در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
حالا هردوتا کوچولوها دارند ونگ ونگ میکنند که سرو کله بابای خانه پیدا میشود و بیسوال و جواب میغرد: «باز ما اومدیم یک روز تعطیل برای خودمون استراحت کنیم تو عرضه نداشتی بچهها را جمع و جور کنی؟ باز عمدا صداشونو درآوردی که بندازیشون گردن من.»
و دوباره در این خانه جنگلی ـ که البته بالای درخت یا چیزی شبیه به آن نیست، فقط قانونش قانون جنگل است ـ این چرخه زورآزمایی ادامه پیدا میکند.
اگر شما هم یکی از کسانی هستید که در خانه خود قانون جنگل را تجربه میکنید بیایید با هم فکر کنیم چطور از این دورباطل که آدمها را گرفتار میکند، میشود خارج شد.
کی حرف اول را بزند؟
از قدیم و ندیم گفتهاند که در خانواده مرد باید حرف اول را بزند، اما حرف داریم تا حرف. آقای خانواده اگر اولین حرفی که از دهانش درمیآید حرف زور باشد باید منتظر باشد که خیلی زود زندگی از تعادل انسانی خارج شده و قانون جنگل حکمفرما شود.
داریوش پیلهور روانشناس خانواده در مورد حرف اول میگوید: اقتدار چیزی است که باید بهدست آورد، این موهبت به ارث نمیرسد و اگر هم رسیده باشد خیلی زود در اثر بیکفایتی میتواند از دست برود. بنابراین در مورد اینکه حرف اول را چطور مطرح کنیم اول باید فکر کنیم.
وی میافزاید: مرد بهعنوان راس هرم قدرت باید نمایشی از محبت توام با حمایت و قدرت را در خانواده به نمایش بگذارد، اما نه با زورآزمایی با دیگران، قدرت پدر باید در تزلزلناپذیر بودن در مقابل امور قابل کنترل و حتی شداید غیرقابل پیشبینی زندگی به نمایش گذاشته شود.
این روانشناس تاکید میکند: وقتی خانواده، پدر را چون دیوار محکمی قابل اتکا بیابد مثل هر قبیله انسانی دیگری که در طول تاریخ به قدرت مادی و معنوی تکیه کرده، به پدرخانواده تکیه میکند.
پیلهور ادامه میدهد: اگر مرد خانواده شایستگیهای لازم را از خود نشان ندهد، نقش پدری و همسری را بخوبی ایفا نکند و بخشی از وظایف خود را به مادر خانواده محول کند و از مرد بودن به زور داشتن و قلدری اکتفا کند، خشونت در خانواده به شکل یک چرخه بیمار ادامه پیدا میکند.
جابهجایی نقشها از یکسو و اعمال سیاست غلط پدر در مدیریت خانواده از سوی دیگر میتواند سبب آسیب به سلامت روابط در خانواده شود.
این مشاور خانواده اعتقاد دارد: از میان رفتن اعتماد بهنفس در کودکان خانوادهای که در سلسله مراتب زورآزمایی قرار میگیرند شایع است و معمولا ضعیفترینها یا قافیه را میبازند و دچار عقدههای روحی میشوند و از تعامل باز میمانند یا با روشهای دیگر جبرانی مثل دروغگویی، نقشهکشی، دزدی از کسانی که به او زور گفتهاند و کتک زدن فرزندان دیگر و مقصر شمردن دیگران سعی میکند این فشار را به نوعی به دیگران منتقل کند.
چنین فرزندانی در جامعه نیز با اعمال همین روشها معمولا افراد موفقی نخواهند بود و الگوی اشتباه رفتاری را که در خانه آموختهاند به خانواده خود نیز منتقل خواهند کرد.
تنبیه و تشویق، طبق ضرورت
ما دیگران را تنبیه نمیکنیم چون زور داریم، ما در مقام بزرگتر فقط وقتی تنبیه میکنیم که فرزند نیاز به اصلاح رفتار داشته باشد و این تنبیه قطعا اعمال خشونت نیست.
تنبیه فرزندان میتواند درجاتی از محرومیت را شامل شود که این محرومیت باید با توجه به سن و وضعیت فرزند در نظر گرفته شود.
روانشناسان محرومیت را با نگاه نکردن به کودک، گرفتن اسباببازیها یا حبس چند دقیقهای او در اتاق خودش بهمنظور مشخص تعریف میکنند، اما تنبیه بدنی تائید نمیشود.
اما تنبیه تنها شیوهای نیست که برای پیش بردن کارها و اصلاح رفتار وجود دارد. تقویت رفتار مثبت از طریق تشویق هم روش دیگری است که بسیار میتواند موثر باشد.
اول پدری کنید
پدری کردن بیش از هر چیز به شما جایگاه میدهد. جایگاهی توام با قدرت و رافت که نیازمند مدیریت خانواده است. اما سعی کنید در مدیریت خانواده ظرافتهای خاص این کار را رعایت کنید.
بچهها را مقید به قوانین و شروطی کنید و برایشان جوایزی چون گردشهای خانوادگی یا ساخت کاردستی و... در نظر بگیرید. این خود اهرمی برای فشار آوردن و اصلاح کردن بچههاست. اما سعی کنید جنبه معامله پیدا نکند.
در اجرای قوانین، سختگیر اما مهربان باشید و کاملا با مادر خانواده همکاری کنید. اگر یکی قانونی بگذارد و دیگری آن را لغو کند هرگز به نتیجه نخواهید رسید.
بنابراین شما رئیس، همسرتان نایب رئیس، فرزند بزرگتر مبصر و دیگر فرزندان اگر وجود داشته باشند اعضای عادی هستند.
اما این سلسله مراتب نباید سبب شود که نسبت به خانواده تبعیض قائل شوید. وگرنه همان چرخه معیوب قانون جنگل ادامه مییابد و فشار غیرمنطقی که شما اعمال کردهاید در خانواده به اشکال مختلف جریان مییابد.
نه پلیس، نه پیامرسان
سعی نکنید از بچهها بهعنوان پلیس یا پیامرسان استفاده کنید. آنها بهعنوان یک پلیس با انصاف نخواهند بود.
نسرین تقوی جوانی 25 ساله است که یک برادر بزرگتر 30 ساله دارد. او میگوید: کار درستی نیست اما هنوز هم در خانواده نمیتوانم با او ارتباط خوبی برقرار کنم.
او میگوید: ناصر برادرم در واقع پلیس پدرم بود. وقتی خطا میکردم او گزارش میکرد و گاه اختیار داشت وارد عمل شود و مرا بدجوری کتک میزد.
گاهی مادرم از او میخواست مرا که حرف گوش نمیکردم و فرار میکردم بگیرد، مرا دنبال میکرد، زمین میزد و گاهی از موهایم میگرفت و پیش مادرم میبرد که البته مادرم با او دعوا میکرد که چرا کتکش زدی اما همان میشد تنبیه من و این رابطه من و برادرم را بشدت خراب کرد. او هیچ عاطفهای به من نداشت و فقط به بازی دزد و پلیس فکر میکرد و الان که متاهل شده و مستقل زندگی میکند من هنوز نتوانستهام او را ببخشم.
اشتباه دوم در مورد والدینی است که قهر میکنند و کودک را پیک خود میسازند.
نادر ـ ن میگوید: وقتی کودک بودم پدر و مادرم با هم قهر میکردند و یکی برای دیگری پیغام میفرستاد و من باید به او میگفتم که پیغام چه بوده است.
این کار مرا خیلی ناراحت میکرد، اما من تنها کسی بودم که در خانه حضور داشت و مرا وادار میکردند هم قهر آنها را تحمل کنم و هم پیامرسانشان باشم که گاهی به خاطر حرف تندی که میرساندم تنبیه هم میشدم. من با خودم عهد کردهام هرگز این کار را در حق کودکم انجام ندهم.
تبعیض ممنوع
در طبیعت پرندگان یا موجودات دیگری هستند که برای کمک به انتخاب بهتر کودکان قویتر را انتخاب کرده، فقط به آنها غذا میدهند و نوزادان ضعیف خود را رها میکنند. اما شما که نمیخواهید طبق قانون جنگل رفتار کنید. پس افکار دختردوستی و پسردوستی و خوشگلدوستی و سفیددوستی و اینطور کارهای سلیقهای که میان برخی والدین رواج دارد را رها کنید. با این کارها هم روحیه فرزند مورد توجه را خراب میکنید و او را فاقد اعتماد به نفس بار میآورید و هم روحیه کودک مورد بیتوجهی را میآزارید و او را در یک رقابت بیپایان قرار میدهید.
سعی کنید اگر تبعیضی وجود دارد فقط در دل خود نگه دارید.
سیما دختر 25 سالهای است که قصد دارد هرگز ازدواج نکند. او میگوید: من خواهری دارم که از من زیباتر و باهوشتر است و والدینم همیشه به او توجه داشتند. برای او لباسهای قشنگ میخریدند، اما برای من نه. خیلی وقتها او را به مهمانی میبردند و مرا در خانه میگذاشتند و علنا از او تعریف میکردند.
همه این رفتارها سبب شده است که من احساسات بدی داشته باشم. فکر نمیکنم آنقدر خوب باشم که بتوانم زندگی مناسبی تشکیل دهم. ترجیح میدهم در حاشیه امن خود بمانم. خصوصا حالا که خواهرم ازدواج کرده و از خانه رفته است. اگر میخواهید والدین خوبی باشید برحسب تواناییها به فرزندان خود توجه کنید و براساس ناتوانیها به آنها کمک کنید و طبق نیازها امکانات در اختیارشان بگذارید.
درسیکه دوندهها به ما میآموزند
اگر دلتان میخواهد در مسابقه زندگی پیروز شوید بد نیست درسهایی را از دوندهها بگیرید.
دوندهها رازهایی در کار خود دارند که آنها را به خط پایان و هدف نهایی میرساند.
آنها قبل از همه به هدفشان فکر میکنند. به خط پایان و برای رسیدن به آن برنامهریزی میکنند.
دوندهها زمانبندی خوبی هم دارند. اگر طی مسیر زندگیتان مثل یک دونده نتوانید کارها را زمانبندی کنید رسیدن به هدف آن هم در زمان مقرر کاری محال به نظر میرسد.
دنیا یک مسیر طولانی دو با مانع است پس سعی کنید مثل همان دونده به موانع به حد کافی توجه کنید و خود را برای پرش یا دور زدن از روی آنها آماده کنید.
دوندهها صبور هستند. اگر یکبار و دو بار و سه بار نتوانستند به مقصود برسند، آنقدر تمرین میکنند تا بالاخره رکورد مناسب را به دست بیاورند. شما هم باید این ممارست و صبوری را در خود تقویت کنید تا در دنیا برنده شوید.
و در پایان نظم را فراموش نکنید. اگر یک دونده روز مسابقه دیر برسد، کفش مهمانی را به جای کفش کتانی بردارد یا یک غذای سنگین و مقدار زیادی نوشابه خورده باشد اصلا نمیتواند در مسابقه شرکت کند.
پس باید سعی کنیم نظم را در کارها برای رسیدن به هدف فراموش نکنیم.
حالا در حالت شروع قرار بگیرید و با صدای شلیک دو را در مسیر زندگی شروع کنید اما درسهای بالا را فراموش نکنید.
ماندانا ملاعلی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر