درباره برنامه‌های تلویزیون در دهه 60

در جستجوی زمان از دست رفته

تکیه‌کلام‌هایی که تلویزیون بر سر زبان‌ها انداخت

روزگار فیلم‌ها و سریال‌های ساده و آرام

یکی از ویژگی‌های انکارناپذیر کارتون‌های دهه 60 وجه عاطفی و انسانی آنها بود. بگذریم که شخصیت‌های فیلم‌های کارتونی نیز با گوشه چشمی به دیگر قهرمانان تلویزیون و سینما معمولا به نوعی پیروزی، سربلندی و عاقبت به خیری می‌رسیدند و در این میان اگر خطاهای ریز و درشتی هم مرتکب می‌شدند
کد خبر: ۸۴۲۲۳۳
روزگار فیلم‌ها و سریال‌های ساده و آرام

همچون پینوکیو در پایان به خطاهای خود پی می‌بردند و از آنها ابراز پشیمانی می‌کردند.

وجه آموزشی آن آثار نمایشی نیز چیزی بود که اساسا در خمیره‌شان سرشته شده بود و انگار کارگردان‌ها خود را موظف به گنجاندن چنین باری در اثر در حال ساخت می‌دانستند.

اینها را متذکر شدم تا نقبی بزنم به آثار پرطرفداری که این سال‌ها برای بچه‌های امروزی تدارک دیده می‌شود و بیشترشان انباشته از خشونت مسائل غیرانسانی است.

همه می‌خواهند به هر ترتیبی که شده همدیگر را منکوب و ذلیل ببینند. مثال‌ها نیز فراوان است. به عنوان نمونه، نگارنده پس از آن‌که متوجه پسر خردسالش به بن‌تن شد و دریافت که این کارتون مشهور، آکنده از خشونت و نماهای درشتی از خشم و کینه است.

به شیوه‌های مختلف از ادامه دیدن بن‌تن توسط فرزندش جلوگیری کرد و به جایش او را به کارتون بهتری مثل «باب اسفنجی» که در این روزگار به هر حال وجودش غنیمتی است و از جنبه‌های انسانی نیز خالی نیست تشویق کرد، اما چه کنیم که سینمای امروز که آثارش به تلویزیون نیز راه می‌یابد چندان وضعیت درست و درمانی ندارد.

به قول ابوالحسن تهامی، استاد هنر دوبلاژ در گفت‌وگو با نگارنده: «اوضاع و احوال و شرایط روز، همواره در خوبی و بدی دوبله تأثیرگذار بوده است.

در آن زمان که ما فیلم‌های بسیار خوب دوبله می‌کردیم فیلم‌ها جنبه‌های داستانی قوی داشتند ولی الان فیلم‌ها فقط داستان محور نیستند، بلکه بیشتر بر محور خشونت و جلوه‌های ویژه می‌چرخند.

وقتی پس از دیدن فیلم‌های قدیمی از سینما بیرون می‌آمدیم، تا یک سال بعد می‌توانستیم قصه این فیلم را برای هزار نفر تعریف کنیم؛ از بس که جذاب بود.

برخی از آن فیلم‌ها براساس داستان‌هایی بر پایه روابط انسانی شکل می‌گرفت و بیننده نسبت به سرنوشت آدم‌ها علاقه‌مند می‌شد، اما در فیلم‌های الان، قهرمان جوری نگاه می‌کند که از چشمش آتش بیرون می‌زند و این یکی می‌زند آن یکی را می‌سوزاند!

بیننده اگر هم بخواهد قصه را تعریف کند، فیلم که تمام می‌شود و از سینما بیرون می‌آید اصلا قصه یادش رفته که چی بود. به نوعی شاید چنین فیلم‌هایی، دوبله‌شان هم چندان مهم نیست... .»

آرام و کند

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های آثار نمایشی در دهه 60 آرام بودن ریتمِ ـ بسیاری از ـ فیلم‌ها و سریال‌ها؛ به‌ویژه تولیدهای وارداتی اروپای شرقی یا حتی محصولات نمایشی کشور ژاپن بود.

البته سهم بخشی از آثار سینمای موسوم به هنری دنیا را که به چرخه نمایش در تلویزیون و نیز سینماهای کشور راه می‌یافتند نیز در چنین برآوردی نادیده گرفت.

آن زمان به دلایلی که می‌دانیم آثار سینمای قدیم جهان که با شرایط و ضوابط روز و ممیزی همخوانی بیشتری داشتند (یا در نسخه‌هایی که برای امکان نمایش‌شان پیچیده می‌شد پس از جرح و تعدیل‌ها همخوانی پیدا می‌کردند) راحت‌تر به چرخه‌های اکران در سینما و نمایش تلویزیونی راه می‌یافتند.

به این ترتیب «بینوایان»، «الیور توئیست»، «مکبث»، «جاده»، «جنایت و مکافات»، «ابلوموف»، «خانه‌ای برای خودمان»، «پدر»، «بانی لیک گم شده»، «اسب کهر را بنگر» ـ که با نام گروگان در ایران پخش شد ـ و بسیاری آثار دیگر از تلویزیون و سینما یا هر دو به نمایش درمی‌آمدند که بیشترشان ریتم‌های آرام، موقر و گاه سنگینی داشتند.

