چند سالی میشود که استاد به دلیل شکستگی پا و جراحی خانه نشین است و امکان بازیگری ندارد؛ هنری که او در آن تبحر ویژهای دارد و بارها توانش را به رخ کشیده است. اسدالله خانِ «پدرسالار»، خوابگزار اعظمِ «افسانه سلطان و شبان»، شعبان استخوانی «هزاردستان» و محمدابراهیمِ فیلم «مادر» ساخته علی حاتمی را چه کسی است که ندیده و دوست نداشته باشد. اما این خانه نشینی ناگزیر باعث رکود و رخوتِ کشاورز نشده و او با کتابخوانی هرلحظه و مطالعه مشتاقانه درباره فرهنگ و اقلیم این آب و خاک همچنان شاداب و سرزنده است؛ ضمن اینکه با پشتکاری مثالزدنی و با یاری جوانی به نام آرمان امام بخش و یک پرستار مشغول انجام فیزیوتراپی است تا پس از مدتها دوباره بتواند راه برود.
برای شاد کردن استاد و البته بیشتر عرض ارادتِ خودمان به نمایندگی از مجموعه روزنامه جامجم دو روز پیش از تولد و در روزی که بارانِ تندی در تهران میبارید، راهی خانه محمدعلی کشاورز شدیم. خانهای بسیار آراسته و با طراحی هنری چشم نواز؛ کتاب و تابلوی نقاشی پرتعدادترین وسایل خانه بودند. بیشتر تابلوهای نقاشی هم از آثار نلی، دختر و تنها فرزند کشاورز بود که در بلژیک زندگی میکند و به تدریس نقاشی مشغول است و موقعهایی از سال برای دیدار با پدر به ایران میآید. راستش فکر نمیکردیم استاد اینقدر شاداب و سرزنده باشد، اما خوشبختانه حال ایشان خوب بود و تا زمانی که آنجا بودیم با حافظهای واضح و آن صدای دوست داشتنی تربیت شده در مکتب تئاتر از همه جا و همه چیز با ما سخن گفت و لحظاتی به یادماندنی را برایمان رقم زد. از «جام جم» هم گفت اینکه یکی از روزنامههای خواندنی و مورد علاقهاش بوده است و این روزها چون پای رفتن و خرید ندارد، نمیتواند آنرا تهیه کند ؛ به استاد قول دادیم که هر روز برایش جامجممان را ارسال کنیم.
یادی از دوستانِ همیشه
* مثل علی نصیریان نداریم و او واقعا یکی از نجیبترین و بااخلاقترین هنرمندان ایران است. او کمی پیش از عید به خانهام آمد و با صدای خیلی خوبش برایم آواز خواند.
* همیشه به داوود رشیدی سر میزنم. متاسفانه داوود این روزها حال چندان خوبی ندارد و خیلیها را به یاد نمیآورد؛ اما جالب است بدانید هنوز مرا و کتابخانهاش را فراموش نکرده. یادش بخیر، نخستین کارهای تلویزیونیام را با داوود انجام دادم.
* عزتالله انتظامی را هم گاهی میبینم و متاسفانه او هم پس از عمل جراحی کمر مشکلاتی دارد. امیدوارم او و داوود سلامت باشند. واقعا حیف است این دوستان چنین وضعیتی داشته باشند.
کجا رفت آن روزها؟
استاد در بخشی از صحبتهایش یادی از رفتار همدلانه و دوستانه هنرمندان تئاتر، تلویزیون و سینما در گذشته میکند و از اینکه برخی هنرمندان نسلهای جدید رفتاری دور از اخلاق و ادب دارند، گلهمند است. کشاورز دراین رابطه بیان میکند: واقعا حیرت میکنم چرا هنرمندان به جای اینکه با هم رفاقت داشته باشند و به هم کمک کنند، برای همدیگر میزنند. بهتر است به جای این کار روی فعالیت هنری خود تمرکز کنند و به این فکر کنند که چرا هنرمندان قدیمی میان مردم محبوب هستند. در مملکتی مثل ایران که سرزمینی اسلامی است، نجابت حرف اول را میزند و نباید چنین رفتارهای نادرستی به آن خدشه وارد کند. بزرگترین فرهنگ دنیا، فرهنگ ایرانی است.
همبازی شدن با آنتونی کویین و ماکس فون سیدو
محمدعلی کشاورز از معدود بازیگران ایران است که با دو نفر از برجستهترین بازیگران تاریخ سینمای جهان همبازی شد؛ یکی آنتونی کویین در فیلم «کاروانها» و دیگری ماکس فون سیدو در فیلم «صحرای تاتارها». البته بخشهایی از هر دو فیلم در ایران فیلمبرداری شد. مرور این همکاریهای افتخارآمیز کشاورز را حسابی سر ذوق میآورد. او با لحن زیبایی نام اصلی فیلم ایتالیایی «صحرای تاتارها» را تلفظ میکند و میگوید: Il deserto dei Tartariتنها فیلم حرفهای سینمای جهان است که بخشی از آن در ارگ بم فیلمبرداری شد. یکی از بهترین همکاریهای دوران بازیگری من هم با آنتونی کویین، بازیگر برجسته و توانای سینمای جهان بود. سالها بعد او را به طور اتفاقی در انگلیس دیدم و او مرا برای زندگی و بازی در تئاتر و سینما به نزد خودش دعوت کرد. اما ضمن تشکر از محبت او گفتم: من به جز وطنم ایران در هیچ جای دنیا کار نمیکنم.
این سرزمین بینظیر
از جوانان و هنرمندان نسل جدید میخواهم اول از همه سرزمین خود را بشناسند. سرزمین ما فقط تهران نیست و جاهای مختلف و بینظیری دارد که باید دید. خیلی از بازیگران تازه از راه رسیده نمیدانند روابط انسانی مناطق مختلف کشور چطور است. در حالی که برای بازی در نقش شخصیتها باید فرهنگ غنی و اقلیم ایران را شناخت. کجای دنیا حافظ و مولانا و سعدی و فردوسی دارد؟ نسل جوان ما باید آثار این بزرگان و دیگر ادیبان این سرزمین را بخواند.
آتش بدون دود
نادر ابراهیمی که روحش شاد یکی از بهترین نویسندگانی بود که به عمرم دیدم. او به فرهنگ این سرزمین و روابط انسانی خیلی اهمیت میداد و کتاب «آتش بدون دود» را با نگاهی به زندگی ترکمنها نوشت و بعد هم یکی از بهترین سریالهای تاریخ تلویزیون را برمبنای همین اثر ساخت. خاطرات خوبی از بازی در این اثر ماندگار دارم و خیلی خوشحالم که در این سریال با این هنرمند شریف و اخلاقمدار همکاری کردم.
حس و حال تولد
پیش از فوت کردن شمع 86 سالگی از هنرمند پیشکسوت ایران میپرسیم چه حس و حالی دارد؛ میخندد و میگوید: اصلا نمیدانم چند ساله هستم. فقط این را میدانم که در فروردین 1309 و در سیچون اصفهان به دنیا آمدم. خوشحالم که یک ایرانی هستم و هرچه هم دارم از مردم خوب کشورم است. استاد موقع فوت کردن شمع هم این شعر سعدی را برایمان خواند: گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم/ هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است
آرزو
آرزو دارم بچههایی که تئاتر و کار هنری میکنند، اول ممکلت خود را بشناسند و درباره فرهنگ و ادبیات و هنر ایران بطور مرتب مطالعه کنند و بروند همه جای کشور پهناورمان را ببینند. ایران، گلستانی خداداد است. امیدوارم همه دست به دست هم دهند و برای مملکت خودمان کار کنند؛ نه اینکه چشممان به فرنگیها باشد که دارند چه میکنند.
علی رستگار
فرهنگ و هنر
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد