در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
اتفاقی که پیش از این بارها رخ داده و مجموعه تلویزیونی «در چشم باد» ساخته مسعود جعفریجوزانی یکی از نمونههای شاخص آن در سه دهه اخیر به حساب میآید. «دولت مخفی» به کارگردانی مشترک حسن برزیده و راما قویدل تازهترین نمونه از این دست است که این روزها شاهد بازپخش آن از شبکه دو سیما هستیم. رحمان سیفی آزاد و داریوش ربیعی بهعنوان نویسندگان فیلمنامه برای روایت داستان مفصل و طولانی خود که از اوایل دهه 60 تا اواخر آن را دربرمیگیرد، از این روش بهره گرفته و استفاده مطلوبی از آن بردهاند. سرهنگی بازنشسته در شمال، باغ بزرگی را برای دختران و پسرش (پرویز) و همسرش به ارث گذاشته که از آن امرار معاش میکنند. با ورود سعید (دوست اصغر داماد خانواده) به داستان و مهاجرتش به شمال، علاقهای میان او و پروانه (دختر کوچک خانواده) که در رشته هنر تحصیل کرده به وجود میآید که به اسیر شدن سعید در جنگ تحمیلی ختم میشود.
شخصیتهای باورپذیر
در فاز اول، قصه به آرامی و با شیبی ملایم پیش رفته و به مرور با ورود سعید و درگیریاش با پرویز و سرایدار باغ (غفور) به اوج التهاب میرسد. نویسندگان فیلمنامه در همان وهله نخست توجه ویژهای به ریتم نشان داده و تلاش فراوانی برای جلوگیری از کسالت مخاطب به خرج دادهاند که فراری بودن پرویز از سربازی و تلاش برای مهاجرت غیرقانونی مهمترین آن به حساب میآید. در حقیقت مخاطب با اطلاع از وضعیت پرویز نسبت به او و سرنوشتش حساس شده و با ماجراهایش همراه میشود. در این میان آشنایی او با نایب هم که در قطب منفی کار قرار دارد، کلاف سردرگم این شخصیت را پیچیدهتر کرده و گرههای بیشتری به آن میاندازد. فصل آشنایی مخاطب با دیگر شخصیتها نیز خوب از کار درآمده و خستهکننده نشده است. از دختر بزرگتر خانواده که همراه با همسرش (اصغر) به دنبال راه انداختن استخر پرورش ماهی هستند تا غفور آب زیرکاه که خود را به گونهای همه کاره باغ میداند و در نهایت مادر خانواده که از یک نگرانی عمیق رنج میبرد. شخصیتهایی نزدیک به ایران دهه 60 که از کلیشهها در خلقشان بخوبی بهره گرفته شده و برای مخاطب تا حدود زیادی باورپذیر جلوه میکنند. اصغر نمادی از جوانهای انقلابی آن ایام است که شور و شوق زیادی برای تولید داشته و به همین دلیل هم همه دار و ندارش را روی راه انداختن استخر پرورش ماهی گذاشته است. او با وجود فرزند کوچک و بچه دیگری که در راه دارد، در راه آرمانهای خود به جبهه رفته و در نهایت اسیر میشود. اصغر یکی از کاملترین و دوستداشتنیترین شخصیتهای دولت مخفی است که کاملا به باور مخاطبان نشسته و آنان را به همذاتپنداری با خویش وا میدارد.
از پرویز تا نایب: به رنگ خاکستر
پرویز درست نقطه مقابل اصغر است که در بحبوحه جنگ تحمیلی از خدمت گریخته و به دنبال راهی برای خروج از کشور میگردد. او نیز تیپ آشنایی برای مخاطبان تلویزیونی است که نمونههای آن را در آن سالها از نزدیک دیده یا وصفشان را شنیدهاند که بواسطه ترس و فقدان ایمان قلبی به دنبال راهی برای فرار از کشور بودند. در دو سه قسمت نخست، پرویز نقش مهمی در پیشبرد داستان داشته و بخوبی زمینه را برای ورود نایب به داستان و نقشه پلیدش برای تصاحب باغ فراهم میسازد. پروانه که به مرور نقشش پررنگتر شده، برخلاف اصغر شباهتهای کمرنگی به همنسلهای خود داشته و امروزی بودنش در بسیاری از لحظات کاملا به چشم میآید. از طرف دیگر لجبازیهایش با سعید نیز در ابتدای داستان پایه و اساس محکمی نداشته و تا حدود زیادی بچگانه جلوه میکند. علاقهمند شدن او به سعید آن هم در مدتی کوتاه نیز به همین منوال بوده و مخاطب را تا مرز شگفت زدگی میبرد! سعید شخصیت چند لایه و فکرشدهای دارد که بشدت برای مخاطب آشنا به نظر میرسد: جوان خرمشهری زخمی از جنگ که در این راه پدرش را نیز از دست داده و رازی بزرگ را با خود حمل میکند. منطقی بودن او در مواجهه با حوادث مختلف را میتوان بارزترین وجه این شخصیت به حساب آورد که حتی به هنگام مورد تهمت قرار گرفتن نیز خدشهای به آن وارد نمیشود. غفور که در خلقش از تمامی کلیشههای آشنا بهره گرفته شده و هر تکهای از آن یادآور فیلم یا سریالی است، شخصیتی بشدت خاکستری است که در جبهه شر قرار گرفته و به مرور و بواسطه ارتباط با نایب رنگ تیرهتری هم به خود میگیرد. سیفی آزاد و ربیعی در خلق شخصیت نایب تعمدا به سمت اغراق رفته و نایب را به یک پدرخوانده جعلی و تقلبی تبدیل کردهاند که البته گاه این اغراق به کار گرفته شده بیش از اندازه به چشم میآید.
بازیگرانی از طیفهای مختلف
مجموعههایی از این جنس نیاز به بازیگرانی دارد که بیشترین میزان همذاتپنداری را در مخاطبان خویش برانگیزاند. برزیده و قویدل هم در این زمینه تلاش زیادی به خرج دادهاند که گاه به بار نشسته و گاه به نتیجه نرسیده است. برای مثال میتوان از کاوه خداشناس در نقش اصغر و پژمان بازغی در نقش سعید یاد کرد که کاملا در نقش جا افتاده و به باورپذیری دست یافتهاند. بخصوص خداشناس که برای دور کردن این شخصیت از نمونههای بارها تکرار شده کار سختی را پیش روی داشته و با ظرافت از دام این گونه کلیشهها دور کرده است. در سوی دیگر باید از لاله اسکندری در نقش پروانه گفت که بازی همیشگیاش به نقش لطمه زده و مخاطب را برای همذاتپنداری با پروانه دچار مشکل میکند.
محمد جلیلوند
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد