وقتی سعید آقاخانی مخاطب را غافلگیر کرد

آغاز اکران عاشقانه‌ای متفاوت از سینمای ایران

درباره فیلمی که به ‌تازگی در شبکه نمایش خانگی توزیع شده است

خداحافظی طولانی با شب‌های روشن

از زمانی که فرزاد موتمن با فیلم «شب‌های روشن» وارد عرصه سینما شد همواره به عنوان فیلمسازی اندیشمند و صاحب نگاه از او یاد می‌شود. حالا با گذشت بیش از یک دهه، خداحافظی طولانی آخرین ساخته اش وارد شبکه ویدئویی شده است.
کد خبر: ۸۵۲۱۲۰
خداحافظی طولانی با شب‌های روشن

به گزارش جام جم سیما ، برخلاف آثار قبلی، این بار فیلمساز سراغ فضای کارگری و مناسبات درونی این محیط رفته و البته موضوع اصلی تقابل یک مرد متهم به قتل با جامعه است.

اما این قتل یا شبه آن از نوع مرگ‌های موسوم به مرگ با ترحم یا اتانازی است. دقیقا نکته اصلی و شاید بزرگ‌ترین ابهام و اشکال فیلمنامه همین جاست.

روند فیلم به گونه‌ای است که بیننده احساس می‌کند با فردی بی‌گناه سر و کار دارد که به وسیله اطرافیانش و به‌خصوص خانواده همسرش تحت فشار است.

اما هر چه فیلم به جلو حرکت می‌کند این انگاره مبهم‌تر می‌شود و در نهایت مشخص می‌شود که یحیی یک بار شلنگ اکسیژن همسر به کما رفته‌اش را درآورده و پرستار متوجه شده و الان هم با این‌که همسرش به مرگ طبیعی فوت کرده، اما باز او در مظان اتهام قرار دارد.

این نکته باعث می‌شود تکلیف مخاطب با شخصیت یحیی و نوع رفتارش مشخص نباشد و هرگز متوجه نشود که یحیی از سر عشق می‌خواسته زنش را بکشد یا خستگی از زندگی با همسری بیمار.

حتی تمهید سورئالیستی فیلمساز برای نیمه اول فیلم و نشان دادن همسر مرده یحیی در خانه و زندگی عادی او و دیدنش در آینه و استفاده از آینه برای علامت زنده یا مرده بودن مادر دختر که 15 سال است بی‌تحرک در خانه افتاده در حد یک حرکت فرمالیستی باقی می‌ماند و کمکی به قصه اصلی نمی‌کند

و به نظر می‌رسد گناهکار بودن یا بی گناهی او اهمیتی ندارد که البته این‌گونه نیست و به نظر می‌رسد هر کدام از این وضعیت‌ها قصه متفاوتی خواهد داشت.

استفاده از سعید آقاخانی که بیشتر یک کمدین (در مقام کارگردان یا بازیگر است) در نقشی کاملا جدی تمهیدی است

برای آشنازدایی از ذهن مخاطب که البته بازی او در این فیلم حرفه‌ای و هوشمندانه است. استفاده از حالات چهره و سکوت کلی فیلم به این حس کمک می‌کند.

اما برخی سکانس‌ها به دلیل نداشتن تناسب با فضای واقعی بیشتر به یک کاریکاتور شبیه است تا زندگی واقعی که اوج آن دعواهای یحیی با برادر زنش، همکارانش و... است

که اجرایی بد دارد و دو نفر روی زمین می‌افتند و صرفا با پا به هم از دور ضربه می‌زنند و انگار قرار نیست دعوایی جدی اتفاق بیفتد.

اما بزرگ‌ترین نکته فیلم که به نظر می‌رسد به دلیل سردرگمی قصه اصلی بیشتر به چشم می‌آید ریتم کند و کشدار اثر است که در برخی سکانس‌ها آزار دهنده به نظر می‌رسد.

این یکنواختی و کند بودن به‌خصوص در سکانس‌های آشنایی یحیی و میترا حجار به اوج می‌رسد. این سکانس‌ها اساسا کم‌دیالوگ طراحی شده و در نگاه اول به نظر می‌رسد با فیلمی عاشقانه روبه‌رو هستیم و البته در نگاه کلی این گونه نیست و فیلم بین دو تم اصلی سرگردان است.

یکی از نکات مثبت فیلم فیلم برداری چشم نواز و هوشمندانه است که استفاده درستی از لوکیشن ایستگاه قطار و خصوصا نیمکت آن می‌کند و در کل اثر سعی می‌کند نماهایی متفاوت از محیطی سرد و تیره داشته باشد.

این نماها البته در بعضی قسمت‌ها به دلیل گفته شده پیرامون ریتم، کارکرد خود را از دست می‌دهد.

خداحافظی طولانی فیلمی است که سعی می‌کند به طبقه کارگر نگاه متفاوتی داشته باشد که البته به دلیل قصه نا تمام و در برخی نقاط مبهمش در این مساله توفیق چندانی نمی‌یابد

و البته شخصیت یحیی بیشتر کارگری شبه روشنفکر در یک محیط کارگری ترسیم شده و به همین دلیل یک دستی لازم را با محیط پیرامونی خود ندارد.

فرزاد موتمن فیلمسازی با دانش و سواد در حوزه‌های تئوری سینماست که در کارنامه خود فیلم‌های ماندگاری همچون فیلم تلویزیونی «دماغ» را دارد و البته در این سال‌ها همواره سعی کرده با تجربه در گونه‌های مختلف شانس خود را بیازماید که به نظر می‌رسد

هرگاه مانند فیلم‌های موفقش فیلمنامه مناسبی وجود داشته کارش را درست انجام داده است. حال به نظر می‌رسد

در آخرین اثرش با ورود به فضایی متفاوت و کمتر پرداخت شده در این روزهای سینمای ایران خطر بزرگی به جان خریده که البته قابل احترام است و ای کاش همه سینمای ایران این جسارت را داشته باشد به فضای آدم‌های زحمتکش و فراموش شده جامعه وارد شود و قصه آنها را آن گونه که هستند روایت کند.

ضمیمه قاب کوچک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها