اینجا پر از دنیای یک نفره آدمهاست، روی هر سکو صدها دنیا، با چشمهایی مات، صورتی خسته، پاهایی بیقرار، لبی گاه خندان. مسافران، یک چشم به ساعت دارند و یک چشم به تونل تاریک و بلند و قوسدار مترو. از آیینه کنج سکو پیداست وقتی قطار از دور میآید با آن چراغهای قرمز آتشی، مثل چشمهای اژدها.
قطارکه نزدیک میشود، آدمها مثل مسخ شدهها تکانی به خود میدهند و چشم دوخته به ته تونل، تا لبه سکو جلو میآیند، هر کدام گارد گرفته، عضله محکم کرده و پا قرص کرده برای جهیدن داخل قطار، آنجا که برای دقایقی دنیای تکنفره آدمها محو میشود و هزاران دنیا، ناخواسته به هم میآمیزد.
یک سو تبسم، یک سو خندههای کشدار، یک سو فریاد دستفروشها، یکجا کلکل، یک سو غرولند، یکجا دعوا، یک سو یقههای فشرده در مشت، پاهایی که لگد میشود، نفسهایی که بند میآید، بوهای نامطبوعی که میپیچد، عرقهایی که درمیآید، تحملی که تمام میشود و... .
این داستان متروی تهران است که از اسفند 77 تا امروز، هر روز زیر تن این شهر پرهیاهو کش آمده و میلیونها نفر را با هر مشقتی بوده جابهجا کرده است.
حکایت، حکایت کمبود هزار واگن است که مدیرعامل شرکت متروی تهران تا به حال جایی نبوده که پا در آن گذاشته باشد و به آن اشاره نکرده باشد.
حرف محمدباقر قالیباف، شهردار تهران را اگر به خاطر بیاوریم، ساخت هر کیلومتر مترو 230 میلیارد تومان خرج دارد که اگر نگاهی به طول و عرض تهران و نیاز مبرمش به مترو بیندازیم، مغزمان سوت خواهد کشید، از بزرگی پولی که مورد نیاز است.
مرور چند حادثه
حادثه در چشم به هم زدنی رخ میدهد، یکی از همان آدمهای سر به زیر و فرو رفته در خود در لحظه تصمیم میگیرد که دیگر ساکن این دنیا نباشد و به دیار باقی بشتابد. او چشم میدوزد به ته همان تونل تاریک و بلند و قوسدار تا وقتی غول آهنی از راه رسید، خودش را پرت کند زیر چرخهای آن، روی ریلهای فشار قوی، زیر هزاران تن بار که گوشت و پوست نازک آدمی برایش لقمهای کوچک است.
حدود ساعت 12 ظهر پنجم شهریور 93، زنی 30 ساله ترجیح داد روی زندگیاش قلم بگیرد و مرگ را درشت بنویسد؛ او خودش را انداخت زیر قطار ایستگاه ولیعصر و پایش را از دست داد. چهار سال قبل از آن در بهار سال 89، مسافری که شاید مسافر بغل دستی از چهرهاش چیزی نمیخواند، همین تصمیم را گرفت ولی این بار درایستگاه پایانه جنوب. او فوت کرد شبیه مسافری 25 ساله که امسال در عصر یک روز زمستانی در ایستگاه دروازه دولت، غزل خداحافظی را خواند.
شاید نتوان گفت این شیوه مردن رسم شده، اما میشود گفت مترو یکی از گزینههای آدمهای مشکلدار و ناامید برای پایان دادن به زندگی است.
همیشه آنهایی که در مترو میمیرند از جنس کسانی نیستند که با میل و رغبت، نیستی را انتخاب میکنند. آنها قربانیان شهر زیرزمینیاند که ازدحام، بیاعتنایی و نبود مراعات، آنها را به کام مرگ برده است. بهترین مثال هنوز همان معلم جوان نابیناست که با داشتن عصای سفید در دست روی سکوها به علت ازدحام و بیتوجهی مردم لیز خورد و زیر قطار افتاد. هما بدر از سال 89 که جان باختنش ساعت هشت صبح در ایستگاه خزانه ثبت شد، مثالی است برای به کرسی نشاندن این حرف که مترو به ایمنی سفت و سخت نیاز دارد تا اگر مردم مراعات نکردند و هوای آدمهایی مثل هما را نداشتند، دستکم تجهیزات ایمنی، هوای مسافران ناتوان را داشته باشد.
