اولین‌بار توماس‌هابز از واژه نفوذ در تشریح قدرت استفاده کرد. نفوذ، رخنه و سرایت سیستم متنفذ به درون یک سیستم مورد نفوذ و امری ناخواسته به شمار می‌آید که مبتنی بر فریب و قصد سوء است که از همان وهله نخست، مبتنی بر کسب منافع یکسویه، بدون رعایت اصول اخلاقی، احترام متقابل و درنظرگرفتن توسعه متقابلی است که به طور معمول، طرفین یک دادوست باید از آن برخوردار باشند.
کد خبر: ۸۸۰۹۸۰
بازخوانی عملیات نفوذ در سیاست، رسانه و فرهنگ

سازوکارها و مکانیسم‌های نفوذ برای اثرگذاری بی‌پایان‌اند. این سازوکارها عموما در حوزه قدرت نرم و پشتوانه ملازم با آن، یعنی قدرت سخت، اطلاعات و مهارت‌های ارتباطی و فناوری‌های اطلاعاتی یافت می‌شوند. اقناع و متقاعدکردن، دیپلماسی رسانه‌ای، تبلیغات و برتری علمی و... جملگی سازوکارهای اثربخش در فرآیندهای نفوذ به شمار می‌آیند که در شرایط و موقعیت‌های گوناگون مورد استفاده قرار می‌گیرند. نفوذ، بدون داشتن راهبردها وتاکتیک‌های متناسب با آن میسر نمی‌شود. دولت‌های بزرگ برای رسیدن به اهداف خود در کشورهای دیگر به اقداماتی دست می‌زنند که از راهبردهای پسا استعماری آنان ناشی می‌شود. این راهبردها از فرآیندهای مبتنی بر ارائه تصویری قدرتمند از کشور متنفذ و به رخ کشاندن ضعف‌های جامعه نفوذپذیر نزد افکارعمومی جامعه مذکور، سرچشمه می‌گیرند. راهبردهای نفوذ از طریق تاکتیک‌های متناسب با آنها به ترتیب زیر قابل پیاده سازی‌اند:

1ـ به‌کارگیری مقام‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی همسو، نخستین اهرم نفوذ به شمار می‌آید. این مقامات درصورت تمایل به کشورهای استعماری از نفوذ خود به نفع کشورهای استعمارگر استفاده می‌کنند.

2 ـ منافع مشترک، پیشینه روابط‌ یا اشتراکات تاریخی یکی از معمول‌ترین تاکتیک‌ها در فرآیندهای نفوذ است که کشورهای متنفذ و نفوذپذیر را به جریان نفوذ پیوند می‌زند.

3ـ تحریم، در این روش که با هدف تسلیم صورت می‌گیرد، کشور سلطه طلب بر وعده و وعیدهای خود در حین تحریم می‌افزاید تا برای نفوذهای پساتحریم آماده شود.

4ـ ائتلاف با کشورهای همسو به منظور تقویت جبهه نفوذ و مشروعیت بخشی بین‌المللی برای درهم شکستن مقاومت را می‌توان شکل دیگری از تاکتیک‌های نفوذ دانست.

عرصه‌های کلیدی نفوذ

الف ـ عرصه سیاسی؛ محوری‌ترین عرصه برای نفوذ، عرصه سیاسی است. سیاستمداران غیرحرفه‌ای و بی‌اعتقاد به ظرفیت‌های داخلی، وابسته و منفعت‌طلب، بهترین زمینه‌ها را برای نفوذ فراهم می‌کنند و براثر بی‌تدبیری و ضعف آنان در تدوین راهبردهای مقابله، عدم سیاستگذاری درست و نیز فقدان شناخت آنان از قابلیت‌های آشکار و پنهان داخلی، به ایجاد ترتیباتی می‌انجامد که زمینه‌های عملی نفوذ را فراهم می‌کنند.

وحدت رهبری و اتحاد همه جناح‌های فکری در این محور بزرگ‌ترین مانع نفوذ است. همچنین اختلاف بر سر راهبردها و نه تاکتیک‌ها در عرصه سیاست می‌تواند زمینه‌های نفوذ را تقویت کند.

ب ـ عرصه فرهنگ؛ فرهنگ، عرصه‌ای است که وابستگی یا استقلال فکری افراد جامعه در آن تعیین می‌شود و اگر در اختیار کسانی قرار گیرد که به ریشه‌های فرهنگی خود بی‌اعتقادند، زمینه برای نفوذ بشدت فراهم می‌شود. اما از سوی دیگر، فرهنگ در عصر جدید، مقوله‌ای رقابتی است که در آن فشار، تهدید و اجبار جای خود را به اقناع، استدلال و مجاب کردن داده است.

ج ـ عرصه رسانه‌های جمعی؛ دیپلماسی رسانه‌ای و جنگ نرم، تبلیغات و اقناع، بسترهای نفوذ ذهنی و تسلیم‌پذیری در برابر نفوذ را ایجاد می‌کنند. رسانه‌ها، عنصر اصلی اقتدار در دوران معاصر، یعنی اطلاعات را دراختیار دارند. اطلاعات همه‌کار می‌کند. ضعف درونی را باورپذیر و اقتدار بیرونی را حتمی نشان می‌دهد و برعکس.

جریان اطلاعات نفوذ، اصلی‌ترین ابزار فرآیندهای نفوذ است. مدیریت رسانه‌ها برای مقابله با نفوذ، کلید دروازه نفوذ را در اختیار دارد. این مدیریت باید با اقتدار حرفه‌ای به برطرف‌کردن ضعف‌های داخلی و تضعیف تهدیدهای خارجی یاری رساند. در واقع، رسانه‌ها خط مقدم مبارزه برای نفوذ ومقاومت هستند. هرگاه آتشبارهای اطلاعاتی متنفذان، سنگرهای مقاومت را درهم شکستند، نفوذ اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.

دکتر اسماعیل قدیمی

استاد دانشگاه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها