در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در کنار تازههای تولید، شبکههای تلویزیونی مبادرت به بازپخش آثار قدیمیتر با محوریت ماه محرم میکنند که امسال نیز از این قاعده مستثنی نیست. به همین بهانه نگاهی به سه مجموعه در حال پخش این روزها میاندازیم که هر سه جزو کارهای جذاب و با کیفیت سیما با محوریت ماه محرم هستند.
وفا: عاشقانهای با تم جاسوسی
محمدحسین لطیفی که یکی از پرکارترین کارگردانهای قاب کوچک به حساب میآید، این مجموعه تلویزیونی را نوروز یک دهه پیش روی آنتن فرستاد که با استقبال گرم مخاطبان هم روبهرو شد. ژوبین پناهی جوانی یهودی است که در ایران به جرم جاسوسی زندانی شده و پس از مرگ پدر و مادرش در انفجاری در قبرس با مشکل حاد روحی و روانی روبهرو شده است. ژوبین که در تیمارستان بستری شده در عملیاتی پیچیده توسط یکی از جاسوسهای قدیمی موساد از تیمارستان فراری داده شده و وارد نقشه پیچیده جاسوسی موساد برای ترور یکی از مبارزان برجسته فلسطینی میشود. ژوبین در این میان برای نزدیک شدن به این نیروی زبده مقاومت فلسطین، خود را به خواهر او (وفا) نزدیک کرده که به مرور و ناخواسته علاقهای میان این دو شکل میگیرد. قصهای بشدت آشنا و تا حدودی تکراری که توسط سعید رحمانی و علیرضا افخمی بخوبی پرورانده شده و نقاط عطف درخشانی دارد.
مربع قدرتمند شخصیتهای اصلی
در دو قسمت نخست هالهای از ابهام اطراف ژوبین را گرفته که بخوبی حس کنجکاوی مخاطب را برانگیخته و به دنبال این شخصیت میکشاند. در طرف دیگر در قطب مثبت کار هم پلیسی به نام خاوری قرار دارد که در همان قسمتهای ابتدایی بخوبی به مخاطب معرفی شده و شناسنامه کاملی از او در اختیار مخاطب قرار میگیرد که برای نمونه میتوان به مرگ همسر و بزرگ کردن کودکش اشاره کرد. ضلع سوم مربع شخصیتهای اصلی وفا مردی میانسال ملقب به خرچنگ است که شخصیت منفی کار شدهای محسوب میشود و در قسمت پایانی هیجان را به اوج میرساند. وفا درست از جایی که ژوبین به لبنان رفته و سر راه وفا برای انجام نقشه سازمانیاش قرار میگیرد، سروشکل و ریتم بهتری به خود گرفته و با شیبی ملایم به سمت نقطه اوج حرکت میکند. تحول ژوبین در ادامه داستان را میتوان مهمترین بزنگاه فیلمنامه وفا به حساب آورد که لطیفی و نویسندگان فیلمنامه بخوبی از عهده انجام آن برآمده و باورپذیری خوبی هم به آن تزریق کردهاند. در کنار اینها لطیفی رگههایی از طنز را هم وارد داستان کرده که به تلطیف فضا کمک زیادی کرده است. برای مثال هم میتوان به پلیس جوان لبنانی اشاره کرد که به عنوان همکار در کنار خاوری قرار میگیرد. وفا یکی از کلیدی ترین شخصیتهای کار است که لایههای مختلفی داشته و باید میان خانواده خود و علاقه اش به ژوبین مدام در حرکت باشد. اتفاقی که تا حدود زیادی رخ داده و مخاطب بخوبی با وفا همذاتپنداری میکند.
ریتم مناسب برگرفته از فیلمنامه و تدوین
پس از شخصیتپردازی به ساختار بصری این مجموعه محبوب تلویزیونی میرسیم که در مقایسه با آثار نزدیک به خود چند پلهای بالاتر میایستد. بخصوص در حفظ ریتم که بخشی از آن به فیلمنامه و بخش مهم دیگرش به تدوین کار بازمیگردد. داشتن پایانبندی مناسب یکی از ملزومات یک مجموعه تلویزیونی است تا در گوشهای از ذهن مخاطبان خود حک شود. در «وفا» لطیفی پایان کارش را به عاشورای حسینی(ع) و برگزاری مراسم بزرگ عزاداری این روز در بیروت گره زده و جذابیتهای این پایانبندی را صد چندان کرده است. پایانی تلخ و در عین حال متفاوت که حسنختامی مناسب برای سریالی است که قصهاش را بر پایه درستی استوار کرده است. بازیهای درخشان پوریا پورسرخ، فرهاد اصلانی، هانیه توسلی و فرهاد قائمیان هم از دیگر نقاط قوت وفا به حساب میآید. بخصوص اصلانی و قائمیان که در دو نقش مثبت و منفی کار فراتر از انتظار ظاهر شده و به تقابل ازلی و ابدی خیر و شر رنگ و جلای خاصی بخشیدهاند. توسلی هم با وجود فضای مردانه داستان و غلبه آنها بر زنان این مجموعه، به عنوان یک دختر عرب زبان متقاعدکننده ظاهر شده و زبان بدن را در این راه به بهترین شکل به کار گرفته است.
معصومیت از دست رفته: قصه تلخ شوذب
یکی از بهترین گزینهها برای ساخت مجموعههای تلویزیونی مذهبی، داوود میرباقری است که تعدادی از شاخصترین این آثار را در ربع قرن اخیر ساخته و روانه آنتن کرده است. از مجموعه امام علی(ع) گرفته تا مختارنامه و معصومیت از دست رفته که هر یک از آنها بارها و بارها از شبکههای مختلف بازپخش شدهاند و همچنان هم طرفداران پروپاقرص خود را دارند. معصومیت از دست رفته داستان پرفراز و نشیب زندگی شوذب خزانهدار است که از مقام یک مومن وفادار به اهل بیت(ع) به مرور تبدیل به شخصیتی به کل متفاوت شده و به گذشته خود پشت میکند. میرباقری در روایت داستان خود کاملا متکی بر دو شخصیت شوذب و ماریا پیش رفته و در کنار این دو از شخصیتی منفی به نام حمیرا بهره گرفته است. اولی یکی از پیچیدهترین شخصیتهای خلق شده در سریالهای مذهبی تلویزیون است که در ابتدا مومنی معتقد دل داده به امیرالمومنین(ع) است اما به مرور بر اثر تلقینات حمیرا و رسیدن به ثروت و مقام راهش را گم کرده و در این مسیر ماریای نصرانی را هم از دست میدهد. در طرف مقابل ماریا هم شخصیت کنشمند و جذابی است که در روند پیشبرد داستان نقش مهمی داشته و تقدیر تلخی هم برایش رقم میخورد. ماریا در کودکی خاطرهای شیرین از روبهرو شدن با امام علی(ع) داشته که در تنگدستی و فقر پشتیبان خانوادهاش بوده است. نخستین برخورد ماریا و شوذب نیز در حالی که کلیسا آتش گرفته و ماریا هم به عنوان راهبه در آنجا حضور دارد، شکل گرفته و برای مخاطب هم بسیار جذاب به نظر میرسد.
اوجگیری تنش با حمیرا
میرباقری برای شکل گرفتن درام نیاز به یک تنش داشته و آن را از طریق حمیرا تامین میکند:زن جوان یهودی که در آشپزخانه دربار ابن زیاد کار میکند و با دسیسههای مختلف خود را به شوذب نزدیک کرده و ماریا را به مرور از او دور میکند تا جایی که شوذب حتی فرزند خودش از ماریا را قبول نمیکند!. میرباقری بخوبی این فراز و فرودها را به تصویر کشیده و باورپذیری مناسبی هم به آن تزریق کرده که نمونه شاخص آن را میتوان در سکانس مرگ ماریا هنگام وضع حمل مشاهده کرد. بخش مهمی از این امر به پرداخت درست شخصیتها و طراحی دقیق موقعیتها بازمیگردد که یکی مثل شوذب را کاملا از مسیر درست بازمیگرداند. حمیرا نیز نقش مهمی در این امر داشته و تقریبا تمامی خصوصیات یک زن فتنهگر را با خود دارد که کلیشهها بخوبی در دل آن قرار گرفتهاند.
عشق نافرجام زید و رباب
علاقه پسر شوذب و ماریا (زید) به دختر شوذب از حمیرا (رباب) بیآنکه اطلاعی از یکی بودن پدرشان داشته باشند، مهمترین نقطه عطف نیمه دوم کار است که در ادامه به کشته شدن پسر شوذب به دست ماموران ابن زیاد و به تحریک حمیرا میانجامد. میرباقری در این بخش به سمت تراژدی کهن رفته و در ادامه شوذب عقل از کف داده را به قتل ناخواسته دخترش در مراسم ازدواج او با پسر ابن زیاد وا میدارد. در این بخش میزان تلخی معصومیت از دست رفته به بالاترین حد رسیده و مخاطب را تحت تاثیر عمیق میدهد. در این میان نباید از شخصیت ابن زیاد هم غافل شد که بیش از هر چیز به حیله گری و زیرکی او اشاره شده و به سیاق کارهای تلویزیونی میرباقری شخصیتی نمایشی دارد.
تارخ و کوثری: برگ برندههای میرباقری
گذشته از نقاط قوت معصومیت از دست رفته همچون: فیلمنامه، کارگردانی و... باید اشارهای هم به ضعفهای آن کرد. یکی از آنها نزدیکی بیش از اندازه به فضای تئاتر و استفاده اندک از نماهای بیرونی است که گاه مخاطب را به لحاظ بصری خسته میکند. نکته دیگر هم به بازی برخی بازیگران همچون: سارا خوئینیها و داریوش فرهنگ در نقشهای حمیرا و ابنزیاد بازمیگردد که اغراقهای بیش از اندازه لطماتی به بازی آنها وارد کرده است. بخصوص خوئینیها که در لحظاتی بازی نسبتا خوب خود را به این شکل به خطر انداخته است. از معصومیت از دست رفته نمیتوان گفت و به بازی درخشان فریبا کوثری در نقش ماریا و امین تارخ در نقش شوذب اشارهای نکرد. کوثری با یک بازی درونی متکی بر شناخت دقیق شخصیت که مخاطب را به سمت خویش کشانده و به همذاتپنداری با خود وامیدارد. اما تارخ کار بسیار سختی داشته و باید دو وجه متفاوت از یک شخصیت را به نمایش میگذاشته است. در بخشهای پایانی که شوذب بر اثر سکته اختیار از کف داده و مشکل تکلم پیدا کرده، بازی او اوج گرفته و سویه دیگری از شوذب را به تصویر میکشد که برای مخاطب رقتانگیز جلوه میکند.
فرات: روایت راز سر به مهر کاظم
در دهه 80 محمدرضاهنرمند یکی از بهترین مجموعههای تلویزیونی پس از انقلاب را با نام زیر تیغ جلوی دوربین برد که در بازپخشهای متعددش همچنان مخاطبان زیادی دارد. فرات نوشته علیاکبر محلوجیان و تهیهکنندگی اسلامی است که هردوی آنها در زیرتیغ هم سمتهای یاد شده را داشتهاند. فرات در خط اصلی داستان خود شباهتهای زیادی به زیر تیغ داشته و این شباهتهای یاد شده به حدی پررنگ بوده که دیگر نمیتوان آن را تصادفی دانست. با این تفاوت که در فرات شخصیتهای اصلی کار (حاجابراهیم و کاظم) هردو وضعیت مرفهی داشته و تنها یک نامه قدیمی موجب باز شدن کینههای کهنه و قدیمی میشود!. این در حالی است که در زیر تیغ دوستی قاتل و مقتول بسیار عمیق و ریشهدار بوده و زمینهچینیهای لازم از طریق یک ضد قهرمان فوقالعاده به نام قدرت صورت گرفته است. اما در اینجا مخاطب تا قسمت پنجم سر از راز سر به مهر کاظم درنیاورده و مجهول بودن ماجرا آزارش میدهد.
ضعف در گره افکنی و پرداخت شخصیتها
شکل یافتن نامه 20 سال پیش توسط پسر خانواده نیز سردستی و نچسب برگزار شده و یافتن چنین نامهای به این درجه از اهمیت لابهلای خرت و پرتهای انباری غیرقابل هضم است! همین زمینهچینیهای اندک و ضعیف در ادامه، کار را با مشکل مواجه کرده و مخاطب را برای همذاتپنداری با شخصیتهای محوری داستان دچار مشکلات اساسی میکند. درست برخلاف زیر تیغ که بیننده برای نزدیکی به اوس اکبر که دوست چند سالهاش را سهوا به قتل رسانده، مشکلی نداشته و با هیجان بسیار به تماشای ادامه آن مینشست. در مجموعههایی از این دست شخصیتپردازی مهمترین بخش فیلمنامه به حساب میآید که متاسفانه آن چنان که باید جدی گرفته نشده و شتاب برای رساندن کار به پخش نیز مزید بر آن شده است. حاجابراهیم به عنوان یک تاجر قدیمی با ریشههای مذهبی آن چنان که شایسته بوده از کار درنیامده و ضعفهای بسیاری در پرداختش به چشم میخورد. برای مثال میتوان به آمدن راننده از زندان آزاد شدهای به نام رضا اشاره کرد که برای تشکر از او به سراغش آمده در حالی که روحش نیز از آن بیخبر است. با این حال تعجب چندانی بروز نداده و سرسری از آن میگذرد. کینه او از کاظم نیز با توجه به عمق دوستی و وصلت خانوادگی میانشان، منطقی و ریشهدار نبوده و نمیتواند به خلق درامی قوی و اصیل ختم شود. برای نمونه میتوان از صحنه رودررویی کاظم با ابراهیم پس از اطلاع از قصد او برای برهم زدن نامزدی فرزندانشان یاد کرد که مخاطب انتظار یک برخورد توفانی را از سوی کاظم داشت، اما در نهایت به بغض و گریه غیرمنتظره کاظم ختم میشود!
کلیشهها و شخصیتهای فرعی
از طرف دیگر شخصیتهای دیگر کار نیز به تبعیت از این دو چندان خوب از کار درنیامده و بعضا خنثی به نظر میرسند. برای نمونه میتوان به دختر و پسر جوان این دو خانواده اشاره کرد که آنچنان که باید از کار درنیامده و نمیتوانند بینندگان شان را به همذاتپنداری با خود وادارند. مادران این دو نیز تفاوت چندانی با زنان سنتی کلیشهای سالهای قدیم نداشته و تاثیر عمیقی روی کنش شخصیتهای اصلی مجموعه بر جای نمیگذارند. فرزند بزرگتر حاجابراهیم که قرار است داستان را با رفتارهای بچهگانهاش به جلو هل داده و نقطه عطف دوم فیلمنامه را شکل دهد، ضعیفتر از تصور از آب درآمده و کلیشههای قدیمی و نخنما شده بخش عمدهای از آن را شکل داده است. بازی همیشگی و تکراری رامین راستاد نیز این کلیشهها را پررنگتر و ضعفهای آن را برجستهتر کرده است.
مازیار میری نهچندان مسلط بر مختصات قاب کوچک
مازیار میری که فیلم درخشان و جذاب سعادتآباد را در کارنامه دارد، در فرات موفق ظاهر نشده و در قاب کوچک مسلط نشان نداده است. سهل انگاریهای زیادی هم در ساختار مجموعه تلویزیونی فرات به چشم میخورد که بخش عمدهای از آن به شتابزدگی در تولید بازمیگردد. نکته دیگر اینکه وی خلاقیت چندانی در آن به کار نبرده و بیشتر چشم به تقلید از مجموعههای مشابه موفق بخصوص زیر تیغ دوخته است. وی در انتخاب بازیگرانش هم خلاقیت چندانی به خرج نداده که این امر در رابطه با گوهر خیراندیش و فریبا جدیکار و رامین راستاد با شدت بیشتری به چشم خورده و تنها حسن پورشیرازی و اکبر زنجانپور با اتکا به سابقه درخشان بازیگری خود در ایفای نقشهای محوله موفق عمل کردهاند.
مجموعه تلویزیونی فرات با وجود بهرهگیری از بهترینهای سینما و تلویزیون کشورمان به دلیل عدم نوآوری در داستان و اصرار بیش از حد سازندگانش به گرتهبرداری از مجموعهای همچون زیر تیغ، عمق پیدا نکرده و در سطح متوقف مانده است.
نفس گرم یک سخنران مذهبی
در میان مجموعههای تلویزیونی تولید شده در شبکههای مختلف سیما به آثاری برمیخوریم که رگههای دینی پررنگتری داشته و برخی از شخصیتهای محوری خود را بر این اساس شکل دادهاند. نفس گرم ساخته محمدمهدی عسگرپور از جمله این آثار است که قهرمان خود (ملیحه نداف) را از این طیف انتخاب کرده و قصه خود را بر این اساس پیش برده است. حاجمرتضی در قسمت نخست از سفر کربلا بازگشته و در حالی که حرفی ناگفته در دل دارد، پس از خداحافظی با همسرش روانه محل کار خود میشود اما در تصادفی مشکوک در جاده کاشان ضربه مغزی شده و به کما میرود.
کمای حاج مرتضی: نقطه عطفی درخشان
نگین معتضدی که همراه با محمد مهدی عسگرپور فیلمنامه نفس گرم را به نگارش درآورده، پس از مقدمهای کوتاه نقطه عطف اول را رقم زده و مخاطب را با قصه و شخصیتهایش درگیر میسازد. در عین حال با مخفی کردن مقصد سفر توسط حاجمرتضی، گرهافکنی به درستی صورت گرفته و او را در هالهای از ابهام قرار میدهد که به مرور از طریق دیگر شخصیتها به مخاطب شناسانده میشود. در کنار این قصه مرکزی با داستانکهای متعددی هم روبهروییم که نقطه قوت فیلمنامه نفس گرم به حساب میآیند. برای مثال میتوان به رابطه پر از کدورت اسماعیل با عمهاش اشاره کرد که مرگ دخترش در سانحه رانندگی را از چشم اسماعیل به عنوان دامادش میبیند که از آن تصادف جان سالم به در برده است. فیلمنامه نفسگرم از جمله فیلمنامههای شخصیتمحور است که بر پایه ملیحه نداف به عنوان یک سخنران مذهبی جلسات مذهبی زنانه شکل گرفته است. شخصیتی که بنمایه مذهبی قوی داشته و از آرامشی درونی برخوردار است. در عین حال وی از دیگران هم غافل نشده و به شکلهای مختلف سعی در حل مشکلات آنها دارد. برای مثال میتوان از فروغ یاد کرد که وضعیت خانوادگی آشفتهای داشته و به کمک ملیحه بر مشکلات ریز و درشتش تا حدودی فائق میآید. همینطور زوج جوانی که در طبقه پایین منزل مرتضی و ملیحه ساکن شده و همواره از کمکهای مادی و معنوی وی و همسرش بهره میگیرند.
چالش بزرگ ملیحه
ملیحه درست جایی که از یک سو با خطر مرگ مرتضی و از سوی دیگر با ازدواج مجددش مواجه شده، با چالش بزرگی مواجه شده و در عین حال ایمانش در بوته آزمایش قرار میگیرد. آزمایشی الهی که ملیحه را در موقعیتی قرار داده که پیش از این حضار در جلسات را به صبر و بردباری در مواجهه با آنها دعوت میکرده است. ملیحه به عنوان یک زن مومن و معتقد نمونه خوب و قابل قبولی به حساب میآید که به دل مخاطبان خود نشسته و در آنها همذاتپنداری ایجاد میکند. بزرگترین ریسک عسگرپور در نفس گرم سپردن نقش ملیحه نداف به مرجانه گلچین بوده که در سالهای اخیر تماما در مجموعههای کمدی ایفای نقش کرده است. اما این ریسک به بهترین شکل جواب داده و بازی بشدت متفاوت گلچین به مهمترین نقطه قوت کار تبدیل شده است. وی در اجرای این نقش سراغ خانمهای سخنران مذهبی رفته و از شیوه گفتار و بیان آنها گرتهبرداری کرده است. در عین حال گلچین این شخصیت را صرفا بر پایه تکنیکهای بازیگری ایفا نکرده و تلاش فراوانی برای زندگی کردن در آن به خرج داده است. حامد کمیلی در نقش اسماعیل و نیلوفر خوشخلق در نقش فروغ نیز بازیهای روانی را ارائه کرده و به نقشها جان بخشیدهاند، البته باید به حضور کوتاه اما تاثیرگذار محمود پاکنیت در نقش مرتضی و رویا تیموریان در نقش خواهر او را هم اضافه کرد.
کسری همایونیافشار
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: