
شاید عاملان اصلی گذراندن این روزهای سخت، اهالی و منتقدان دهه 70 بودند. این اهالی آنقدر کولهبار شعر را از بازی کلمات و درونه زبان پر کردند و مسیر را باریک، که شاعران امروز هنگام عبور از این گلوگاه باید کولهبارشان را به دره پرت کنند تا خود به سلامت عبور کنند.
محمدرضا شرفی خبوشان ازجمله شاعرانی است که گویا کولهبارش را به دره انداخته و به سلامت عبور کرده است.
مجموعه شعر «نامت را بگذار وسط این شعر» ازجمله کتابهایی است که بازیهای زبانی را پس زده و با لحنی صمیمی سروده شده است و تنها در عنوان کتاب با این مساله مواجه میشویم. شاعر توانسته با توجه به سابقه داستاننویسی که پیش از این داشته، شعریت را در روایتهایی دگرگون به مخاطبانش عرضه کند. شاید این وام گرفتن شعر از داستان است.
هر چه هست، مخاطب با خواندن این مجموعه تنها و تنها با شعر مواجه میشود و شاعر توانسته روایات داستانی را با توجه به تکنیک تغییر زاویه دوربین و جان بخشی به شعریت برساند. با چنین نگاهی به سوی کتاب «نامت را بگذار وسط این شعر» میرویم و شعر اول از این مجموعه را مرور میکنیم:
1
سلام یا اَخی!
چرا حرف نمیزنی؟
مگر تا به حال نمرده بودی؟
ها؟!
خندیدی؟ خندیدی یا...؟
یا این فک بیپوست و گوشت
با آن حفرههای گود
جمجمهات را خندهدار کرده است؟
لبخند بزن!
میبینی که باید با هم بسازیم
فکر میکردی مایی که دو طرف خاکریز
هم را نشانه میرفتیم و
حتی آن شب آخر
کارمان به سر نیزه کشید
زیر خروارها خاک
روی هم بیفتیم و
این طور با هم قاتی بشویم؟
نگران نباش
دستم زیر سرت خواب نمیرود
فقط اگر میتوانی
دست چپت را از روی سینهام بردار
خیلی دلم میخواهد بتوانم
یک بار دیگر، قرآن جیبیام را بردارم
لایش را باز کنم و
به امام و دخترم نگاه کنم
2
امروز چطوری اَخی؟
نامت را هنوز به من نگفته ای
مردهها که با هم دشمن نیستند
اینقدر خُلقَت را تنگ نکن
من از بوی عربها بدم نمیآید
از بوی عراقیها و اردنیها و
سیاهها هم بدم نمیآید
فقط از بوی کسانی بدم میآید
که ما را به جان هم انداختند
و تانکها و بمب و رادار و
کوفت و زهر مار
برایت فرستادند
تو را نمیدانم.
هنوز نگفتی
نه نامت را
نه این که
اصلا با چه کسی دشمنی؟
3
صدای بیلچه و
ناخن و گریه میآید
آمدهاند تفحص
دلم نمیآید دستم را
از زیر سرت بردارم
اما باید بروم.
دخترم حتماً عروس شده و
مادرم هنوز خودش را
زنده نگه داشته است
میگویم تو را هم بدهند
به هم قطارانت اخی جان!
اگر شد،
به سارهایی که از گورستان بغداد رد میشوند
بگو خبرت را بیاورند تهران.
دلم برایت تنگ میشود اَخی!
خداحافظ!
شاعر با طنز تلخ و گروتسک از جریان دو جسد در کنار هم روایت میکند که یکی ایرانی است و دیگری عراقی. عراقی در این شعر هیچ حرفی نمیزند و انگار هنوز دشمن است، اما مخاطب با توجه به پیشینه ذهنیاش صدایی میشنود و گویی حرف زده است و این شعر را از حالت مونولوگ در متن به دیالوگ در ذهن درآورده است. صداها در ذهن مخاطب شنیده میشوند. شعر در حقیقت فرم یک نامه را دارد. با سلام اخی، آغاز میشود و با خداحافظ به پایان میرسد. شعر سه بخش دارد که به نوعی فاصله زمانی را حفظ میکند. در بخش اول شاعر با نگاهی کاملا متفاوت روایت داستانی را به شعر بدل میکند و وقتی از دشمن با نام اخی یاد میکند میگوید «سلام یا اخی!». ابتدا نشانههایی از فرم شعر را ارائه میدهد. در دو سطر اول مخاطب هنوز گمراه است و نمیداند راوی نیز خود مرده است. سطر چهارم طنز قوت میگیرد. آرام آرام فاش میشود که حرفها، مابین دو جسد است. شاعر اواسط بخش اول با آوردن کلماتی چون خاکریز و نشانه گرفتن به مخاطب، فضای جنگ را القا میکند و در ذهن مخاطب دو جسد به دو سرباز بدل میشوند. سپس با آوردن کلمه سرنیزه نشان میدهد که مهمات دو سرباز تمام شده بود و گویی با سرنیزه به جان هم افتاده بودند، طوری که روی هم میافتند و میمیرند و خاک، آنها را با یکدیگر قاتی کرده است. سرباز ایرانی در جریان روایت از سرباز عراقی میخواهد دستش را از روی سینه او بردارد تا عکس امام و دخترش را از لای قرآن جیبیاش بردارد و ببیند. شرفی خبوشان توانسته در چند سطر ساده، داستان بلندی ارائه دهد و به مخاطب القا کند که شهیدان آنقدر به اعتقادات خود استوار بودهاند که حتی پس از مرگ نیز اعتقاداتشان را به امام و دین و خانواده از دست ندادهاند.
در بخش دوم، شاعر به نحوی در خود متن، دلیل آوردن روایت دو سرباز مرده را بیان میکند و عاملان جنگ را زیر سوال میبرد. در پایان شعر سرباز ایرانی با آوردن نام پرنده مهاجر (سار) نشان میدهد که علاقه زیادی به دوستی با دشمن داشته و همچنان پس از خاکسپاری در دو کشور مجزا میخواهد خبرهایی از او داشته باشد.
شاعر در این شعر با توجه به خیالانگیز بودن روایت، داستان را در محور عمودی به شعر بدل میکند. هر چند نیاز بود در بندها نیز ما را با سطرهای شاعرانه مواجه کند، اما قدرت شعریت در روایت آنقدر زیاد است که ما به اشتباه از شعریت در سطرها گذر میکنیم.
مجید سعدآبادی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
«جامجم» در گفتوگو با کارشناسان به بیماری گوارشی شایع شده در کشور پرداخته است