توسعه، مقدم بر ایمنی
خدا کند بر لبه سکو که ایستادهای سرت گیج نرود. خدا کمک کند آنقدر به سکو نزدیک نشده باشی که باد قطاری که شتابان خود را به ایستگاه رسانده، گوشهای از تن و لباست را بگیرد و زخمی بیندازد. خدا رحم کند گیر یکی از آدمهایی نیفتی که مردم را هل میدهند و با تن قویشان، تن رنجور دیگران را روی سنگهای لیز ایستگاهها میکشانند و حتی سکندریشان میدهند. اگر خدا نظر نکند و هر کدام از این تصورات واقعی شود و همزمان قطاری نیز از روی ریلها بتازد، همیشه ماجرا ختم به خیر نخواهد شد.
آنهایی که از سالها پیش دنبال راهاندازی سیستم پیاسدی در ایستگاههای مترو بودهاند، میخواستند احتمال وقوع این قبیل حوادث را کم کنند، اما هر بار که این بحث داغ میشد و لزوم وجود درهای اتوماتیک شیشهای که مانع از سقوط روی ریلها میشود و فقط با رسیدن قطار به ایستگاه و ایست کاملش باز میشود، عدهای مخالف، بحث هزینهبر بودن آن را پیش میکشیدند و البته همیشه هم موفق میشدند.
حالا اما علی عبداللهپور، جانشین فنی مدیرعامل شرکت متروی تهران به جامجم میگوید، این سیستم به صورت پایلوت در بخشی از خط متروی مهرآباد اجرا خواهد شد تا علاوه بر ارتقای سطح ایمنی مسافران، امکان وقتکشی را از مسافرانی که خود را لای درهای قطار میگذارند تا هر طور شده سوار شوند، میگیرد. عبداللهپور اما میگوید راهاندازی این سیستم بسیار هزینهبر است و وقتی هنوز ساخت مترو به علت کمبود نقدینگی تمام نشده، ایجاد درهای محافظ اتوماتیک نمیتواند در اولویت باشد.
ابوالفضل قناعتی از اعضای شورای شهر تهران نیز همین را میگوید. گرچه او در گفتوگو با ما قاطعانه گفت رعایت موارد ایمنی در همه ساخت و سازهای شهری ازجمله مترو باید در اولویت باشد، اما در عین حال معتقد است، با هوای آلوده تهران که روزانه چند ده نفربی گناه را به کام مرگ میکشاند، آنچه اهمیت دارد توسعه متروست نه ساخت درهای اتوماتیک محافظ که فقط میتواند جلوی مرگ عدهای معدود را بگیرد.
تجربهای برای آدمهای ناتوان
آدمهایی که منگ و شتابزده برای رسیدن به مقصد فقط به خود فکر میکنند و سوار شدن به قطار با هر وسیلهای، شاید داوران خوبی برای سنجیدن میزان ایمنی در متروی تهران نباشند، اما کسانی که چشم باز کرده، دقیق شدهاند و موشکافی کردهاند، خوب میدانند مترو با وجود صرفهجویی در وقت و زمان هنوز برای خیلیها جای امنی نیست.
دکتر علی همت محمودنژاد، مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق معلولان، موشکافی به خرج داده و در گفتوگو با جامجم، نقصهای موجود را میشمارد؛ این که از 97 ایستگاه فعلی فقط سه ایستگاه آسانسور دارد و در نبود بالابر، احتمال سقوط از پلهها همیشه برای افراد ناتوان (زنان باردار، سالمندان، افراد آسیبدیده و معلولان) وجود دارد، این که واگن ویژه معلولان و افراد ناتوان موجود نیست، این که با ویلچر نمیشود از پله برقی بالا رفت، این که عرض گیتهای ورودی از عرض ویلچر کمتر است، این که ارتفاع قطارها چهار انگشت از سکوها بالاتر است و این که فاصله سه انگشتی قطار تا سکو جای خوبی برای سکندری خوردن آدمهای ناتوان است.
او در ایستگاههای مترو دنبال علائم هشداردهنده برای ناشنوایان میگردد، دنبال تابلوهایی که به مردم یاد دهد مراقب افراد معلول باشند، حتی داخل واگنها دنبال صندلی ویژه معلولان میگردد.
اینها را که روی هم جمع کنیم نتیجه این است که برای ایمن کردن ایستگاههای مترو لازم نیست سیستم گرانقیمت پیاسدی راهاندازی کرد چون ایمنی با نصب تابلو، برداشتن موانع فیزیکی و حتی با آموزش به مردم امکانپذیر است تا بیاموزند اگر روزی مسافر مترو بودند و در دنیای تکنفره خود غرق شدند، به سلامت و سالم ماندن دیگران نیز توجه کنند؛ شهروندان اهل مراعات و مهربانی.
مریم خباز
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد