«از پست‌های عاشقانه همسرم که معلوم نیست مخاطبش چه کسی است، خسته شده‌ام. این که هر بار وارد یک شبکه اجتماعی مشترک با همسرم شوم و جمله یا شعر عاشقانه‌ای که همه‌شان نشان از دل‌شکستگی و دوری از معشوق دارد، را بخوانم برایم عذاب‌آور است. همسرم عاشقانه‌هایی را به اشتراک می‌گذارد که نمی‌دانم مخاطبش چه کسی است.»
کد خبر: ۸۷۴۸۸۰
دردسرهای پست‌های عاشقانه برای زن جوان

اینها بخشی از صحبت‌های مرد 32 ساله‌ای است که همراه همسرش برای طلاق و جدایی به دادگاه خانواده آمده و در مقابل قاضی عموزادی رئیس شعبه 268 دادگاه نشسته است. این مرد جوان پس از ارائه درخواست طلاقش در مورد علت این درخواست به قاضی می‌گوید: آقای قاضی از کارهای همسرم خسته شده‌ام. او همیشه با من لجبازی می‌کند و به تازگی هم دست به کارهایی می‌زند که باعث شده به او مشکوک شوم. احساس می‌کنم ازدواج ما از همان ابتدا هم اشتباه بوده و نباید تن به چنین کاری می‌دادم. زندگی در کنار این زن عاقبت و آینده خوبی ندارد. برای همین تصمیم گرفته‌ام برای همیشه از او جدا شوم.

او در ادامه صحبت‌هایش به زمان آشنایی با همسرش اشاره می‌کند و می‌گوید: دو سال پیش بود که با نرگس آشنا شدم. نرگس یکی از دوستان صمیمی همسر دوستم بود و از طریق رفت و آمدهایی که به خانه دوستم داشتم، با او آشناو کم‌کم به نرگس علاقه‌مند شدم و تصمیم گرفتم به او پیشنهاد ازدواج بدهم. برای همین یک شب با دوستم و همسرش صحبت کردم و از علاقه‌ام به نرگس گفتم. آنها هم موضوع را با نرگس در میان گذاشتند و همین باعث شروع ارتباط ما شد. پس از مدتی آشنایی من موضوع را به خانواده‌ام گفتم و به خواستگاری نرگس رفتیم. ما خیلی زود به عقد یکدیگر درآمدیم و قرار شد دو سال بعد یعنی پس از تمام شدن تحصیلات نرگس زندگی مشترکمان را آغاز کنیم.

او ادامه می‌دهد: پس از عقد، همسرم را شناختم و متوجه شدم زود تصمیم گرفتم. نرگس زن لجبازی است و هر کاری دلش بخواهد انجام می‌دهد. در هیچ کاری از من نظر نمی‌خواهد و حتی اگر من مخالف هم باشم باز هم کار خودش را انجام می‌دهد. همیشه این رفتارهایش مرا اذیت می‌کرد. احساس می‌کنم مرا نمی‌بیند و اهمیتی برایش ندارم. یک بار در یکی از شبکه‌های مجازی پست عاشقانه‌ای از نرگس دیدم که مشخص نبود مخاطبش کیست. این پست خیلی ناراحتم کرد و مرا به فکر فرو برد، اما این تنها پست همسرم نبود. بعد از آن هر بار به یکی از صفحه‌های شخصی همسرم در شبکه‌های مجازی سری می‌زدم، پست‌های عاشقانه مرموزی می‌دیدم که نشان از یک دلتنگی بزرگ و دل شکستگی داشت. شعرها و جملاتی که هر کس آن را می‌خواند تصور می‌کرد نویسنده آن از دوری معشوق خود رنج می‌برد. این پست‌ها خیلی عذابم می‌داد و هر بار آنها را می‌خواندم کلی افکار منفی به ذهنم خطور می‌کرد. از همه بدتر این که اطرافیان نسبت به این موضوع مشکوک می‌شدند و حتی بعضی‌هایشان از من سوالاتی در این باره می‌پرسیدند. هر بار هم از خود نرگس می‌پرسیدم جواب خیلی ساده‌ای می‌داد و باز هم کار خودش را تکرار می‌کرد. از وقتی این پست‌ها را می‌خوانم احساس می‌کنم نرگس به اجبار با من ازدواج کرده و فکرش پیش مرد دیگری است. از آنجایی هم که او همیشه مرا نادیده می‌گیرد، احساس خیلی بدی در زندگی با او دارم برای همین تصمیم گرفتم پیش از شروع زندگی مشترکمان برای همیشه از او جدا شوم تا در آینده از اشتباه خود پشیمان نشوم.

در این لحظه همسرش نیز به قاضی می‌گوید: آقای قاضی من در شبکه‌های مجازی فقط شعر و جملات مختلف به اشتراک می‌گذارم و مخاطب خاصی هم ندارم. برای مثال از یک شعر یا جمله خوشم می‌آید و آن را در صفحه شخصی‌ام منتشر می‌کنم. ولی شوهرم روی این موضوع حساس شده و جنجال به راه انداخته است. در این لحظه قاضی از زن می‌پرسد: حالا که می‌بینی شوهرت روی این موضوع حساس است دیگر از این پست‌های عاشقانه نگذارد.

زن جوان می‌گوید: آقای قاضی از خودخواهی همیشه متنفر بودم. دوست ندارم کسی به من امر و نهی کرده و موضوعات ساده را برایم بزرگ کند. اگر الان این خواسته شما را بپذیرم یعنی نشان داده‌ام که تمام افکار منفی و شک‌های بی‌مورد شوهرم درست بوده و من از ترس او دیگر نمی‌توانم در صفحه شخصی‌ام شعری بنویسم. برای همین نمی‌توانم این خواسته را قبول کنم و حالا که شوهرم به این سادگی حاضر به طلاق شده من هم حرفی ندارم و می‌خواهم برای همیشه از او جدا شوم.

در پایان نیز قاضی رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول می‌کند.

سیما فراهانی

ضمیمه تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها