به گزارش جام جم آنلاین،مغازهها همانهاست و درختان همان درختان قبلی. اما حوصله زن از یکنواختی و روزمرگی زندگی سررفته و احتیاج به چیزی بجز پختن ناهار، رخت شستن و گردگیری و مرتب کردن خانه دارد. او هم یک انسان است و نیاز به تحول و تنوع دارد.
دوست دارد چیزی برای سرگرم شدن داشته باشد اما به هر سرگرمی که فکر میکند آن را گران میبیند که با جیب همسرش همخوانی ندارد.
بعد از کمیبررسی و جواب نگرفتن، سنگینی کوهی از افسردگی را بر جان خود حس میکند و با چهرهای غمبار و ناراحت برای بار یازدهم به پشت پنجره خانه میرود. باز هم همان مغازهها و همان درختان!
خوب باید بگوییم این شرایط سخت بهدلیل پولدارنبودن شوهر این خانم نیست، بلکه ریشه در طرزفکر اشتباه او دارد.
خانوادهای که درست فکر میکند و آزاد میاندیشد راههای فراوانی برای سرگرم شدن پیدا میکند که نهتنها هزینه خاصی بر دوشش نباشد.
بلکه در بعضی موارد به درآمدزایی و کمک به اقتصاد خانواده هم کمک میکند. با ما همراه باشید تا بیشتر به این موضوع بپردازیم:
بازیهای رایگان
به یاد میآورید آن روزهایی که در مدرسه با بچهها جمع میشدید و وسطی، فوتبال یا گل کوچک بازی میکردید؟ خاطرتان هست که آن بازیهای دسته جمعی چه لذتی داشت؟
آیا میتوانید لذت آن بازیها را با سرفروکردن در تبلت و سایر سرگرمیهایی که خرج گزافی بر دستتان میگذارد و شما را از جمع دور میکند، مقایسه کنید؟ قطعاً نه.
بازیها و سرگرمیهای دو یا چندنفره فراوانی وجود دارد که میتوانید در جمعهای خانوادگی یا فامیلی انجام دهید و دسته جمعی از آنها لذت ببرید.
با انجام این کار بدون پرداخت پول یک دنیا جان و انرژی گرفتهاید و برای ادامه راه زندگی آماده شدهاید.
خلاقیت، بالاتر از پول
مریم قصد دارد اوقات فراغت خود را به نحوی پرکند. به موسیقی علاقه دارد، برای همین با یک مربی پیانو صحبت میکند تا قیمت ساز و جلسات آموزشی را بهتر بداند.
اما به محض شنیدن اعداد و ارقام بسیار بالا توبه کار میشود واز میانه راه برمیگردد. سپس به فکر یک کلاس ورزشی میافتد و بعد از کمی پرسوجو تصمیم میگیرد یک معلم خصوصی ایروبیک استخدام کند.
دو هفته که از کلاسش میگذرد احساس ورشکستگی میکند و آن را هم در وسط کار رها میکند.
بعد از مدتی تصمیم میگیرد به یادگیری زبان فرانسه بپردازد و به همین دلیل در آگهیها به دنبال معلم خوب میگردد. پرواضح است که این کلاس خصوصی هم به همان سرنوشت دچار میشود.
امثال مریم اصرار دارند خود را در یک محدوده بسته پیدا کنند و به همین دلیل خیلی زود به درودیوار زندان کوچکی که برای خود درست کردهاند، میخورند.
اگر میخواهند به مسافرت بروند گرانقیمتترین وسایل نقلیه و هتلها را جستوجو میکنند و مطمئنا خریدهای کلان را هم بخشی از سرگرمیهای شخصی میبینند. آنها مانند یک ربات فکر میکنند و تواناییهای خلاقانه خود را بهکار نینداختهاند.
کسی که احساس میکند استعداد موسیقی دارد میتواند کارش را با یک ساز بهمراتب ارزانتر از پیانو حتی بهصورت دست دوم شروع کند و بهجای استخدام معلم خصوصی در یک آموزشگاه با قیمتی معقولتر یا فرهنگسرا شروع بهکارکند.
یا به هر عنوان اگر حس میکند استعداد هنری یا زبانی دارد به نحوی خلاقانه به فکر پیدا کردن راهی برای رشد و پرورش آن باشد، روشی که الزاماً به معنای خرج کردن مبالغ سرسام آور نباشد و درعین حال متناسب با استعدادهای درونی فرد دیده شود.
متاسفانه خیلیها معنای سرگرمی را در رفتن به کلاسهای ورزشی گرانقیمت، آموزشهای هنری با هزینههای سربه فلک کشیده، وسایل تفریحی گزاف، مسافرتهای آنچنانی و اقامت چندروزه در هتلهای معروف و نشستن پشت خودروهای رنگارنگ و ویراژدادن در محلههای خاص میدانند.
در حالی که نه سرگرمی و نه هیچ چیز دیگر بهطور مطلق وابسته به پول نیست. خلاقیت بشر میتواند تا حدود زیادی جای خالی پول و مادیات را پر کند و به نداشتهها شکل داشتن ببخشد.
شاید اگر الان وارد یک آشپزخانه امروزی بشوید و آنجا را سرشار از انواع و اقسام وسایل و ابزار مدرن مخصوص خردکردن و شستن و مخلوط کردن ببینید باورتان نشود که زمانی مردم بدون این ابزارها سر میکردند.
اما حقیقت آن است که همین غذاها به شکلهای دیگر حتی در دوران بدوی هم پخته میشده و مردم میتوانستند بدون آنها بهراحتی زندگی را پیش ببرند و حتی از دوره کنونی زندگی راحتتری داشته باشند.
جسم انسان همان جسم و نیازهای بدن به همین نحو بوده است، اما مردم آن زمان از خلاقیت خود استفاده میکردند و زندگی را شیرین و زیبا پیش میبردند. همین خلاقیت میتواند برای پیدا کردن سرگرمیهم بهترین ابزار باشد.
کلاسهای مذهبی
شرکت در مجالس مذهبی یک سرگرمی آرامش بخش و درعینحال پرثواب برای همه بخصوص سالمندان است که خود را در آخر عمر میبینند.
در این جلسات روشهای رستگاری روح آموزش داده میشود و صحبت از چگونگی بهشتی شدن به میان میآید.
از این گذشته، خانمهای سالمند به راحتی در این مجالس دوستان فراوان پیدا میکنند و میتوانند اوقاتی خوش را در کنار هم سپری کنند. کلاسهای مذهبی سرگرمی خوب و مفیدی برای همه بهخصوص سالمندان است.
سرگرمی ارزان قیمت؛ بهترین درس اقتصاد برای بچهها
مهرناز ارجمند دبیری جوان و خوشروست که در دبیرستان مشغول تدریس زبان است. او از لحظهای که وارد این حرفه شده موفق بوده و در عین جدیت توانسته شاگردان را به درس و کلاس خود علاقهمند کند.
حتی شاگردانی که پیشتر از درس زبان فراری بودند هم به کلاس او گرایش پیدا کرده و به همین دلیل همواره مدیر هم از کار او رضایت کامل داشته است. اما موفقیت او محدود به درس و کلاس نمیشود.
او طی همین چندسال تدریس توانسته مبلغی جمع کند، آن را در بانک مسکن بگذارد و با همان پول و حساب کردن روی پول رهن و اجاره ، یک آپارتمان نقلی بخرد.
این در حالی است که اکثر همکاران او از وضع اقتصادی مینالند و به سختی میتوانند در کنار درآمد همسرشان از پس مخارج ابتدایی زندگی ازجمله پرداخت اجاره خانه بربیایند.
وقتی علت را از او جویا میشویم، میگوید: «من درس خلاقیت و اقتصاد را در مکتب پدرومادرم یادگرفتم.
بچه که بودم مانند هر کودک دیگری دوست داشتم با اسباب بازیهای مختلف بازی کنم. مادرم هم الگوهای خیاطی و بافتنی را جلویم قرارمیداد تا هر عروسکی را که دوست دارم از میانشان انتخاب کنم تا آن را برایم آماده کند.
عروسک یک دختربچه، گربه، موش، فیل، گاو، خرگوش یا هرچیز دیگری را که دوست داشتم برایم تهیه میکرد.
او با این کار به من یاد میداد که میتوانیم هرچیزی را با صرف کمی حوصله و سلیقه درست کنیم و به خواستهمان برسیم.
بچه که بودم وقتی عروسکهای خانگی را در آغوش میگرفتم سرگرم میشدم، اما در دوران نوجوانی سرگرمیام تغییر کرده بود.
حال دوست داشتم خودم در کنار مادرم بنشینم و همان عروسکها را برای خواهر و برادر کوچکم تهیه کنم.
خیلی کم پیش میآمد که برای درستکردن چیزی پارچه یا کلاف بخریم و در اکثر موارد با همان تکه پارچههای باقی مانده از قبل و نخ لباسهای کهنهای که شکافته بودیم آثار هنری تهیه میکردیم.
پدرم هم مانند مادرم هنرمند بود و برای برادر کوچکم با چوب قایق و هواپیما میساخت و آنها را با سلیقه رنگ میکرد.
ما از همان دوران کودکی یاد گرفته بودیم که نیاز نیست برای سرگرم شدن مبالغ کلانی پول خرج کنیم یا حسرت نداشتن چیزهای موردعلاقهمان را بخوریم.
هنرهای گوناگون را با کمک گرفتن از یکدیگر یاد میگرفتیم و به این ترتیب هم وقت و انرژیمان را به بهترین نحو به مصرف میرساندیم.
همان اصول که پدر و مادر در دوران کودکی به ما یاد دادند سرلوحه فکری امروز ما شده و کمک کرده در تمام زمینههای زندگی موفق باشیم.
من و خواهر و برادرم با حداقلها ساختیم و همیشه شاد بودیم، در حالی که بچههای فامیل که همسن ما بودند و والدین برای آنها گرانترین سرگرمیها را در نظر میگرفتند به هیچ وجه نتوانستند ذرهای از لحاظ موفقیت مادی و معنوی همتراز ما شوند.»
شرکت در خیریهها
سهیلا تعریف میکرد: « دختری داشتم که بشدت به او وابسته بودم. تمام اوقاتمان را با یکدیگر میگذراندیم و آنقدر حرف برای گفتن با یکدیگر داشتیم که هیچگاه حوصلهمان سرنمیرفت.
وقتی او ازدواج کرد من احساس کردم قطعهای مهم از روحم را از دست دادهام که دیگر هرگز قابل جایگزین نخواهد بود.
افسرده شده بودم تا اینکه یکی از دوستانم که در امور خیریه شرکت داشت مرا همراه خود به حیاطی بزرگ برد که خانمها در آن مواد غذایی آماده میکردند و به پرورشگاهها میفرستادند.
من از همان لحظه که مشغول به کار شدم حسی جدید را در درونم تجربه کردم که تا آن لحظه از آن بی بهره بودم.
از آن به بعد هفتهای دوبار به آنجا میروم و گاهی اوقات هم برای نظافت به پرورشگاه میروم. بهراستی که هیچ تفریح و سرگرمی در این دنیا شیرینتر و لذتبخشتر از شرکت در امور خیریه نیست.»
مسافرتهای ارزان قیمت
بهرام میگوید: «چندوقت است که همسرم خیلی دم از مسافرت میزند و مرتب غر میزند که چرا او و فرزندانمان را به مسافرت نمیبرم.
اما من هر چه حساب و کتاب میکنم میبینم حالاحالاها نمیتوانم توقعات او را برای مسافرت برآورده کنم.
ما باید با هواپیما مسافرت کنیم، به یک هتل 5 ستاره برویم، ده روز آنجا اقامت داشته باشیم، از گرانترین تفریحات استفاده کنیم و برای تمام فامیل دور و نزدیک انواع و اقسام سوغاتیهای کمیاب و نایاب را تهیه کنیم تا همسرم از مسافرت راضی شود.
پدر من در روستایی زیبا در گیلان ویلایی کوچک دارد. اگر همسر من از آن دسته خانمهای باصفا بود که با کم و بیش زندگی میسازند ما میتوانستیم هر دوماه یک بار به مدت 6 ـ 5 روز به همراه هم به آن ویلا برویم، از هوای لطیف و منظره و طبیعت بینظیر لذت ببریم و بعد دوباره به شهر خود برگردیم.
اما مفهوم مسافرت برای همسر من چیز دیگری است و همین مساله مسافرت کردن را برای خانواده من امری
نشدنی کرده است.» بهراستی قصد ما از مسافرت کردن چیست؟ دیدن شهری متفاوت از شهر خودمان، منظرههایی جدید و جالب، ملاقات مردمانی از سرزمینهای دیگر، آشنایی با فرهنگها و تمدنهایی نو، عوض کردن روحیه و پاسخگویی به روح تنوع طلبمان، یا چشم و همچشمی و اصرار سوار شدن به درجه یکترین هواپیماها و اطراق کردن در لوکسترین هتلها و متلها؟
افرادی که خوش سفرند طعم شیرین مسافرت در قطار و در مورد شهرستانهای نزدیک اتوبوس را به مراتب به هواپیما ترجیح میدهند زیرا در حرکتی آرام میتوانند تک تک منظرههای بدیع و چشمنواز میان راه را ببینند و موجبات انبساط خاطر روحشان را فراهم آورند.
روح ما انسانها به سفر و پرکشیدن به سایر مناطق احتیاج دارد و هیچ انسانی نباید این احتیاجش را با زیاده خواهی و تجمل پرستی سرکوب کند.
کلاسهای آموزشی گران ممنوع
فرناز مدتی در کلاس زبان سر کوچهشان زبان انگلیسی میخواند. سیستم خوب بود و فرناز کمابیش پیشرفت میکرد.
بعد از چندی از یکی از همکلاسیهایش شنید که آموزشگاهی مهم و معروف در آن سوی شهر بازشده که سیستمیفوق العاده به کارگرفته و دانشجویان را در اسرع وقت زبان دان میکند.
فرناز تحصیل در آموزشگاه خودش را رهاکرد و در آن آموزشگاه تست داد. چون از جای دیگری آمده بود به بهانه تغییر سیستم او را در مقطعی بسیار پایینتر از حد خودش پذیرفتند.
او شروع به تحصیل زبان در آن آموزشگاه که هزینهاش سربه فلک میزد کرد و چند ترم در آنجا خواند تا به مقطعی که در آموزشگاه قبلی خوانده بود رسید.
سیستم آموزشگاه بر مکالمه تاکیدداشت و معلمهایی قوی هم به کار گرفته بود اما از آنجایی که آموختن علم و دانش تزریقی نیست و اصل کار با خود دانشآموز است هیچ معجزه خاصی در آنجا برای فرناز رخ نداد
و او وقتی میدید همکلاسیهای سابقش در آن آموزشگاه قبلی فارغالتحصیل شدهاند و خودش هنوز اندر خم یک کوچه مانده پشیمان شده که چرا آموزشگاهش را عوض کرده.
شرکت در یک کلاس آموزشی از جمله سرگرمیهای مفید است که در کنار سرگرم کردن فرد میتواند در پیشرفتهای او نیز نقشی موثر داشته باشد.
اما گرانی و ارزانی آن کلاس و آموزشگاه ارتباط چندانی به موفقیت فرد ندارد. فراوانند دانشآموزانی که در یک آموزشگاه تحصیل را به پایان رساندهاند و حتی از آنجا مدرک هم گرفتهاند، در حالی که نتوانستهاند دانش مربوطه را در آنجا بیاموزند.
هیچ آموزشگاهی برای شاگرد معجزه نمیکند و بیش از 90 درصد کار با خود دانشجوست. نهایت نقش آموزشگاه، هدایت دانشجویان در مسیر درست است به نحوی که اگر خود دانشجو درسخوان و فعال باشد بتواند راه خود را پیدا کند و در هیچ صورتی نمیتوان از آموزشگاه توقع اعجاز داشت.
از این گذشته، معمولا بهدلیل اینکه آموزشگاهها آزادند و از طرف بخش خاصی حمایت نمیشوند، برای حفظ شاگردان در موارد بسیاری به شاگردان خود نمرات قبولی میدهند، در حالی که آن شاگرد لیاقت قبول شدن را ندارد.
به همین دلیل تعجبی ندارد اگر ببینید که فردی از یک آموزشگاه دیپلم گرفته در حالی که دانش او بسیار سطح پایین و غیرقابل قبول است.
بهطور کلی کیفیت آموزشگاهها را با شهریهشان نسنجید و به خاطر داشته باشید اصلیترین عامل یادگیری در آموزشگاه، کیفیت تلاش خود دانشآموز است.
ورزشی که رایگان تمام میشود
پری از چاقی مینالید و در فکر لاغرشدن بود. او رژیم غذاییاش را رعایت میکرد اما آنطور که دوست داشت سریع لاغر نمیشد.
دوستانش به او ورزش کردن را بهعنوان علاج قطعی لاغری معرفی کردند. پری هم با ذوق و شوق به باشگاه ورزشی محل رفت و آنجا ثبت نام کرد.
دو ماه در آنجا ورزش کرد اما ماه سوم احساس کرد دیگر هزینه باشگاه بر اقتصاد خانواده فشار میآورد. ورزش را رها کرد درحالی که بدنش را عادت داده بود و از ترک آن احساس ناراحتی میکرد.
خانم همسایه به او پیشنهادکرد از فردای آن روز همراه با یکدیگر به پارک بزرگ منطقهشان بروند و در آنجا به پیاده روی و ورزش بپردازند.
پری این طرزفکر را داشت که هیچ چیزی رایگان جواب نمیدهد و به همین دلیل این پیشنهاد را با اکراه قبول کرد.
اما فردای آن روز که به پارک رفت با نتیجهای متفاوت روبهرو شد. پارک مدور و بزرگ بود و به راحتی امکان یک ساعت پیاده روی سریع را به افراد میداد.
در یک سمت آقایان درحال ورزش دسته جمعی یا ورزش با دستگاهها بودند و در سمتی دیگر برای خانمها چادر زده بودند تا آنها بتوانند بهراحتی به ورزشهای جمعی بپردازند.
محیط آنقدر شاد و شیرین بود که شورو اشتیاقی به مراتب بیشتر از همان باشگاه گرانقیمت به پری داد.
رفتن به آن پارک و انجام ورزشهای صبحگاهی به همراه دوستان جدید نشاطآورترین سرگرمی برای پری بود که به سلامتی و حفظ تناسب اندام او هم یاری میرساند.
هیچکس نباید به بهانه بالا بودن هزینه باشگاههای ورزشی ورزش کردن را رهاکند و جسم خود را در مسیر بیماری قرار دهد.
در هر محلهای پارکهای فراوانی هستند که امکان پیادهروی، ورزش دسته جمعی و ورزش با دستگاهها را به افراد میدهند.
گاهی اوقات شورونشاطی در فضای آنجا موج میزند که با گرانترین باشگاهها قابل مقایسه نیست.
سارا آذرخش
ضمیمه چاردیواری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: