
مایکل هارینگتون، نویسنده سوسیالیست آمریکایی در کتاب آمریکای دیگر در سال 1962 به ترسیم جامعهای پرداخت که در یک سوی آن فقر برای یکچهارم جمعیت شأن انسانی را بیمعنا، غوطهوری در هراس و اضطراب را دائمی و به تبع آن ساختار سیاسی و نخبگان صاحب قدرت را منفور ساخته بود. لیندون جانسون به عنوان یک لیبرال و رهبر حزبی که دفاع و حمایت از «مردم عادی» اصل هویتبخش آن بود، سیاستهای موسوم به «جامعه بزرگ» را پیاده کرد تا برای انسانهایی که گرفتار در درزهای جامعه شده بودند، امکان رهایی ایجاد کند. نیم قرن بعد سوسیالیستی دیگر نه در کسوت یک نویسنده، بلکه در جایگاه یک سیاستمدار صحبت از وجود آمریکای دیگر کرد.
نیاز سرمایهداری به انباشت مداوم سرمایه که خصلت ذاتی آن به شمار میرود، پیوسته در پی پرداخت کمترین هزینه برای عناصر اولیه تولید است. جهانی شدن اقتصاد و حاکمیت منطق نئولیبرالیسم بر تجارت آزاد سبب شده تا صاحبان سرمایه در پی تولید کالاها در مناطقی از جهان باشند که کارگر ارزان در دسترس است. برنی سندرز از چپ طیف سیاسی آمریکا حزب دموکرات را مورد انتقاد قرار داد که ارزشهای بنیادی قدیمیترین حزب جهان را نادیده گرفته و برای مبارزه با قرار گرفتن کارگران صنعتی در مسیر فقر تلاشی نمیکند. او حزب را به سبب اینکه کمترین توجه را به کاهش سطح زندگی و بیکار شدن کارگران صنعتی معطوف مینماید، بشدت مورد انتقاد قرار داد و دفاع از مردم عادی و به عبارت دیگر روح هویتبخش حزب را اساس مبارزه انتخاباتی خود کرد. او فزونترین شور و شوق را در میان بدنه رایدهنده لیبرال حزب به وجود آورد و معادلات انتخاباتی درونحزبی از آغاز فرآیند رایگیری در آیوا و به دنبال آن نیوهمشایر را در جهت مخالف خواست ساختار قدرت حاکم بر حزب پیش برد. اقتصاد آمریکا که برای هشت سال متوالی است تحت رهبری حزب دموکرات برای اولین بار در تاریخ این کشور نتوانسته به رشد 3 درصد دست یابد، بحران اقتصادی دامنهداری را در ایالات صنعتی، پایگاه طبقاتی سنتی حزب دموکرات به وجود آورده است. از زمان به قدرت رسیدن بیل کلینتون در سال 1992 و اعلام اینکه عصر دولت فربه (سلام به نئولیبرالیسم اقتصادی) به پایان رسیده است، حزب بتدریج در کنترل بارونهای مالی والاستریت، غولهای تکنولوژیک «سیلیکون ولی» و سرمایهداران فعال در بخش خدمات قرار گرفته است.
در بستر این واقعیت است که بتدریج پایگاه طبقاتی حزب در غرب میانه صنعتی به سواحل شرقی (محل سکونت غولهای مالی) و سواحل غربی (پایگاه سلاطین فناوریهای مدرن) انتقال یافت. احزاب شکل میگیرند تا از منافع طبقاتی خاص دفاع کنند. دگرگونی در پایگاه طبقاتی باعث شد که ضرورت توجه به منافع کارگران (مردم عادی) در مناطق صنعتی بتدریج از دست برود. صاحبان قدرت در حزب دموکرات برنی سندرز را همسو با ارزشها و منافع خود نیافته و با بسیج منابع رسانهای، مالی و تبلیغاتی از صحنه خارج کردند و صاحبان ثروت و سرمایه حاکم بر حزب، تاجگذاری هیلاری کلینتون را انجام دادند و منتظر مشروعیت یافتن آن در 8 نوامبر به وسیله رایدهندگان شدند. دونالد جان ترامپ از راست طیف سیاسی که از نظر ارزشی و طبقاتی در دورترین نقطه از کارگران صنعتی قرار داشت، متوجه شد «آمریکای دیگر» معدن طلای تامین سرمایه لازم (رای) برای رسیدن به کاخ سفید است.
میلیاردر نیویورکی خلأ به وجود آمده توسط حزب دموکرات را پر کرد و به صحبت در مورد آمریکای دیگر پرداخت. او برخلاف ارتدوکسی حزب جمهوریخواه در کسوت لیندون جانسون دموکرات فقر در مناطق صنعتی و روستایی را به یک موضوع انتخاباتی و سیاسی مبدل کرد. برای چهار دهه است که پنسیلوانیا، میشیگان و ویسکانسین و برای چندین دوره انتخاباتی است که اوهایو و آیوا به کاندیداهای روسای جمهور جمهوریخواه رای ندادهاند و اینها ایالاتی است که بیشترین صدمه را از حاکمیت اقتصاد نئولیبرال متحمل شدهاند. ترامپ واقعیت اجتماعی آمریکای دیگر را دستمایه اصلی انتخاباتی خود کرد و با احترام قائل شدن به ارزشهای فقرستیز دموکرات به عنوان یک جمهوریخواه در شعارهای خود در ایالاتی که به طور سنتی قلب پایگاه طبقاتی حزب بودند، کارگران صنعتی گرفتار فقر یا در مسیر فقر را به جرگه رایدهندگان طرفدار خود درآورد و کاخ سفید را تصرف کرد.
دکتر حسین دهشیار
استاد دانشگاه علامه طباطبایی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
استاد یدالله کابلی معتقد است: تحولات نقاشیخط، نمایش قدرت نوآوری و خلاقیت در عرصه خط است
مصطفی کارخانه در گفتوگو با «جامجم»: