تلنگر

لکه ننگ خانواده

یک دل نه صد دل خاطرخواه پوریا شده بودم. به خواستگاری‌ام آمد. خانواده‌ام راضی نبودند. در برابرشان ایستادم، تهدید می‌کردم یا پوریا یا خودکشی. بیچاره پدر و مادرم کوتاه آمدند. دوستی اینترنتی ما بالاخره به ازدواج انجامید. دو سال گذشت. کارم زار شد. شوهرم هیچ پایبندی به زندگی‌مان نداشت. کم‌کم در حضور من با زن‌های معتاد و خیابانی قرار ملاقات می‌گذاشت. نمی‌توانستم این شرایط را تحمل کنم. طلاق گرفتم. بعد از این ماجرا حس تنفر به تمام مردها وجودم را فرا گرفته بود.
کد خبر: ۸۸۹۴۶۳

خانواده‌ام راه می‌رفتند و سرکوفت می‌زدند. حالم خیلی بد بود. در یک شرکت مشغول کار شدم. با یکی از دوستانم خانه‌ای اجاره کردیم. می‌خواستم کمی از جو خانواده دور باشم. شرایط دوستم هم مثل من بود. متاسفانه هم‌خانگی با سمانه به تباهی سرنوشتم انجامید. تا به خودم آمدم، دیدم معتادم کرده است. بعد هم برای تفریح و گردش سر از دبی درآوردیم و... آتش گناه، شرم و حیا را در وجودم سوزاند و خاکستر کرد. مواد مخدر امانم را بریده است. از چند ماه قبل شیشه مصرف می‌کنم. مواد مخدر صنعتی حالم را بدتر کرد. من و سمانه تصمیم داشتیم مرد جوانی را سرکیسه کنیم، موضوع لو رفت. دستگیر شدیم. برای خودم متاسفم. از ریخت و قیافه افتاده‌ام. دلم برای آن روزها که شکل و شمایلم مثل بچه آدم بود و مدرسه می‌رفتم تنگ شده است. دلم برای خواهر و برادرم تنگ شده است، دلم...

من نابود شدم، بهتر است بگویم با دست خودم سرنوشتم را نابود کردم. خجالت می‌کشم با خانواده‌ام روبه‌رو شوم. من لکه ننگ خانواده هستم.

غلامرضا تدینی‌راد

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها