نگاهی به فیلم «جزیره رنگین» خسرو سینایی

تابلوی نقاشی از یک جزیره جنوبی

وقتی می‌گوییم سینمای هنر و تجربه، غالبا جوان تازه‌کاری به یادمان می‌آید که در حال نمایش نخستین تجربه فیلمسازی‌اش است و فیلم تجربی بیشتر مصداق فیلم آوانگاردی به نظر می‌رسد، اما وقتی نام و امضای کارگردانی مثل خسرو سینایی زیر فیلم آمده دیگر تجربی بودن معنای دیگری می‌دهد و چه بسا در اینجا معنای عکس پیدا می‌کند.
کد خبر: ۸۷۵۶۹۵
تابلوی نقاشی از یک جزیره جنوبی

سینمای تجربی در ارتباط با پیشکسوتان و بزرگان سینما می‌تواند واجد دو معنا باشد یکی به معنای فیلمی غیرمتعارف در کارنامه فیلمساز از حیث ساختاری و دیگری فیلمی که تجلی سال‌ها تجربه حرفه‌ای یک فیلمساز است و حاصل تلاش و تجربه او را متجلی می‌کند. جزیره رنگین خسرو سینایی می‌تواند مصداق هر دو معنا و رویکرد باشد. البته سابقه مستندسازی سینایی و در اینجا ترکیب آن با فیلم داستانی نیز موجب شده جزیره رنگین در ذیل سینمای هنر و تجربه قرار گیرد و آنقدر این مرد متواضع است که در جشنواره سال گذشته خودش به مسئولان ستاد جشنواره گفته بود فیلم‌اش را در بخش مسابقه جشنواره قرار ندهند.

آثار مستند سینایی همگی بر نوعی معرفی زیبایی‌ها و ناشناخته‌های ایران بوده و جزیره رنگین البته به عنوان یک مستند ـ داستانی یکی از بهترین نمونه‌های آن است. داستان فیلم «جزیره رنگین» اقتباسی آزاد است از فعالیت دکتر احمد نادعلیان در جزیره هرمز. او یک ـ هنرمند محیطی ـ است چند سال پیش به آن جزیره رفت، بیغوله‌ای ویران را خرید و آن را به موزه‌ای برای نمایش آثار هنری بومی مردم جزیره تبدیل کرد. علاوه‌بر این طی کارگاهی به اهالی علاقه‌مند جزیره آموخت که چگونه می‌توانند با بهره‌گیری از خاک‌های رنگارنگ جزیره نقاشی کنند و آثار خود را برای فروش به گردشگران ایرانی و خارجی ارائه دهند.

حاصل این فعالیت آن است که امروز کسانی که از این کارگاه‌ها بهره برده‌اند؛ می‌توانند با فروش آثارشان به گردشگران، شرایط اقتصادی بسیار بهتری را برای خود و خانواده‌شان فراهم کنند. بدیهی است که این فعالیت از طرف یک ـ سرحدی ـ (فردی که از اهالی بومی جزیره نیست)؛ در ابتدا با سوءظن و مخالفت کسانی از اهالی بومی مواجه شد و برخوردهایی را به وجود آورد. اما پس از حدود 10 سال، نقاشی روی شیشه با خاک‌های رنگین جزیره به یک ـ هنر اجتماعی ـ تبدیل شده است که گردشگران بسیاری را از ایران و کشورهای دوردست برای دیدار از جزیره هرمز جلب می‌کند. وقتی زمان جشنواره این فیلم در بخش خارج از مسابقه و به عنوان آخرین فیلم ساعت 10 شب اکران شد خیلی‌ها صرفا به دلیل اسم سینایی در سالن نشستند تا فیلم را ببینند.

در ابتدا هم به نظر می‌رسید فیلم کشدار و ملال‌انگیزی باشد، اما هر چه فیلم جلوتر می‌رفت بر سر شوق آمدیم. یک حس و حال خوبی در فیلم موج می‌زد که نوعی بهجت و شادی درونی را برای مخاطب قابل تجربه می‌کرد. خود سینایی هم گفته بود: این فیلم شاد‌ترین فیلمی است که در دوران کاری خود طی 48 سال ساخته‌ام و این شاد بودن چه در زمان ساخت و چه در زمان بعد از آن وجود داشته است. به گفته او ما بسیار زشتی‌ها را دیده‌ایم و در بسیاری از فیلم‌ها نیز زشتی‌ها نشان داده شده ‌است، اما زیبایی نیز وجود دارد و ما به جای این‌که در این فیلم بگوییم زشتی‌ها را از بین ببرید گفته‌ایم که زیبایی هست و باید به آن توجه کرد. واقعیت این است که سینایی در فیلم جزیره رنگین تلاش کرده نیمه پرلیوان را نشان دهد سعی کرده در فیلم دائم نگوید که چرا دولت این کار را کرد یا فلان کار را نمی‌کند تا وضع درست شود، بلکه آدمی را نشان داده‌ که آستین بالا می‌زند و به یک جزیره می‌رود و با کارهایی که می‌کند سطح فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جزیره را ارتقاء می‌دهد.

جزیره رنگین البته سویه مستندگونه پررنگی دارد و می‌تواند با توجه به قابلیت‌های زیاد جذب گردشگر و معرفی زیبایی‌های ایران به دیگران نیز فیلم موفقی باشد. اما آنچه در پس قصه فرهنگی/ توریستی فیلم به سویه برجسته‌تری بدل می‌شود غلبه عاملیت بر ساختار است. این‌که چگونه می‌توان با تکیه بر اراده و پشتکار و تلاش از همه نشدن‌ها گذشت و شدن‌ها را تجربه کرد.

یک جزیره ناشناخته

جزیره رنگین در واقع یک مستند داستانی درباره جزیره هرمز به عنوان یکی از ناشناس‌ترین جزایر جنوبی کشور است که شاید تحت بزرگی و معروفیت دو جزیره کیش و قشم گمنام مانده و زیبایی‌ها و ظرفیت‌های طبیعی آن پنهان شده است. این جزیره همان جایی است که محل قلعه پرتغالی‌های معروف است و هم چشم‌اندازهای طبیعی شگفت‌انگیزی دارد و هم از همه مهم‌تر خاک رنگین دارد که چیز نادری است.

تصاویر زیبا و دلفریب علی لقمانی، تصویربردار فیلم هم به این زیبایی‌ها اضافه شده و قاب‌بندی‌هایی که او از این طبیعت شگفت‌انگیز به ما نشان می‌دهد زیبایی طبیعی و تکنیکی را در هم ترکیب کرده و تجربه لذت بصری دلنشینی را برای مخاطب فراهم می‌کند. نخستین نمای فیلم، یک لانگ‌شات از فراز تپه‌ای یا دره‌ای مشرف به دریاست؛ که از نظر ترکیب‌بندی و رنگ‌آمیزی، شگفت‌آور است و گویی یک تابلوی نقاشی در برابر دیدگان ما قرار می‌دهد. در طول فیلم بارها و بارها این تابلو در برابر چشمان مخاطب قرار می‌گیرد که هر بار عکس جدیدی در آن قاب شده و جهان بیرونی اثر را به بازتابی از جهان درونی قهرمان قصه بدل می‌کند.

واقعیت این است که سهم زیبایی شناسی فیلم هم دقیقا برآمده از همین سویه فیلم است و وقتی به درام می‌رسیم آن را به قوت وجوه مستند‌گونه فیلم نمی‌بینیم. در واقع فیلم دچار نوعی دوپارگی یا بهتر است بگوییم دو‌گانگی ساختاری می‌شود که هم‌وزن نیستند و این تعادل کلی اثر را به هم می‌زند. بخش‌های مستند و مولفه‌های تکنیکی آن خیلی خوب از آب درآمده، اما درام و قصه‌ای که در بستر آن روایت می‌شود چندان قوام ندارد.

گرچه نگاه فیلمساز به شرایط و موقعیت ارادی ـ اجتماعی قهرمان قصه‌اش قابل ستایش است و همین که حال مخاطب را خوب می‌کند سختکوشی و ناامید نشدن در رسیدن به هدف است منتها این مفاهیم و ایده والا در درون ساختار درام بخوبی صورتبندی نشده و اقناع‌کننده نیست. از سوی دیگر زبان فیلم با بافت جغرافیای قصه همخوانی ندارد و برعکس عروس آتش در اینجا سینایی به سینک بودن زبان و لوکیشن درام توجه نمی‌کند و این زبان و گویش تهرانی است که بر فیلم حاکم است. ضمن این‌که در پردازش شخصیت‌پردازی‌های بومی نیز تلاش موثری صورت نگرفته و بدمن و ضد‌قهرمان‌های فیلم نیز بیشتر به تیپ‌سازی نزدیک است. اما اگر از این ضعف‌های درون فیلمی و اجرایی اثر بگذریم با فیلمی مواجه هستیم که در ماهیت و هویت کلی خود به عنوان یک اثر نمایشی، فیلم قابل توجه و تاملی است که مخاطب را با قابلیت‌ها و زیبایی‌های بومی فرهنگی اقتصادی و اجتماعی گوشه‌ای از این خاک ارزشمند آشنا می‌کند و یک فیلم موفق توریستی ارائه می‌دهد.

قابلیت‌های پنهان

سینمای ایران فقط قرار نیست مخاطب را سرگرم کند، گرچه سرگرم کردن اولین کار سینماست، اما به موازات این کارکرد ذاتی باید به ظرفیت‌ها و قابلیت‌های سینمای ایران و بهتر بگوییم قابلیت‌های فرهنگی ـ تمدنی ایران در سینما هم اهتمام داشت‌.

هم آشنا کرد و هم آشنایی‌زدایی. گاهی آشنازایی با آشنایی‌زدایی به نقطه مشترک رسیده و دو روی یک سکه می‌شوند. مثلا همین جزیره رنگین هم مخاطب ایرانی و هم مخاطب خارجی را با زیبایی‌ها و برکات طبیعی این سرزمین آشنا می‌کند و هم در زمینه تصورات کلیشه‌ای و غلط درباره سرزمین ایران در پس ذهن و ضمیر ناخودآگاه مخاطب، آشنایی‌‌زدایی می‌کند. از سوی دیگر این فیلم و نمونه‌های مشابه می‌تواند مسئولان کشور را به ظرفیت‌ها و قابلیت‌های پنهان این سرزمین آشنا کرده و آنها را به بهره‌گیری درست و توسعه‌گرا از آنها ترغیب کند. احمد طالبی‌نژاد در این باره به نکته خوبی اشاره می‌کند: «در طول نمایش فیلم با آن تصاویر زیبا، دائم به این نکته فکر می‌کردم که این جزیره آمادگی تبدیل‌شدن به کوش‌آداسی و آنتالیا یا دیگر مناطقی را که سالانه ‌میلیارد‌ها تومان سرمایه مملکت را قورت می‌دهند، دارد و‌ ای‌کاش مسئولان امور گردشگری، به فکر می‌افتادند این زیبای خفته را از انزوا خارج کنند تا گردشگرانی که خود را به آب و آتش می‌زنند تا به ترکیه و تایلند و دیگر مناطق گردشگری جهان بروند و دو، سه‌روزی دلی از عزا درآورند، راهی هرمز شوند که چشم‌انداز‌هایش ـ به شهادت همین فیلم ـ کم از نقاط یادشده ندارد.»

جزیره رنگین را باید دید، لذت برد، قدر این سرزمین گوهر خیز را شناخت و در جهت پاسداری از آن تلاش کرد.

سید‌رضا صائمی

ضمیمه قاب کوچک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها