چرا توریست‌ها مجبورند عینکشان را بردارند

شعار امسال سازمان جهانی جهانگردی نشان از توسعه روزافزون این صنعت دارد: یک میلیارد گردشگر، یک میلیارد فرصت. اما امروزه با وجود این که توریسم یکی از برترین صنایع جهان معاصر محسوب می‌شود، اما به نظر می‌رسد توقع فرهنگی که از این حجم تبادل و تفاهم فرهنگی ـ تاریخی و اجتماعی انتظار می‌رفت، محقق نشده باشد به گونه‌ای که بر تنگ‌نظری و نژادپرستی‌ها و... فائق آید و حتی تمدن و فرهنگ مسلط را نیز به دلیل تسلط یا عدم‌پذیرش تکثر به پرسش فراخوانده و به چالش دعوت کند.
کد خبر: ۸۴۰۱۳۶
چرا توریست‌ها مجبورند عینکشان را بردارند

به گزارش جام جم آنلاین، باید پرسید که این اتفاق چرا با سرعتی کند و حتی نزدیک به صفر در حال افتادن است؟ چگونه است که توریست، پس از دیدن سنت‌ها و فرهنگ‌های گوناگون که باید او را به فهم این تکثر و کسب معارف آن رهنمون شود به درستی تغییر نمی‌کند و چه عاملی سبب می‌شود که نسبت درستی بین توریست و آنچه می‌بیند و تجربه می‌کند برقرار نگردد؟ به جاست تا در روز جهانی جهانگردی به عنوان کسی که به کنه توریسم می‌اندیشد این پرسش را از خود بپرسیم و نوشته‌ پیش‌رو در پی مطرح ساختن چنین پرسشی است.

زندگی در دل هنر

پرسش این است که یک توریست هنگامی که به عنوان مثال از شاهکارهای هنر معماری ایرانی دیدن می‌کند و در معرض آن قرار می‌گیرد به‌عنوان یک انسان معاصر چه نسبتی با آن اثر هنری برقرار می‌کند و این بازدید چگونه تاثیری می‌تواند داشته باشد؟

از ویژگی‌های هنر سنتی، حضور هنر در متن زندگی انسان سنتی است که عالم را همچون پرستشگاه برای او می‌آراید و هماره از زمین به آسمان اشاره می‌کند و مایه‌ تذکر زیبایی اصیل بوده است. اما اقتضای عصر معاصر این بوده که بساط چنین هنری از میان زندگی برچیده شود و تمامی صناعات، فرش‌ها و سایر هنرها در جایی گرد هم آیند تا مورد بازدید علاقه‌مندان قرار گیرند.

در نتیجه با این اتفاق، این زندگی آمیخته به هنر است که از میان جوامع سنتی رخت برمی‌بندد و جای خود را به آن‌چه در عصر حاضر ارزشمند است می‌دهد. یعنی هر چیزی که نو، جدید و معاصر باشد. این گونه است که وقتی از منظر فلسفی از چیستی توریسم به عنوان یک پدیده‌ تاریخی و از توریست به عنوان انسان عصر مدرن و نسبت آن با سنت و هنر جوامعی که از آن بازدید می‌کند می‌پرسیم، خودمان نیز در یک سوی همان نسبتی قرار می‌گیریم که توریست به عنوان زاییده‌ جهان مدرن در آن نسبت قرار می‌گیرد.

اما این نسبت چیست و چگونه برقرار شده است؟ این نسبت، نسبتی است که به‌طور کلی تمدن غالب و معاصر حاضر با دیگر سنت‌ها برقرار کرده که همان بی‌اعتبار اما حائز احترام دانستن سنت و هنر پیشین است. به مثابه‌ چیزی که تاثیراتش از بین رفته و به گذشته پیوسته و مرده است. این گونه است که دلیل «جمع‌آوری نرم هنرهای سنتی» از عرصه‌ زندگی بیشتر و بهتر روشن می‌شود. وقتی هنری که دنیای سنت را زندگی می‌بخشید به «تالارهای تو در تو و بی‌معنا در عالم سنت» که همان «موزه» است رانده می‌شود (به نوعی از زندگی معاصر به بخش درگذشتگان تاریخی منتقل می‌گردد) نسبت توریست نیز با جهان و هنر و سنت همان نسبت خواهد بود. هنر سنتی می‌شود «درگذشته‌ای» قابل احترام که کاربرد خود را از دست داده است و فقط به درد کالبدشکافی و جراحی برای سردرآوردن و شگفت‌زده شدن و لذت بردن می‌خورد.

مهدی امام‌بخش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها