در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
به گزارش جامجم، ساعت یک و 30 دقیقه یکم شهریور سال گذشته، کشف جسد مجهولالهویه پسر جوانی در میدان تبائین به کلانتری کهریزک اعلام شد. پس از حضور ماموران کلانتری در محل و بررسی اولیه مشخص شد، این جوان بهعلت اصابت ضربات متعدد جسمی تیز به قسمتهای مختلف سر، گردن و سینه به قتل رسیده است.
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمـد و به دستور رئیس شعبه 101 دادگاه کهریزک، پرونده برای رسیدگی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
همزمان با آغاز تحقیقات برای شناسایی هویت جسد، اعضای یک خانواده با مراجعه به پایگاه نهم پلیس آگاهی و تشکیل پرونده با موضوع فقدان افراد عنوان کردند، پسر 20 ساله آنها به نام محمدرضا، 31 مرداد 94 از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است.
مشخصات محمدرضا با مشخصات جسد کشف شده در منطقه کهریزک مطابقت داده شد و کارآگاهان اداره دهم موفق به شناسایی هویت جسد ناشناس شدند که خانواده محمدرضا پس از حضور در پزشکی قانونی، جسد او را شناسایی کردند.
با شناسایی هویت جسد، کارآگاهان در دومین مرحله از رسیدگی به پرونده به تحقیق از دوستان و افراد مرتبط با مقتول پرداختند و طی چند نوبت دعوت از دوستان مقتول به یکی از آنها به نام سعید 17 ساله مشکوک شدند که روی قسمتهای مختلف بدنش آثار ناشی از درگیری وجود داشت، ضمن آن که بر اساس تحقیقات مشخص شد، مقتول 31 مرداد 94 همراه سعید بوده است. با هماهنگی قضایی این شخص دستگیر شد و برای ادامه تحقیقات در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
سعید در اظهارات اولیه به کارآگاهان عنوان کرده بود: 31 مرداد همراه مقتول در پارک بودم اما پایان شب از یکدیگر جدا شدیم و من به خانه آمدم و پس از آن از مقتول خبری ندارم. فقط زمانی که قصد جدا شدن از یکدیگر را داشتیم، محمدرضا عنوان کرد، قصد دارد به منطقه شورآباد برود و شخصی به نام مهرداد را ملاقات کند.
سعید سرانجام 15 شهریور 94 لب به اعتراف گشود و به ارتکاب جنایت اعتراف کرد. او در خصوص شب جنایت به کارآگاهان گفت: 31 مرداد 94 همراه مقتول در پارک نشسته بودیم؛ چند دقیقهای نشستیم تا این که ساعت 30 دقیقه بامداد با محمدرضا خداحافظی کردم و به مغازه پدرم رفتم تا یخچال مغازه را خاموش کنم و در مغازه را ببندم؛ ناگهان متوجه حضور یک نفر پشت سر خود در مغازه شدم. این شخص مرا به سمت عقب مغازه هل داد. محمدرضا بود؛ ابتدا فکر کردم شوخی میکند، اما ناگهان چاقو را از روی تخته مغازه برداشت و ضربهای به سمت سینهام پرتاب کرد. من خود را عقب کشیدم.
با وجود این، قسمتی از چاقو به سینهام برخورد کرد؛ پس از آن دوباره ضربهای دیگر به سرم زد که سر و صورتم پر از خون شد. با مقتول درگیر شدم و قصد فرار داشتم، اما نمیتوانستم؛ نفهمیدم چطور چاقو را از دستش گرفتم و به سمتش بردم تا فرار کنم؛ خیلی ترسیده بودم، گیج بودم. متوجه نبودم دارم چه کار میکنم؛ چند ضربه چاقو به سمت مقتول پرتاب کردم، اما نفهمیدم چاقو چطور وارد بدنش شد. فقط میخواستم فرار کنم که دیدم محمدرضا افتاد روی زمین. در آن موقع متوجه شدم چه کار کردم.
متهم افزود: مانده بودم چه کار کنم. سر و صورت و تمام لباسهایم خونآلود شده بود؛ البته نه خون مقتول بلکه خون خودم بود. با سرعت به خانه رفتم و ماشین پدرم را برداشتم و دوباره به مغازه بازگشتم؛ جنازه مقتول را روی صندلی عقب ماشین گذاشتم و به همان محل کشف جسد منتقل کردم. ماشین و سپس مغازه را تمیز کردم و پس از آن به خانه رفتم و خودم را شستم. قصد کشتن او را نداشتم؛ حتی با تلفن همراه محمدرضا با اورژانس تماس گرفتم و محل رها کردن او را اعلام کردم.
پس از بازسازی صحنه قتل و آخرین دفاع متهم، پرونده با صدور کیفرخواست برای محاکمه به شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین هشدار داد
حسن هانیزاده در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
گیتی خامنه از دغدغههای محیطزیستیاش میگوید
علی داوودی و پدرش در تحریریه روزنامه «جامجم»:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین هشدار داد