زندگی دوباره‌ای پیدا کرده و می‌خواهد گذشته سیاهش را جبران کند. فکر نمی‌کرد اولیای‌دم او را ببخشند اما وقتی پای چوبه دار پدر مقتول گفت او را به احترام علی اکبر امام حسین(ع) بخشیدم، پاهایش سست شد و روی زمین افتاد.
کد خبر: ۹۱۷۳۲۳

از خودت بگو.

رضا هستم 27 ساله و از سه سال قبل در زندانم.

چرا دوستت را کشتی؟

به علت یک شوخی. یک اشتباه و خامی. فکر نمی‌کردم این‌طوری شود.

بیشتر توضیح بده؟

من و مقتول دوست قدیمی‌بودیم و با هم مواد می‌کشیدیم. روز حادثه به خانه او رفتم. سهیل خانه مجردی داشت. با هم مواد کشیدیم. هندوانه آورد که بخوریم. بعد شروع به شوخی کرد. کم‌کم شوخی به درگیری لفظی منجر شد و بعد هم‌ وقتی به خودم آمدم با چاقویی که برای بریدن هندوانه آورده بود او را کشته بودم.

بعد از قتل چه کردی؟

مدتی فراری بودم تا این‌که ماموران ردم را زدند و دستگیر شدم.

فکر می‌کنی چرا اولیای دم تو را بخشیدند؟

در زندان من آدم دیگری شدم. اعتیادم را ترک کردم. نماز می‌خوانم و سعی کردم گذشته‌ام را جبران کنم. حتی برای شادی روح دوستم خیرات می‌دهم.

از روز بخشش بگو.

سحرگاه مرا پای چوبه دار بردند. خودم را برای مرگ آماده کرده بودم. یک درصد هم به آزادی فکر نمی‌کردم. در لحظه‌ای که منتظر بودم زیر پایم خالی شود و در هوا معلق شوم، پدر مقتول گفت او را می‌بخشم. باورم نمی‌شد و شوکه شده بودم.

حالا چه برنامه‌ای داری؟

یک زندگی سالم بدون مواد و جرم. می‌خواهم کار کنم.

برای رضایت دیه هم پرداخت کردی؟

اولیای‌دم فقط برای رضای خدا مرا بخشیدند و هیچ چشمداشتی به دیه نداشتند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها