روزهای کریسمس در تورنتو، در حالی که بیشتر مردم غرق در شادی، خنده و آرزوهای خوب بودند، یک زن در این شهر تنها بود و سکوت و تردید بیش از هر چیز دیگری او را احاطه کرده بود. سه هفته پیش از کریسمس سال 1919، همسر خانم ترزا اِسمال به طرز عجیبی ناپدید شده بود و در این میان زمزمههایی از قتل او نیز به گوش میرسید.
در عرض چند سال، آمبروز اِسمال که فردی خشن و فرومایه بود، ثروت عظیمی از املاک خود بهدست آورده بود. مهمترین دارایی او سالن اپرای بزرگ شهر تورنتو بود. زمانی که کار در آن سالن اپرا را آغاز کرد، فقط یک محافظ یا دربان بود. با گذشت چند سال توانست به خزانهداری آنجا برسد. در پایان نیز مالکیت این مکان مهم و بزرگ را از آن خود کرد. او تا پیش از چهل سالگی به فردی میلیونر تبدیل شد و چند سالن تئاتر در سراسر کانادا داشت.
زمانی که 56 ساله بود تصمیم گرفت این بنای بزرگ را به فروش برساند. قرار شد این محل به فردی از مونترال فروخته شود و در نتیجه در روز دوم دسامبر سال 1919، اسمال و همسرش با وی در دفتر وکیلشان دیدار داشتند. این فرد چکی به ارزش یک میلیون دلار را به عنوان پیشپرداخت به اِسمال داد و او نیز آن را به همسرش داد تا به حسابشان بریزد. آقای اِسمال سپس رفت تا ناهار را با وکیلش صرف کند.
پس از آنکه خانم اِسمال با راننده خصوصی خود به خانهشان رفت، همسرش به سالن اپرا بازگشت. او قرار بود با وکیل خود راس ساعت 4 بعدازظهر دیدار کند. دیده شد که حوالی همین ساعت وارد سالن اپرا شد، اما هیچکس خروج وی را از آنجا ندید.
وکیلش بعدها گفت حدود یک ساعت و نیم با آقای اِسمال و جان دوتی، منشی او در سالن بودند. او گفت حوالی ساعت 5 و 30 دقیقه عصر که سالن را ترک کرد، آقای اِسمال هنوز آنجا حضور داشت. دوتی هم سالن اپرا را ترک کرد تا شام را کنار خواهرش باشد.
بعدها گفت به مونترال رفته و شوهرخواهرش او را با خودرو به ایستگاه رسانده بود. در مسیر رسیدن به ایستگاه، آنها برای چند دقیقه در سالن اپرا توقف کردند وجان یک بسته کاغذ قهوهای رنگ را از آنجا برداشت. او این بسته را به خواهرش در خودرو داد و از او خواست از آن محافظت کند. جان با قطار همان شب به مونترال رفت و تا بیش از یک سال دیگر به تورنتو بازنگشت. آن شب آقای اِسمال به خانه نیامد و ترزا تصور کرد شوهرش همراه جان به مونترال رفته است. او چند روز صبر کرد، اما هیچ خبری از همسرش نشد. در همین حال مدیر سالن اپرا زنگ هشدار را به صدا درآورد.
پلیس مشخصاتی از آقای اِسمال را منتشر کرد و سریع توجه مردم به این مساله جلب شد. پس از چند روز کاغذی روی در کلیسای تورنتو پیدا شد که این جمله روی آن نوشته شده بود: «برای روح آقای آمبروز اِسمال دعا کنید.»
جستوجو برای یافتن مردی گمشده حالا به تلاش برای پیدا کردن یک قاتل تبدیل شده بود. مظنون اول خانم ترزا اِسمال بود. او اصالتی آلمانی داشت و پس از جنگ جهانی اول، آلمانیها چندان محبوب نبودند. جان دوتی نیز جزو مظنونان قرار گرفت، اما سوال اصلی این بود که او کجاست؟ پلیس برای پیدا کردن مرده یا زنده آقای اِسمال 50 هزار دلار و برای یافتن دوتی 15 هزار دلار جایزه تعیین کرد.
در تابستان سال 1920 پلیس از دادگاه اجازه گرفت گاوصندوق اِسمال را باز کند. آنها انتظار داشتند ثروت اِسمال را در آن پیدا کنند، اما اوراقی به ارزش 105 هزار دلار ناپدید شده بود و آخرین بازدیدکننده آن نیز جان دوتی بود. به این ترتیب تحقیقات پلیس شدت بیشتری گرفت. یکی از کارکنان سالن اپرا گفت در آخرین شبی که اِسمال زنده دیده شد، بین او و جان درگیری بهوجود آمد.
سپس نیروهای پلیس شروع به جستوجوی سالن برای یافتن اثری از اِسمال کردند.
یک سال بعد جان دوتی در حال کار در یک انبار چوببری در اورگان آمریکا پیدا شد. او به تورنتو بازگردانده شد و آن اوراق گمشده در خانه خواهرش پیدا شد. نیروهای پلیس به این نتیجه رسیدند که با توجه به بروز آن درگیری، قاتل آقای اِسمال را پیدا کردهاند، اما دوتی بشدت این اتهام را رد کرد و در ادامه متهم به دزدی شد. او گفت این اوراق را روز دوم دسامبر از بانک برداشت تا از آنها برای فشار آوردن به آقای اِسمال استفاده کند زیرا او قول داده سهمی از فروش سالن اپرا را به او بدهد، اما او گفت پس از شنیدن خبر ناپدید شدن اِسمال، ترسیدن و از طریق مرز به آمریکا فرار کرد.
جان دوتی در مارس سال 1921 به اتهام دزدی به پنج سال زندان محکوم شد.
هنوز هیچ خبری از اِسمال نبود. پلیس زیرزمین خانه همسرش را حفر کرد، اما باز هم نتیجهای نداشت. در ادامه این شایعه پخش شد که وی توسط کلاهبرداران کشته شده است، اما جستوجوها در این زمینه نیز بیفایده بود. مرگ اِسمال در سال 1924 بهطور رسمی اعلام شد.
20 سال بعد ساختمان سالن اپرا تخریب شد و کارآگاهان امیدوار بودند آخرین تلاش آنها معمای این پرونده را حل کند؛ اما نتیجه جستوجوها باز هم آنها را مایوس کرد. تا به امروز هنوز مشخص نشده است در آخرین روزهای سال 1919 چه بلایی بر سر آقای آمبروز اِسمال آمد.
حسین خلیلی
ضمیمه تپش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد