نگاهی به کتاب «رودخوانی» سروده محمدمهدی سیار

گوش خواباندن بر کرانه یک رود

بیت‌خوانی

راز خاک

خاکساران بیشتر از فیض،‌ قسمت می‌برند/ کلبه دیوار کوتاهان، پر از مهتاب بود (کلیم کاشانی)
کد خبر: ۸۲۵۲۸۲
راز خاک

خاک و خورشید، خاک و باد، خاک و آب، خاک و آتش، همه برابر نهادهایی هستند که در زبان شاعرانه کلیم کاشانی، به طرز ناهمتایی، معنی یافته‌اند: تاریکی و نور، نرمی و درشتی، خشکی و تری، سردی و گرمی و... بر تنی و فروتنی. این فضیلت‌ها، حکایت‌کننده یگانگی تولد و تعالی مرگ آدمی و نشانه ناپایداری و نفی ارزش زندگانی هستند. مگر خاک، خاستگاه زندگی و همه هستی و وجود و نوزایی کائنات نیست؟ خاکی که هم ‌بستر رویش گیاه است و هم قرارگاه جان‌یافته آدمی؟ پس، بیجا نیست که مردم افتاده و فروتن را به خاک،‌ همانند کرده و «خاکسار» دانسته‌اند. خاکسار؛ نه خاک‌پرست. خاکسار؛ یعنی دردمندی که خاکش، حاصل‌پرور است و نه به طینت و سرشت؛ به رفتار و خصلت، ‌بلندمرتبه است. کسی که در عین درویشی و افتادگی، بلند همت و عزیز است و بیشتر از دیگران از بخشش و لطف و عطیه الاهی برخوردار.

واژه «فیض» در اصطلاح کلیم کاشانی در اینجا می‌تواند همان «جود» صوفیانه و بهره دائمی لطف حق باشد؛ همان تجلیات اقدس ازلی که شاعر آن را با «مهتاب» برابر کرده است.

خاکساران، دیوار کوتاهانی که کلبه دل و روحشان همیشه ماهتابی و نورانی است. تاکید شاعر در این بیت بیشتر بر خصلت‌های انسانی است؛ افتادگی و تواضع. همچنان که در این بیت کلیم کاشانی: «افتاده را به چشم حقارت مبین که خاک/ گر سرکشد، غبار دل آسمان شود.» شاعر در اینجا باز به‌درستی، انسان فروتن و خاکسار را بزرگ داشته است. واژه «غبارشدن» افزون بر «نرم و گرد شدن» معنی مجازی پیدا کرده و بر ‌خاطر و دل انسان خودخواه و خودبین غبار اندوه و افسردگی مانده است. حافظ نیز این‌گونه خاکسارانه از غبار خاطر، یاد کرده است: «چنان بزی که اگر خاک ره شوی، کس را/ غبار خاطری از رهگذار ما نرسد.»

راستی چه کسانی در این خاکدان هستی، غبار بر خاطر ندارند؟ خاکساران و رستگاران نیستند؟ آنان که ارزش ازلی خاک نیاکانی و معنویت خاکساری، برایشان بسیار زیاد است. آیا آن که پیشانی بر خاک می‌نهد و پروردگار خود را سجده می‌کند، نمی‌تواند نمونه‌ای از تجربه افتادگی و فروتنی در برابر تقدس و بازتاب گرامی جهان ازلی باشد؟ به یقین، واژه «خاک» در سنت ادبی ما، مفهومی ویژه دارد؛ مفهومی که می‌تواند نشانگر آگاهی و شناخت آدمی در این خاکدان باشد. آن آگاهی و بصیرتی که آدمی را رازگوی خاک می‌کند و پیش از مردن، دل از دنیا کنده. به قول سعدی: «ای برادر! چو عاقبت خاک است/ خاک شو، پیش از آن که خاک شوی» که می‌تواند یادآور «موتوا قبل ان تموتو» نیز باشد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها