
خانمی را که برای شستوشو به غسالخانه آورده بودند، زنده بود و دست و پایش را با زنجیر بسته بودند. روی سنگ گذاشتنش و شروع به شستن کردند. فقط انگار جای سیلی و ضربه روی صورتش بود.
در خواب خیلی منقلب شدم و گریه کردم. صبح در حالی که با خود فکر میکردم تا خواب را تعبیر کنم به بهشت زهرا(س) رسیده و برای کار روزانه آماده شدم. قبل از شروع کار برای همکارانم ماجرای خوابم را تعریف کردم. زمان استراحت رسید و ما برای استراحت میخواستیم به اتاق برویم که همکارانم را برای شستن یک جنازه صدا کردند. چند لحظهای از رفتنشان نگذشته بود که متوجه شدم آنها با تعجب و سراسیمه بازگشتند و میگفتند که آثاری بیا همان جنازهای را که میگفتی، آوردند.
با شنیدن این حرف انگار آب سرد بر صورتم پاشیدهاند. با صدای لرزان گفتم چه میگویید؟ چی شده؟ من؟ من گفتم؟ آهسته و با ترس داخل غسالخانه رفتم. باورکردنی نبود. نهتنها من، بلکه آن روز 14 یا 15 نفر بودیم که این صحنه را دیدند. روی پاهام نمیتونستم بایستم. خانمی سیلی خورده! چه میبینم!
چند لحظه بعد به خودم آمدم و از اقوامش ماجرا را بپرسیدم. یکی از بستگانش گفت چند سال پیش براثر فشارهای روحی زیاد این بنده خدا مجنون شده و در حالت فشار شدید روحی قرار گرفته است. او را با زنجیر به تخت بیمارستان میبستند. این اواخر هم حال بدی داشت تا اینکه خودش را از پشتبام بیمارستان به پایین انداخته و فوت کرده است.
خاطرهای از مریم آثارینسب
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
دکتر حمیدرضا آصفی، سخنگوی اسبق وزارت امور خارجه و دیپلمات ارشد کشورمان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد
گفتوگوی «جامجم» با هوشنگ توکلی پیرامون تجربه بازی در «مرگ تدریجی یک رویا»
طالقانی معتقد است سینمای ملی داشتن به هر قیمتی افتخار محسوب نمیشود، چون این مقوله تبدیل به یک ابژه شده و طرف غربی هر قدر خودمان را تحقیر کنیم، بیشتر به ما امتیاز میدهد