حساب برخی آثار سینمای فاخر ژاپن نیز جدا بود، مثلا دو فیلم زندگی (زیستن) و «درسو اوزالا» هر دو ساخته آکیرا کوروساوا و «داستان توکیو» یا سوجیرو ازو که به واقع ریتم‌های کندی داشتند.

یا تعدادی از فیلم‌های متفاوت سینمای هند نظیر ساخته‌های کارگردانانی چون ساتیا جیت رای (دنیای آپو) و شیام بنگال... .

به هر روی دیدار یا تکرار تماشای چنین فیلم‌هایی (به همراه سریال‌های کندی نظیر ماری کوری و رامون کاخال که همگی آرام بودند)، باعث ایجاد روحیه‌ای خاص در تماشاگران ایرانی دهه 60 شد و آنها را ـ شاید ـ به صبورترین بینندگان دنیا بدل کرد.

این‌گونه بود که به همراه توفیق‌های جشنواره‌ای در دنیا، کارگردانان زیادی جسارت پیدا کردند که برای داستان فیلم‌هایشان ریتم‌های آرام یا دست‌کم میانه‌حالی را در نظر بگیرند و از بابت تماشاگر خیالشان تا حدی راحت باشد.

این دگردیسی برای مدیران تلویزیون و مسئولان سینمای کشور دستاورد کمی نبود. آنها خواسته یا ناخواسته و در تلاشی مشترک موفق شده بودند هر دو طیف تماشاگر حرفه‌ای و قدیمی (قبل از انقلابی) تلویزیون و سینما و طیف‌های مذهبی و روستایی را (که این گروه به‌جز دلایل اعتقادی، به سبب نبود انرژی برق در بسیاری از روستاها اساسا امکان تماشای تلویزیون را در سال‌های قبل‌تر نداشتند) به تماشای فیلم‌ها و سریال‌های آرام و کُندریتم مأنوس کنند و به عبارت بهتر عادت دهند.

صداهایی که ماندگار شدند

صدای دوبلورهای آشنایی همچون خسرو شمشیرگران و گاهی زنده‌یاد عطاءالله کاملی معمولا روی عنوان‌بندی‌ ابتدایی برخی فیلم‌ها و سریال‌ها شنیده می‌شد.

(خیلی‌ها هنوز متن کوتاهی را که البته اینجا جدای از نام بازیگران و کارگردان سریال، زنده‌یاد کاملی در ابتدای هر قسمت از سریال ژاپنی «داستان زندگی» می‌خواند از یاد نبرده‌اند: «زندگی منشوری است در حرکت دوار...».)

این دو صداپیشه، معمولا نام دو سه بازیگر و کارگردان فیلمی را که قرار بود پخش شود در تیتراژ اولیه آن می‌خواندند.

البته گاهی کسانی مثل محمود قنبری (در فیلم‌هایی که خودش مدیریت دوبلاژشان را بر عهده داشت) نیز چنین «نام‌خوانی‌»هایی را انجام می‌دادند.

آنچه در سال‌های پس از انقلاب ـ به‌ویژه در تلویزیون ـ به این کار رونق بیشتری بخشید فراوانی نمایش آثار ژاپنی، چینی، کره‌ای و البته روسی و محصولات اروپای شرقی به سبب خط و زبان مشکل و ناآشنای آنها بود.

چرا که به هر حال تا پیش از آن زمان هر محصل مدرسه راهنمایی‌ای که در حد مقدمات با زبان انگلیسی آشنا بود می‌توانست نام‌های مشهوری مثل آلن دلون، جان وین، آنتونی کویین و کرک داگلاس را به همراه کارگردانانی مثل چارلی چاپلین و جان فورد را بخواند

(یک پرسش مهم؛ اصلا مگر می‌شد که حتی بدون خواندن نام چاپلینِ بازیگر و وین و داگلاس و بقیه بازیگران اروپا و آمریکا، نام چنین چهره‌های مشهوری را تشخیص نداد؟!)

ولی در میان بازیگران فیلم‌های جدیدی که از شرق دو قاره آسیا و اروپا به تلویزیون و سینماهای ایران راه یافته بودند اساسا کمتر چهره شناخته‌شده‌ای پیدا می‌شد

(شاید به استثنای کسانی مثل توشیرو میفونه ژاپنی و اینوکنتی اسموکتونفسکی که با هملت جاودانه شد) و مدیران دوبلاژ و مسئولان پخش نیز شاید نگران ارتباط برقرار نکردن تماشاگر از همان ابتدای شروع تیتراژها بودند (با پیش‌بینی چنین استدلال‌هایی از سوی تماشاگر:

آخه فیلمی که بازیگرش رو نشناسی هم دیدن داره؟!) بنابراین بردن نام دو سه بازیگر اصلی و گاه توصیه به گوینده برای تأکید بر چنین نام‌های ناآشنایی با هدف مهم جلوه دادن فلان بازیگر دیده نشده و بالطبع ناشناس، هم می‌توانست وجهی تبلیغی به فیلم در حال پخش ببخشد و هم می‌توانست ذخیره‌ای برای آینده دیگر فیلم‌هایی که احتمالا قرار بود از آن بازیگران و فیلمسازان به نمایش درآید باشد.

علی شیرازی - قاب کوچک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها