سیستان و بلوچستان، استانی است با 180 هزار و 726 کیلومتر مربع، با جمعیتی که در سال 90، بیش از دو میلیون و 500 هزار نفر بوده و اکنون فرماندارش مهندس موهبتی تخمین میزند در سرشماری امسال 1395، احتمالا به حدود دو میلیون و هشتصد و اندی نفر خواهد رسید؛ استانی که 19 شهرستان و وسعتی برابر با کشور سوریه دارد با 1100 کیلومتر مرز زمینی با پاکستان و افغانستان و 300 کیلومتر مرز آبی با دریای عمان.
پاییز در جوار اقیانوس
پروازمان از تهران به بندرعباس و از آنجا به کنارک بود. چابهار هنوز فرودگاه مستقل ندارد. مسافران در کنارک در پایگاه هوایی که قسمتی از آن به فرودگاه غیرنظامی اختصاص دارد، پیاده میشوند. عدهای عازم خود شهر کنارک میشوند و عدهای با کرایههای سواری راهی چابهار میشوند که فاصلهای یک ساعتی با کنارک دارد. آفتاب سوزان بلوچستان به استقبالمان آمد. البته هوا آنچنان گرم نبود. بالاخره از لطافت پاییز آن هم در کنار دریای مکران و اقیانوس هند باد خوش مطبوعی نصیب تازهواردان میشود. بلوچهای عزیز که من خیلی دوستشان میدارم در فرودگاه بسیار بودند. سالی تمام است که ترک تلویزیون کردهام، اما اغلب مرا میشناختند و احوالپرسی میکردند و به گرمی سلام میگفتند و حتی روبوسی. پس از احوالپرسی گرمی با ناخدای نیروی دریایی در آن پوشاک سفید پرزرق و برق دریانوردی که به استقبالم آمده بود، وعده سخنرانی در باشگاه افسران نیروی دریایی را به بامداد روز بعد پنجشنبه موکول کردم و سوار بر خودروی سازمان بنادر و دریانوردی از جاده آسفالتشده و بسیار هموار که اطرافش دو صف درختان گرمسیری کاشته شده و از جبروت و هیمنه کویر پر از خار مغیلان میکاست و حکایت از آن میکرد که توانمندی و پشتکار بشر یارای پیروز شدن بر طبیعت خشک کویری را دارد، راهی چابهار شدیم.
نمازخانهای برای مسافران
جاده کنارک به چابهار خشک و برهوت است. در کنار جاده میلهها و سیمهایی کشیدهاند که گویا اراضی دولتی است و هیچ خبری از کشت و زرع نیست. هیچ گاو و گوسفندی در دشتهای تا افق کشیده پر از خار مغیلان بیابان نمیبینم. در طول بسیاری از جادههای کاروانی ایران غالبا کاروانسرایی و قهوهخانهای دیده میشود، اما این جا بخیلی و لئامت طبیعت و نبود باران و دریغ از ریزش قطراتی از آسمان، نبود چشمه و رودخانه، جایی برای آبادانی و گلبانگ مسلمانی نگذاشته است. یک جاکپری دیدیم ساختهاند از ایرانیت و پارچه. خوب ندیدم، زود رد شدیم، احتملا ایرانیت را غلو کردم. یک چهاردیواری با سایبانی فلزی روی آن بود. گفتند نمازخانه برای مسافران است.
در همین مسافت، جاهایی جنگلهای کوچکی از درختان گرمسیری و حتی اکاسیا دیدیم که از منظره طبیعت خشک میکاست. گفتند چهار دهه پیش اینان را از خارج آورده کاشتهاند. همین اندازه که طبیعت تا حدودی ولو به گونهای مختصر یتیموار سرسبزی خود را نشان میداد، امیدوارمان میکرد.
کوههای مریخی در منطقهای آزاد
در مسافاتی نزدیکتر به چابهار، منظره کوههای بسیار بلند با زیبایی شگفتانگیزی نگاهم را به سوی خود کشاند. معمولا از این کوهها به نام مریخی یاد میشود، کوه خاکی نیست، سنگی نیست. سنگی هست، اما به گونهای که گفتی نقاشی چیرهدست و پیکرهتراشی هنرمند، فرهادوار در آتش عشق شیرین آن صخرههای عظیم را تراشیده و صیقل داده است.
چابهار با منطقه آزاد در آمیخته است. منطقه آزاد بسیار پهناور است. ناگهان بیابان تبدیل به بلوارهایی میشود با درختانی که بهصورت دایرهای، شاخ و برگشان منظم شده است. چابهار جدید را بهگونهای ساختهاند که شهرهای آمریکا بخصوص ایالت نوادا را مجسم میکند. مهندس یزدان پنادی گفت: چابهار، آب و هوا و طبیعت و آفتابی دلچسب دارد.
حراج اتومبیلهای خارجی
پیش میرویم و تقریبا بیشتر خیابانهای چابهار را درمینوردیم. چون منطقه آزاد است، از آزاد دیدن خودروهای معیوب و زشت و بدظاهر کارخانههای منظم داخلی مصون میماند. اتومبیلهای نوی ژاپنی و کرهای، سفید رنگ، براق و شیک چشم هایمان را نوازش میدهد. قیمتها را میپرسیم. در منطقه آزاد چابهار تا شعاع صدکیلومتر تردد اتومبیلهای عالی و قوی و خوش ساخت خارجی آزاد است. قیمتها گوشنواز است؛ حداکثر شصت میلیون. دست دومها ارزانتر است سوار تویوتای عالی سال 2014 شدیم که بهایش کمی بیشتر از یک پراید است.
هم ویلاهای شیک، هم کپرهای غمگین
چابهار را در این 30، 40 سال خوب ساختهاند. به یاد سیاحان عصر قدیم میافتم. شهری است بزرگ و مهجور با خیابانهای وسیع و عریض، اغلب با ساختمانهای یک طبقه، یک طبقه بسیار زیبا. چابهار نوید زندگی سرزنده و پرنشاط فردا را میدهد. چابهار هر چند کپرنشینهایش از سال 1388 تاکنون صدبرابر شده و زخمهایی در یک سوی شرق پدید آورده، در مجموع شهری است دلباز که سازندگان آن وسعت دید داشتهاند. خیابانها را چنان عریض ساختهاند که تا چند سال آینده کفایت میکند. تا به اقامتگاهمان که ویلایی متعلق به اداره کل بنادر و دریانوردی سیستان و بلوچستان است، برسیم چشم ما از تماشای آن همه درخت و گیاه نوازشها میبیند.
مشکل بزرگ استان کمبود آب است. در بسیاری از روستاها آب با تانکر توزیع میشود، اما چابهار نگین بنادر جنوبشرقی ایران است. در استانی که نام مرکز و حاکمنشین آن تا سال1310 دزدآب بوده یعنی زمینی که آب را میدزدد، اینکه این همه درخت و گیاه فضای شهر را مطبوع و دلپذیر ساخته، در خور قدردانی است.
تا رسیدن به محل اقامت تابلوی چندین دبیرستان و دبستان غیردولتی را دیدیم که نشانگر آن بود در این شهر فرهنگ و آموزش و پرورش سنگپایهای دارد که شهروندان آن را برای فرزندان خود میپردازند.
این بلوچهای غیور
چابهار مرا یاد جزیره کیش که سالهایی چند در آن زیستهام، میاندازد. اغلب مردم لباس سفید زیبای بلوچی به تن دارند. وقتی در شب بعد در اتاق فرماندار شهر آقای مهندس موهبتی، بخشدار دشتیاری را در لباس بلوچی دیدم، لذت بردم. هر جا که مردان بلند قد و قویهیکل بلوچ را که اغلب روی چون شبق سیاه دارند میدیدم، در آن جادههای سفید محلیشان خشنود میشدم؛ آنها از بخشداری تا فرمانداری، از تدریس در مدارس تا همه مشاغل بخش دولتی و خصوصی مردم بلوچ حضوری فعال دارند.
پنجشنبه صبح زود در اجتماع افسران و درجهداران یگان بزرگ نیروی دریایی در کنارک حضور یافتم و در یک سخنرانی 55 دقیقهای تاریخچه پویشهای دریایی ایرانیان را از سال 512 پیش از میلاد تا جنگ جهانی دوم و جنگ عراق با ایران برایشان بیان کردم که با استقبال دریاییان روبهرو شد.
بعدازظهر پنجشنبه در یکی از جشنهای ملی و ایرانی که به مناسبت سالروز روز جهانی دریانوردی ـ که هر سال آیمو، سازمان بنادر و کشتیرانی جهانی برگزار میکند ـ برپا شده بود، دیدم که مردم چقدر مشتاق شنیدن تاریخ سرزمین پدری و مادری خود هستند. وقتی از دهانم شنیدند، بلوچها و سکستانیان در سپاه داریوش و خشایارشاه بودهاند، وقتی شنیدند بلوچها چه بلایی سر اسکندر و سپاهیان او آوردند، وقتی شنیدند بلوچها از اصیلترین و شجاع ترین اقوام ایرانی بودهاند و وقتی شنیدند سکستانیان در همه رویدادهای تاریخی ایران حضور داشتهاند و سرداران بلوچ در سپاه یعقوب لیث و صفویان و نادرشاه بودهاند و بلوچها در زمان حکومت پرتغالیها تحت فرمان خان جاسک بودهاند و اعتنایی به پرتغالیها نداشتند...
بهشتی بدون بیمارستان و راهآهن
من تقریبا تمام قسمتهای چابهار را دیدهام. چابهار به یک دهکده ساحلی دورافتاده میماند که 88 نقطه بندری از مصب اروندرود تا گواتر در کرانههای شمالی خلیجفارس دارد.
چابهار حتی یک بیمارستان مجهز ندارد. جناب آقای دکتر هاشمی، وزیر بهداشت و درمان مدتی پیش از این بندر دیدن کرده و قول تکمیل تجهیزات بیمارستان کنونی را داده است. فرماندار میگفت برای یک آنژیو، بیماران باید به زاهدان که 700 کیلومتر تا چابهار فاصله دارد، بروند. من از بسیاری از مردم شهر شنیدم که با تکمیل راهآهنی که از چابهار به زاهدان میرود و قرار است از آنجا هم به راهآهن پاکستان و هم به راهآهن مشهد اتصال یابد، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.
در چابهار علاوه بر دانشگاه دریانوردی، چند دانشگاه دایر است و دانشجو میپذیرد. پیشنهاد من این بود یک دانشکده پزشکی که میتواند در آینده دانشگاه شود، در چابهار تاسیس شود و دانشجو بپذیرد و حتی به آنان بورسیه دهد. با این شرط و قید که دولت تمام هزینههای تحصیلی آنان را بپردازد و در مقابل تعهد کنند به مدت 15 سال از بلوچستان به جای دیگری نروند و به خدمت به هممیهنان خود بپردازند.
دولت میتواند با ضمانتهایی که دارد، از میان خود جوانان بلوچ و سیستانی پزشک تربیت کند که به مردم استان خدمت کنند.
آرزوی رهبری
از سالخوردگان شنیدم، رهبر معظم انقلاب مدتی در بلوچستان و گویا در تیس به حال تبعید روزگار گذراندهاند و چند بار آرزو کردهاند این استان از رفاه و پیشرفت خاصی برخوردار شود. چقدر خوب است بنیادی برای امور رفاهی و بهداشتی و درمان چابهار و بلوچستان تاسیس گردد.
چابهار خاطرههای خوبی را در ذهن من پویای تاریخ زنده میکند و آنقدر زیبا و بزرگ و زندگی در آن در کنار امواج سبز رنگ شفاف و زلال دریای مکران (عمان) به گونهای شیرین و مطبوع است که اگر کار مطبوعاتی و رادیو و تلویزیونی نداشتم که متاسفانه تمرکز آن در تهران است، به چابهار مهاجرت میکردم و باقی زندگیام را در بندری میگذراندم که نه از ترافیک در آنجا خبری است، نه از دود و گاز.
طعم غذاهای دریایی گوارا، شیرماهی مطبوع و میگویی که هم کبابی و هم پف کرده آن با سس تارتار را خوانسالار مجربی چون آقای غفوری در مهمانسرای ملوانان عرضه میدارد، ماهها در ذائقهام باقی ماند به شرط این که آنقدر آن را شور نکرده باشد.
چابهار بندر ایران مشرف به اقیانوس است. بزودی ناوگان نیروی دریایی در منطقه سوم در این آبها مستقر خواهد شد. هزاران طرح عمرانی در دست اقدام است و مساجد بزرگ و باشکوه اهل تسنن در کنار مساجد شیعیان، نشان از پیوند استوار و محکم شیعه و سنی در کشورمان دارد.
چابهار میتواند غول اقتصادی شود
به هر ترتیب، سفر چهار روزه به پایان رسید. من پای صحبت بهروز آقایی، مدیرکل سازمان بنادر و دریانوردی استان سیستان و بلوچستان که مرکز اداره کل بندر چابهار است، نشستم، هر دو از مزایای فعالیت دریایی و کشتیرانی میگفتند، اینکه عایدات کشتیرانی و بندرداری بارها و بارها بیش از صدور نفت است. چابهار میتواند بندر بزرگ ارتباطی چندین کشور آسیایی شوروی سابق باشد و قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، ترکمنستان، تاجیکستان و افغانستان نیاز به بندر آزاد دارند. حتی میتوان میلیونها تن کالا را از طریق بندر چابهار و اسکلههای جدیدی که در حال ساخت و ساز است، جابهجا کرد.
مسئولان میگویند داک جدید چابهار با پیشروی در آب دریا ساخته شده است و هر سال میتوان با بهرهبرداری از آن میلیونها کالا را از کشتیها تخلیه کرد و به مقصد کشورهای همسایه فرستاد.
خسرو معتضد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد