در مشرب ایرانی، مهمانداری و مهمان‌نوازی به آن اندازه ارج و قرب دارد که صدها مقاله، یادداشت و توصیه‌نامه در باب آن نگاشته شده، ایرانی همیشه به فکر این است که چگونه اسباب شادی و نشاط مهمان خود را آماده سازد و زمینه حضور او را در شهر و خانه‌اش فراهم کند تا پس از خروج از منزل او، مزه خوشی‌ها زیر دندان مهمان بماند. ایرانی است و میزبانی؛ از جام پر از میوه نوبرانه و ظرف پر از باقلوا، حاجی‌بادامی و کاسه پر از آجیل گرفته تا رختخواب‌های مخمل گل قرمزی که مادران تنها و تنها برای مهمان می‌دوختند و در گوشه‌ای از خانه مراقبتش می‌کردند.
کد خبر: ۸۳۲۱۳۷

ایرانی آنقدر دل در گرو مهمان داشته که در تمام خانه‌های باستانی اتاق مخصوص مهمان تعبیه می‌کردند که کسی جز او اجازه ورود به اتاق را در هیچ‌یک از ایام سال نداشت. متن پیش رو از «آداب مهمانی ایرانی» است که از «قابوسنامه» عنصر‌المعالی که به پسرش گیلانشاه نوشته برای شما
برگزیدیم:

مردمان بیگانه را هر روز مهمان مکن که هر روز به‌سزا به‌حق مهمان نتوانی رسید. بنگر تا به یک ماه چند بار میزبانی خواهی کردن، آن که سه بار خواهی کردن یک بار کن و نفقاتی که در آن سه
مهمانی خواهی کردن، در یک مهمانی کن تا خوان تو از همه عیبی بری بوَد و زبان عیب جویان بر تو
بسته بوَد.

و چون مهمانان در خانه تو آیند هر کسی را پیشباز همی رو و تقرُبی همی کن اندر خور ایشان و تیمار هر کسی به‌سزا همی دار. اگر وقت میوه بود پیش از نان خوردن، میوه‌های تر و خشک پیش ایشان نِه تا بخورند و یک زمان توقف کن آن‌گاه مردمان را به نان بَر و تو منشین تا آن‌گاه که مهمانانت بگویند و عذر مخواه از مهمان که عذر خواستن طبع بازاریان بود، هر ساعت مگوی که «ای فلان، نان نیک بخور، هیچ نمی‌خوری، من خود به‌سزای تو چیزی نتوانستم کردن، ان‌شاءالله بار دیگر عذر این باز خواهم»، که این سخنان محتشمان باشد، لفظ کسی بوَد که به سال‌ها مهمانی یک بار کند از جمله بازاریان که از چنین گفتار مردم خود شرمزده گردد و نان نتواند خوردن و نیم سیر از نان برخیزد.

و ما را به گیلان رسمی است خوب، چون مهمانی را به خوان برند، کوزه‌های آب و خوردنی در میان خوان بنهند و مهمان خدای و پیوستگان او از آنجا بروند مگر یک کس که از دور بیاید از بهر کاسه نهادن را تا مهمانان چنان که خواهند نان بخورند، آنگه میزبان پیش آید و رسم عرب هم این است.

و چون مهمانان نان خورده باشند، بعد از دست شستن، گلاب و عطر فرمای و بندگان مهمانان را نیکو تعهد کن. پس چون این همه گفتم کرده باشی خود را بر مهمانان حقی مشناس، ایشان را بر خویشتن حق واجب دان.

تازه روی باش و پیوسته تازه روی و خنده‌ناک باش، اما بیهوده خنده مباش که بیهوده خندیدن دوم دیوانگی است چنان چه کم خندیدن دوم سیاست است و خویشتنداری.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها