دو فیلسوف بزرگ باستان در تعریف از نوع مطلوب نظام سیاسی بیش از هر چیز در نقش «فضلا» یا به اصطلاح امروز نخبگان جامعه در اداره امور تأکید میورزند و اکثریت جامعه یعنی تولیدکنندگان، زنان و... یونانیان را در جایگاه بردگان قرار داده لذا آنان را از حقوق اجتماعی، سیاسی و اجرای تصمیم امور محروم میکنند.
این دو فیلسوف تعاملات خود را در قالب یک نقشه راه برای جامعه آن روز بشری ترسیم کرده و به حق انسان را از اسارتهایی رهایی بخشیدند اما در تعریف فاضل با همان مشکل مواجه هستند که جامعه امروز نیز درگیر آن است و فاضل را به نوعی به کسانی اطلاق میکنند که از قشری خاص برخواسته و در آن پرورش یافتهاند.
عده قلیلی که در نهایت در جایگاه تصمیمساز و تصمیمگیرنده بر اکثریت مردم حکومت میکنند این عده خواه از طبقه اشراف و متصل به خانواده به اصطلاح فضلا و خواه از پرورشیافتگان از این جماعت در یک مقایسه با روند انتخابات دموکراتیک در عصر کنونی نمایندگان احزاب سیاسی میشوند.
این نمایندگان که در واقع با اتصال به کانونهای زر و زور امکان حضور در فعالیتهای سیاسی را پیدا میکنند در قالب موارد جز با حمایت و سهمخواهی آنان امکان صعود نیز نخواهند داشت و لذا اگر چه به ظاهر به عنوان نمایندگان مردم اما در واقع نمایندگان کانونهای قدرت اعم از اشرافزادگان، صاحبان ثروت و گروههای اقلیت متصل به این قانونها هستند که به منزله اعضای تشکیلات نخبگان و اقلیت تصمیمساز بدنه مردم فرض و از این طریق در جایگاه نماینده مردم به صحنه سیاسی ورود پیدا میکنند.
این روند تا اینجا فرق خاصی با دیگر انتخابات آمریکا را به نمایش نمیگذارد اما در انتخابات سال 2016 ادعای احترام مضاعف به رأی مردم زمانی بیشتر مورد تردید واقع شد که آرای آنان مجدداً در قالب رأی الکترال بیش از آنکه نقش حمایتی از رأی و تصمیم مردم را به تصویر کشد تأثیرگذاری نخبگان سیاسی بر حصول آرای مد نظر آنان را نشان میدهد.
چرا که نمایندگان منتخب از سوی اکثریت تثبیت حضورشان به عرصه قدرت سیاسی به واسطه آرای نمایندگان اکترال که مجدداً به همان کانونهای اقلیت قدرت وصل هستند محرز میشود و کارت الکترال در واقع برتری گروه اقلیت بر اکثریت که در نظام سیاسی افلاطونی، ارسطویی «ابزار سخنگو» یاد شده است پس رئیس جمهور در واقع به نمایندگی از طبقه اندک فضلا در اصطلاح دیروز فعالان سیاسی و صاحبان زر و زور در اصلاح امروز در اکثریت جمعیتی تولیدکننده 99 درصدی که از هرگونه حقوق سیاسی محروم هستند حکومت میکند فارغ از تفاوتی که فضیلت در بینش افلاطونی ارسطویی با فضیلت در بینش ماکیاولیستی بتواند موضوعیت پیدا کند.
در حقیقت در نظام سیاسی غرب نیز پایههای دموکراسی بیش از آنکه در مبنای آرای مردمی بنیان شود با اتحاد در برتری گروه اندکی که نه الزاماً به سبب شایستگی و ظرفیت عقلایی اخلاقی بیشتر بلکه به سبب توانایی در زد و بندهای حزبی و فریب افکار عمومی شکل گرفته است و از این رو برخلاف جوامع دیگر که در صدد پیروی از الگوی غربی در مقوله دموکراسی هستند در جوامع غربی رقبای انتخاباتی پس از انتخابات نیز در کنار هم قرار میگیرند.
...و انتخابات امروز آمریکا ، اما چرا ترامپ؟
پس از تجربه تأثیرگذاری آرای الکترال در سال 2000 میان الگور و جورج بوش یک بار دیگر جامعه آمریکایی با نادیده گرفتن رأی اکثریت به واسطه قدرت آرای نمایندگان الکترال مواجه شد صرف نظر از اینکه شوک حاصل از این نتیجه که برای قریب به اتفاق ناظران و تحلیلگران سیاسی دنیا غیرمنتظره بود.
آنچه از دید اکثر این جماعت تحلیلگر مورد غفلت قرار گرفت زبان و ادبیات مردی بود که جماعتی سرخورده، نیازمند و به لحاظ پایگاه اجتماعی عقب مانده را مخاطب قرار داده بود آن دسته از مردمی که برای اولین بار صدای مخالف از ادبیات غیرصادقانه سیاستمداران را میشنیدند.
سیاستمدارانی که از صلح به حقوق بشر کرامت انسان، خدمت به بشریت مفاهمه و عدالت و شأن زنان سخن میگویند اما بیشترین جنگها توهین به کرامت انسان تضعیین حقوق بشر، کینهورزی، بیعدالتی، اسارت و اهانت به شأن و مقام زن را زمینهسازی میکند.
ترامپ پرده از اندیشه خود برداشت و با ارائه چهره واقعی خود از یکسو و تشخیص نیازمندی و حقایق پنهان جامعه آمریکا از سوی دیگر چند دسته از مردم را به صحنه آورد:
1- آنانی که چون او میاندیشیدند و جرأت ابراز آن را نداشتند.
2- قشر خسته از نفاق و فریب سیاستمداران موجود.
3- قشری که به امید رونق بازار داخلی به واسطه خاتمه جنگهای طراحی شده از سوی آمریکا و توقف فرصتهای کاری خارج از آمریکا و مصرف هزینههای جنگها در داخل آینده شغلی و امنیت زندگی معیشتی خود را در آیندهای نزدیک احیا شده فرض کردند.
ترامپ به عنوان یک تاجر بزرگ خوب میدانست چگونه وارد عرصه تجارت سیاسی شود در این میان نگرش نزدیکی به روسیه و سیاست خروج از قدرت اقتصادی چین و زمینه سازی برای تضعیف قدرت اتحادیه اروپا مبارزه با داعش و موضع او برعلیه متحدان کلینتون به ویژه عربستان سعودی و حمایت از بشاراسد برخلاف نظرها و صداهای مخالف داخلی و اشتیاقی که به رأی آوردن خانم کلینتون وجود داشت، فرصتی است که با یک تشخیص به موقع میتواند در اختیار ایران و جایگاه منطقهای کشورمان در منطقه خاورمیانه مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
سوسن صفاوردی - استاد دانشگاه و کارشناس مسایل بینالملل
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: