در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
اینها صحبتهای مرد 32 سالهای است که به شعبه 268 دادگاه خانواده آمده تا تنها به خاطر حس خود کم بینی همسرش، او را طلاق دهد. سهیل که دیگر هیچ علاقهای به همسرش ندارد، اعتماد به نفس کم او را تنها دلیل این دادخواست جدایی میداند و درباره ماجرای زندگیاش به قاضی عموزادی چنین میگوید: 5 سال است که با گلناز زندگی میکنم. با او در یک مهمانی خانوادگی آشنا شدم. گلناز دوست صمیمی دختر خالهام بود و چند بار به مهمانی خانوادگی ما آمده بود.
در همین رفت و آمدها کم کم به او علاقه مند شدم. خانوادهام هم که به شدت گلناز را پسندیده بودند، در تصمیم من برای ازدواج تاثیر زیادی گذاشتند. برای همین خانوادهام را فرستادم تا با گلناز صحبت کنند و بعد از جواب مثبت او مراسم عقد و عروسی ما خیلی زود برگزار شد. تصور میکردم با ازدواج با گلناز به خوشبختی میرسم، اما درست چند ماه بعد از ازدواجمان همه چیز عوض شد. رفتارهای عجیب گلناز توجهم را به خودش جلب کرد. گلناز زنی نبود که به خودش اعتماد داشته باشد یا خودش را دوست داشته باشد. شاید خندهدار به نظر بیاید اما گلناز هر روز از زشتی صورتش یا هیکل بد و نافرمش صحبت میکرد. هر بار میخواستیم جایی برویم از قبل افسردگی میگرفت و میگفت از همه زشتتر خواهد شد. وقتی به جشن و عروسی میرفتیم، با اینکه کلی به خودش میرسید، باز هم بارها جلوی آینه میایستاد و از اینکه زشت شده شاکی میشد. واقعا تعجب میکردم که یک زن چطور ممکن است تا این اندازه خودش را دستکم بگیرد. اما گلناز واقعا اینطور بود. او اعتماد به نفس نداشت. هر بار دعوا میکردیم میگفت من میدانم تو میخواهی مرا طلاق دهی. حتی یک جر و بحث ساده هم باعث میشد او این حرف را تکرار کند.
او ادامه میدهد: هرچه با گلناز صحبت میکردم و سعی داشتم به او اعتماد به نفس بدهم فایدهای نداشت. او آنقدر از خودش بد گفت که در نهایت باعث شد من هم از او بدم بیاید. در این مدت خیلی سعی کردم به او کمک کنم تا به خودش اعتماد کند. هر بار که آرایش میکرد کلی از او تعریف میکردم. حتی وقتهایی هم که بدون آرایش و با چهره معمولی بود باز هم از او آنقدر تعریف میکردم تا مبادا احساس کند من نسبت به او بیتفاوت هستم. همیشه میگفتم تو همسر زیبای من هستی. اما این حرفها روی او تاثیر نداشت. راستش من هم کمکم نسبت به او بیتفاوت و دلسرد شدم. چهار سال است که دارم از همسرم جملات منفی درباره خودش میشنوم. هرچه زمان میگذرد بدتر هم میشود. باور نمیکنید اما او مرتب جلوی آینه میرود و بلند بلند میگوید، وای چقدر زشتم، چقدر چاق شدهام، صورتم جوش زده یا بینیام بزرگ است. دیگر خسته شدهام. همسرم خودش را دوست ندارد. اعتماد به نفسش ضعیف است و من هم از این جور زنها بیزارم. از کسی که ضعیف باشد بدم میآید. برای همین تصمیم به جدایی گرفتم.
در این لحظه همسر این مرد نیز به قاضی میگوید: آقای قاضی سهیل دنبال بهانه میگردد. من از اولش هم میدانستم که او میخواهد از من جدا شود. سهیل نمیخواهد با من زندگی کند. از اول هم علاقهای به من نداشت. خودش هم در میان صحبتهایش گفت که تحت تاثیر صحبتهای اطرافیانش با من ازدواج کرده است. او هیچ عشقی به من نداشت و چند ماه بعد از ازدواجمان هم نسبت به من سرد و بیتفاوت شد. رفتارهای او باعث شد که من اعتماد به نفسم را از دست بدهم. چون دوستش داشتم و او بی تفاوت بود مرتب تصور میکردم که من زن بد و زشتی هستم که نمیتوانم دل شوهرم را به دست بیاورم. برای همین آن حرفها را میزدم. اما دیگر تحمل ندارم. حالا که او میخواهد جدا شود من هم حرفی ندارم.
در پایان وقتی صحبتهای این زوج تمام میشود، قاضی این زوج را به مشاوره خانواده معرفی میکند تا اگر مشکلشان حل نشد بعد از آن به عنوان آخرین راه حل به طلاق و جدایی فکر کنند.
سیما فراهانی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: