دارم و دیگر در دادسرا پیدایش نشد تا اینکه پس از مدتی متهم به اتفاق پدرش کیسه بهدست به دادسرا آمدند و گفتند رفتیم از صرافیهای تهران دینار را تهیه کردیم.
مسکوکات همراه با شرح مفصلی به اتحادیه طلاوجواهرفروشان ارسال و خواسته شد پس از تعیین ارزش آن معلوم کنند آیا معادل مقدار دیناری که مدنظر قانونگذار بوده محسوب میشود یا خیر؟ پس از پاسخ اتحادیه، سکههای دینار تحویل متهم شد و اینبار با کیسهای دینار به دوش، هر چند روز یکبار، عریضه بهدست به دادسرا میآمد و میگفت با این دینارها چه کند!
بر اساس خاطرهای از دکتر محمدباقر قربانزاده - رئیس شعبه دادگاه کیفری یک استان تهران
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین: