اگر بپذیریم که «الغریق یتشبث بکل حشیش» (کسی که در حال غرق شدن است به هر گیاه خشکی چنگ میزند) به این نتیجه میرسیم که عمل به بسیاری از دستورات خرافی، نه از سر باور به آنها، بلکه از سر اضطرار است.
به عبارت دیگر، کسانی که به رفتارهای خرافی عمل میکنند، بهطور کلی به دو دسته تقسیم میشوند: دسته اول کسانی هستند که از روی اضطرار و از سر ناامیدی به روشهای خرافی روی آوردهاند و دسته دوم، کسانی هستند که واقعا به نتیجهبخش بودن خرافات باور دارند. بنابراین مبارزه با خرافات میتواند دو طیف را هدف قرار دهد و از اینرو، برای هر طیف، برنامه و شیوهای مستقل نیاز است.
برای دسته اول استدلال کردن علیه خرافات، کاری بیهوده است، زیرا این دسته، به خرافات باور ندارند. هرکسی میتواند جزو دسته اول باشد، حتی من و شمایی که گاه میخواهیم با خرافات مبارزه کنیم، زیرا روی آوردن به خرافات توسط این دسته، مولود استدلال و باور قلبی نیست، بلکه مولود نیاز است. از سوی دیگر، دسته دوم حتی زمانی که نیازی به روی آوردن به خرافه ندارند، سعی دارند امور خود را براساس خرافه تنظیم کنند. برای آنها، خرافه ابزاری برای حل معضلات زندگی نیست، بلکه خود زندگی است، آنها جهان را از دریچه خرافه میبینند.
خرافه، مولود نیاز
دسته اول از انسانهایی که به خرافات روی میآورند چه کسانی هستند؟ یک کارگر که از خانه دار شدن، با حساب و کتابهای روزمره ناامید شده است، یا یک کارمند تحصیلکرده و تقریبا متمول که پزشکان او را از بچهدار شدن ناامید کردهاند؟ هر دوی این افراد، در معرض روی آوردن به خرافات هستند، حتی اگر هیچ باوری به عقاید خرافی نداشته باشند.
اگر از آن کارمند تحصیلکرده بپرسیم چرا برای فرزندآوری به خرافه روی آوردی، ممکن است پاسخ موجهی به ما بدهد، مثلا بگوید برای کسی که در شرایط من است (یعنی کسی که علم پزشکی از فرزند دار شدن او ناامید است) عاقلانه است که راههای دیگر را نیز امتحان کند. یا ممکن است به ما بگوید اگر این کار را نکنم، پس برای حل مشکلم، چه کاری کنم؟
در اینجا کاری به خرافاتی که ضرر و هزینه بسیار مستقیمی روی زندگی انسان میگذارد، نداریم. اما بسیاری از خرافات، آسیبهای آشکاری بر زندگی فرد وارد میآورد. بنابراین روی آوردن به خرافات، معمولا با حساب و کتابهای متعارف هم، کاری عاقلانه نیست. در برابر کسی که میگوید به رغم این که به خرافه باور ندارم، ولی راهی جز روی آوردن به خرافه ندارم، باید گفت براساس همان عقلانیتی که روی آوردن به خرافه را توجیه میکنی، رجوع به خرافه غیرموجه است.
برای این که جزو دسته اول از افرادی که به خرافه روی میآورند نباشیم، باید با یکسری از مسائل کنار بیاییم. اگر واقعا به روشهای خرافی باور نداریم، باید بپذیریم روشهای خرافی، مشکل لاینحل ما را حل نمیکند. حل برخی مشکلات، کنار آمدن با آنهاست. باید انتظارات خود را تعدیل کنیم.
خرافه، مولود باور
برخی حامیان خرافه، واقعا به ثمربخش بودن روشهای خرافی باور دارند. آنها جهان را با باورهای خرافی خود میبینند و روی آوردن آنها به خرافات، مولود نیازهای حلناشده آنها نیست.
به نظر میرسد این دسته افراد، به دو گونه استدلال نیاز دارند. یک دسته از این استدلالها مورد تاکید بیشتری قرار میگیرد، یعنی استدلالهای سلبی و انتقادی.
در چنین استدلالهایی سعی میشود به فرد خرافه گرا گفته شود چرا روشهای خرافی، ثمربخش نیست. در این شیوه، سعی میشود فرد خرافی، از ثمربخش بودن خرافه ناامید شود و به او نشان داده شود حتی در مواردی هم که گمان میشود خرافه نتیجه بخش بوده، پای یک حیله و فریب در میان است.
اما در اینجا از استدلال دیگری نیز میتوان بهره گرفت؛ به این شیوه که به فرد خرافی نشان دهیم کارهای دنیا بر روال خرافه نمیگردد و افراد موفق از مسیرهای متعارف و طبیعی، به موفقیت دست یافتهاند. انسانها بیشتر از طریق علم پزشکی بیماری خود را درمان میکنند و از طریق سعی و تلاش یا نبوغ خود، به ثروت دست مییابند. مطالعه و آگاهی از مصادیق متعدد موفقیت در عرصههای مختلف، به شکل ناخودآگاه فرد را به پرهیز و دوری از خرافه و روی آوردن به شیوههای مرسوم تشویق میکند.
حسین برید - جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد