چگونه با شرکت در امور خیر به کم کردن رنج همنوعانمان کمک کنیم؟

دیگرخواهی ، مقدمه خیرخواهی جهانی

تردید نداریم که آدم‌ها در پی منافع خود هستند. باور عمومی بر این است که هر انسانی به طور طبیعی، منافع خود را مقدم بر منافع دیگری می‌داند. خودخواهی منتهی به ثروت‌اندوزی، بالابردن رتبه علمی و در نهایت اعتبار انسان می‌شود و اینها روی هم قدرت فرد را بالا می‌برد. فرد می‌خواهد بیشترین نفع و شادی را کسب کند و رنج و ضرر را هر چه بیشتر از جان و مالش دور کند. همه متفکران و روان‌شناسان هم عقیده‌اند که انسان خود گزین است. یعنی به طور غریزی و ناخودآگاه نفع خود را دنبال می‌کند، اما برخی از متفکران اخلاقی همچون تامس نیگل، آیریس مرداک، پیتر سینگر و البته اغلب قدما و حکمای دینی، معتقدند انسان می‌تواند در عین خودخواهی، دیگر گزین هم باشد.
کد خبر: ۸۲۶۰۱۵
دیگرخواهی ، مقدمه خیرخواهی جهانی

در مقابل این گروه عده‌ای بدبین می‌گویند انسان حتی آنجا که به نظر می‌رسد به دیگری و حق او می‌اندیشد، باز هم نفعی از منافع خود را در نظر دارد، که شاید آن نفع شخصی در میانه کمک به دیگری برای ما غیر قابل رویت باشد. برای مثال انسان وقتی به فقیری کمک می‌کند در حقیقت به چیزی در درون خود، مثلاً عزت نفس ناشی از خوب به نظر رسیدن و اعتبار اجتماعی‌اش می‌اندیشد.

نگاهی که امکان اولویت دادن به دیگری را محال می‌داند و انسان را آنقدر خودخواه می‌پندارد که می‌گوید تغییر این خودخواهی به دیگرخواهی غیر ممکن است و از نظر اخلاقی بدبینانه محسوب می‌شود. همین نگاه در صحنه اجتماع، به زور و استبداد منجر می‌شود. کسی که به دیگرخواهی و شفقت بدبین است، وجدان را برای رعایت اصول اخلاقی و حق کافی نمی‌داند و به قدرتی مطلقه و قاهر معتقد است که از طریق آن خودخواهی و شر نفع‌طلبی کنترل شود.در مقابل، گروهی که معتقدند انسان می‌تواند به حق دیگری بیندیشد و آن را مقدم بر حق خود بداند خوشبین‌تر هستند. در نظر آنها حس شفقت و دیگرخواهی وقتی در آدمیان تحریک شود، خود تنظیم‌کننده روابط می‌شود و وجدانشان آنها را برای رسیدن به یک تعادل و نظم اجتماعی هدایت می‌کند.

خیرخواهی و خوشبینی به آدم‌ها

ایجاد یک مرکز خیریه و امید به ایجاد ساز و کارهایی کارآمد اما بیرون از دولت، برای رساندن کمک به کسانی که نیازمند هستند، ناشی از باور به دیگرخواهی و دیگرگزینی انسان است. قدم برداشتن در راه خیر، محصول خوشبینی به انسان است و باور به این که انسان علاوه بر نفع خود، به نفع دیگران هم اهمیت می‌دهد. این خوشبینی البته به این معنا نیست که دیگرگزینی و دیگر خواهی، خودخواهی و خودگزینی را منتفی می‌کند. دیگرخواهی زمانی می‌تواند بیشترین کاربرد را در امور خیریه داشته باشد که انسان‌ها خودخواه و خودگزین هم باشند. برای مثال کسی که در زندگی درآمد زیادی کسب می‌کند و به ثروت و قدرت می‌رسد، توان و امکان متنوع‌تر و بیشتری برای کمک به دیگران خواهد داشت.

بیل گیتس مالک شرکت مایکروسافت که یکی از ثروتمندترین افراد جهان است، یکی از بزرگ ترین خیرین جهان هم محسوب می‌شود. او بیشترین کمک را به مراکز و مؤسسات خیریه کرده است. ثروت زیاد آقای گیتس سبب شده است او توان کمک بیشتری به آدم‌های بیشتری را داشته باشد. خیریه‌ها به همان اندازه که از آدم‌های خیر و خوش نیت کوچک و متوسط تغذیه می‌کنند، وجود و دوام خود را مدیون حضور آدم‌های پولدار هم هستند.

ایجاد یک مرکز خیریه و امید به ایجاد ساز و کارهایی کارآمد اما بیرون از دولت برای رساندن کمک به کسانی که نیازمند هستند، ناشی از باور به دیگرخواهی و دیگرگزینی انسان است

پس کسب درآمد برای انسانی که دیگرگزین است و توان تعدیل خودخواهی خود را دارد به همان اندازه اهمیت دارد که برای دیگران. حتی کسب ثروت توسط این افرد توجیهی اخلاقی و انسان دوستانه هم می‌تواند داشته باشد. البته نباید این گونه تصور کرد که برای کمک به دیگران، باید همه دلال ملک یا صاحب شرکتی بین‌المللی باشند شغل‌های مختلف کمک‌های خاص خود را به آد‌‌م‌ها می‌کنند. برای مثال نویسنده‌ای که به اهمیت کمک به دیگری اشاره می‌کند و وجود آن را در نهاد انسان اثبات می‌گرداند، یا به مبارزه با فساد می‌پردازد، می‌تواند به اندازه بیل گیتس یا حتی بیشتر از او در بهتر شدن جهانی که در آن زندگی می‌کنیم مؤثر باشد.

جنبش نوع‌دوستی مؤثر

پیتر سینگر فیلسوف معاصر، با ارائه نظریه «نوع‌دوستی مؤثر» توانسته است یک جنبش بزرگ را راه اندازی کند. او با کتاب‌ها، مقالات و سخنرانی‌هایش تأکید کرده است همان‌گونه که انسان به لحاظ اخلاقی نمی‌تواند نسبت به مردن یک کودک در کنارش بی‌تفاوت باشد، نباید به مرگ کودکانی که نمی‌بیند هم بی‌توجهی کند. طبق آمار یونیسف در سال 2011 روزانه 19 هزار کودک زیر پنج سال جان خود را از دست می‌دهند. بخش عمده‌ای از این کودکان بر اثر بیماری‌هایی قابل پیشگیری و حتی قابل درمان مثل مالاریا می‌میرند. نبود امکانات و توجه عمومی اصلی‌ترین علت مرگ این کودکان است. لذا توجه و کمک مؤثر می‌تواند این آمار وحشت‌انگیز را به حداقل برساند.

سینگر با نظریه نوع‌دوستی مؤثر، ما را تشویق می‌کند با هرمیزان درآمدی، به مراکزی که به آنها اطمینان داریم کمک کنیم. لازمه این کمک شناسایی بهترین خیریه و توانمند کردن آنها برای ادامه کار است. اما نکته مهم در نگاه سینگر این است که الزاما نباید از خودخواهی، قدرت طلبی و کسب ثروت برای رسیدن به این اهداف بزرگ دست برداشت، بلکه برعکس باید ثروت خود را بیشتر کنیم تا آن قسمت از درآمدمان هم که به خیریه‌ها اختصاص می‌دهیم، بیشتر شود. با این اوصاف سینگر از یک توصیه اخلاقی و احساسی فراتر می‌رود. این استاد فلسفه اخلاق دانشگاه پرینستون می‌گوید ما نباید در کار خیر، احساسی عمل کنیم، بلکه باید گزینشی و بر اساس کارآمدی دست به انتخاب بزنیم، یعنی عقلانی عمل کنیم. به این معنا که بعضی کارهای خیر بهتر از برخی دیگر هستند، چون نیاز به آنها مبرم و اساسی تر است.

منتقدان خیریه‌ها

خیریه‌ها در برخی موارد منتقدانی هم دارند. شاید عجیب به نظر برسد اما بسیاری کمک به خیریه‌ها را دارای نتایجی ناگوار می‌دانند. این منتقدان به دو دسته تقسیم می‌شوند. دسته اول مبانی تشکیل خیریه‌ها را به نقد می‌کشند و دسته دوم به نتایج درازمدت و کلان آن توجه دارند. دسته اول می‌گویند خیریه‌ها ثروتمندانی را که خود مسبب فقر جهانی شده‌اند، با کمکی (در مقیاس ثروت آنها) کوچک تبرئه می‌کنند. این اشخاص از نظر این منتقدان با فساد، تبانی یا راه‌اندازی شرکت‌های استثمارگر بین‌المللی در کشورهای فقیر و توسعه نیافته به پول رسیده‌اند. آنها می‌گویند این افراد به وسیله خیریه‌ها، وجدانشان را پاک می‌کنند و خود را از اتهاماتی بزرگ مثل راه‌اندازی خط تولید در کشورهای فقیر و سوءاستفاده از نیروی کار ارزان‌ در آن نقاط، با دو تا سه شیفت کار در بدترین شرایط، مبرا می‌گردانند.

اما دسته دوم منتقدان کسانی هستند که معتقدند خیریه‌ها خاصه از نوع بین‌المللی آنها، دولت های ضد توسعه و فاسد را فاسدتر می‌کنند، چرا که بخشی از تعهد آنها را نسبت به مردمان، از دوش دولت بی‌مسئولیت و فقرآفرین بر می‌دارند. کمک کردن به رفع فقر و بیماری، از طریق و مجرایی کارآمد و بی نیاز به دولت، این حق را به دولتی فاسد می‌دهد که به جای حکمرانی خوب، پول خود را در جهت فربه کردن خود و زورگویی به مردم خرج کند.

در میان این دو دسته نقد، وجوه مثبت و درستی را می‌توان پیدا کرد. اما نکته اینجاست که مساله ضرورت کمک به آدم‌هایی با نیازهای حیاتی را نمی توان فراموش کرد. آن 19 هزار کودک زیر پنج سالی که هر روز جان خود را از دست می‌دهند، نیازمند کمک فوری هستند. قطعا آنها در نتیجه سیاست‌های کلان استثمارگر و دولت‌های تنبل، به اینجا رسیده‌اند، اما در حال حاضر با وجود این سیاست‌های ناعادلانه جهانی باید از طریق خیریه و مسئولیت انسانی شهروندان، به حق زندگی آنها کمک کرد، تا شاید خودشان بتوانند دولتی مسئولیت‌پذیر انتخاب کنند و نظمی بهتر برای جهان رقم بزنند.

علیرضا نراقی

اندیشه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها