گفت‌و‌گو با هوشنگ مرادی‌کرمانی

ادبیات کودک ما حرف اول منطقه را می زند

از «قصه‌های مجید» تا «ته خیار» و انبوه داستان‌ها و کتاب‌هایی که خیلی از آنها به آثار سینمایی و تلویزیونی تبدیل شده‌اند؛ «خمره» را ابراهیم فروزش ساخت، «چکمه» را محمد‌علی طالبی روی پرده برد و «مهمان مامان» را هم داریوش مهرجویی کارگردانی کرد. هوشنگ مرادی کرمانی، جزو معدود نویسندگانی است که از آثار او اقتباس‌های سینمایی موفقی صورت گرفته است.
کد خبر: ۸۲۰۹۳۷
ادبیات کودک ما حرف اول منطقه را می زند

با این حال، هرگز در آثار قبلی‌اش متوقف نشده و داستان‌هایش یکی پس از دیگری انتشار می‌یابد، می‌فروشد و به زبان‌های دیگر برگردانده می‌شود. این نویسنده برای سومین بار از سوی شورای کتاب کودک به عنوان نامزد ایران در جایزه آسترید لیندگرن انتخاب شده است؛ جایزه‌ای که از آن به عنوان گران‌ترین جایزه ادبیات کودک در جهان یاد شده و همه ساله در سوئد برگزیده‌اش معرفی می‌شود. به همین مناسبت با مرادی کرمانی گفت‌وگو کرده‌ایم. مرادی کرمانی می‌گوید، فراتر از نامزد شدن در جوایز مختلف جهانی، آنچه برایش حائز اهمیت است، کتاب خواندن بچه‌هاست. او از دلایل کاهش شمارگان کتاب و دردها و افت‌های ادبیات امروز می‌گوید.

بتازگی به عنوان یکی از نامزدهای جایزه آسترید لیندگرن انتخاب شده‌اید. تبریک می‌گوییم. قصد ندارید برای شرکت در این مراسم به سوئد سفر کنید؟

معمولا کسی را که برنده جایزه می‌شود، دعوت می‌کنند. از کشورهای مختلفی در این جایزه نامزد می‌شوند و همه نمی‌توانند آنجا حضور داشته باشند. البته من خیلی در جریان روند اجرایی این مراسم نیستم.

ظاهرا سومین باری است که نامزد این جایزه می‌شوید، ولی در مراحل قبلی جایزه‌ای نبردید. دوست دارید این بار برنده شوید؟

برنده شدن در این جایزه سخت است چون مبلغ جایزه هم زیاد است. جایزه نقدی آسترید لیندگرن به مبلغ ۵ میلیون کرون سوئد، گران‌ترین جایزه ادبیات کودکان و نوجوانان و دومین جایزه بزرگ ادبیات جهان است.

وقتی قرار باشد هر سال نامزدهایی را برای این جایزه معرفی کنیم و کسی از کشورمان این جایزه را نبرد، چه فایده‌ای دارد؟

باید این را در نظر گرفت که همین نامزد شدن نویسندگان و تصویرگران ایرانی هم ارزشمند است. ادبیات کودک و نوجوان ما در منطقه حرف اول را می‌زند و این کم نیست. از طرفی پشت پرده همین معرفی نامزدها هم تلاش زیادی صورت می‌گیرد. می‌دانید شورای کتاب کودک که هر ساله نامزدهایی را از ایران در بخش نویسندگی و تصویرگری معرفی می‌کند، چه هزینه‌هایی را متقبل می‌شود؟ با هزینه‌های گران پستی این روزها، همکاران شورا مکاتبات زیادی انجام می‌دهند. یک تیم 20 نفره جمع می‌شوند و کارهای نویسندگان کودک را می‌خوانند و خلاصه می‌کنند. به همراه آن رزومه نویسنده را ترجمه کرده و برای جایزه ارسال می‌کنند. پس درست نیست بگوییم چه فایده‌ای دارد، چون همکاران شورا تلاش زیادی می‌کنند، اما به نظر من بیشترین مشکلی که ادبیات کودک ما دارد، مساله زبان است. ما به زبانی صحبت نمی‌کنیم که در جهان خیلی برد داشته باشد. باید آثار ما ترجمه و شرایطی فراهم شود که خارجی‌ها آثار ما را بخوانند. البته این موضوع فقط مخصوص ادبیات کودک ما نیست. درباره این که می‌گویید چرا نامزد می‌شویم و برنده نمی‌شویم، باید بگویم مگر ما در زمینه‌های دیگر برنده هستیم؟ مگر در فوتبال و والیبال یا ادبیات بزرگسال همیشه برنده می‌شویم؟ فقط سینمای ما تا حدی توانسته در سطح جهان مطرح شود ضمن این که تفاوت ادبیات و سینما در این است که در ادبیات باید آثار ما به زبان‌های دیگر ترجمه شود، اما در سینما دنیای تصاویر راحت‌تر به ذهن بیننده می‌رود. با این حال در همین جایزه آسترید لیندگرن یک سال من و احمدرضا احمدی جزو پنج نفر اول بودیم. این را هم اضافه کنم که از طرف موسسه پژوهش تاریخ ادبیات کودکان، خانم توران میرهادی هم نامزد جایزه آستریدلیندگرن شده‌اند. به حق می‌توان گفت که خانم میرهادی آستریدلیندگرن ایران است. آستریدلیندگرن 94 سال عمر کرد و ایشان اکنون 90 سال دارند. حداقل 70 سال از 90 سال را ایشان صرف بالا بردن فرهنگ کودکان و نوجوانان این کشور کرده‌اند. خدا کند این جایزه را به ایشان بدهند. دولتمردان فرهنگی ما هم باید به این بانویی که اکنون به دلیل بیماری در خانه است، توجه کنند. من نیز اگرچه نامزد شده‌ام، اما به هر حال من الان دغدغه‌های دیگری دارم و خیلی به جایزه فکر نمی‌کنم. در عین حال بدم نمی‌آید این جایزه را ببرم. من در جوایز زیادی نامزد شدم و فکر نمی‌کنم هیچ نویسنده‌ای این قدر جایزه برده باشد. جز این جایزه، دوبار در جایزه هانس کریستین اندرسن نامزد شدم که یک‌بار تا مرحله نهایی گرفتن جایزه پیش رفتم.

فرمودید این روزها دغدغه‌های دیگری دارید. درباره این دغدغه‌ها صحبت کنید.

بعد از سال‌ها به این نتیجه رسیدم که ما باید برای توسعه کتابخوانی تلاش کنیم. باید کاری کنیم که بچه‌ها و خانواده‌ها کتاب بخوانند. این که در جوایز نامزد شوم برایم شیرین است، اما برایم مهم‌تر این است که بچه‌ها کتاب بخوانند. البته درباره کتاب نخواندن بچه‌ها من ناله نمی‌کنم، چون کتاب آخرم ـ ته خیار- طی چند ماه به چاپ‌های بالا رسید. خلاصه این که بیشتر تلاشم این است که بتوانم کتاب را بیشتر به لایه‌های خانواده‌ها ببرم.

این که در جوایز نامزد شوم برایم شیرین است، اما برایم مهم‌تر این است که بچه‌ها کتاب بخوانند.

بعد از سال‌ها به این نتیجه رسیدم که ما باید برای توسعه کتابخوانی تلاش کنیم. باید کاری کنیم که بچه‌ها و خانواده‌ها کتاب بخوانند‌

شما یکی از مهم‌ترین مشکلات ادبیات ما- چه ادبیات کودک و نوجوان و چه ادبیات بزرگسال ـ را مساله زبان عنوان کردید. خودتان از اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی هستید. آیا در جلسات شورای فرهنگستان این موضوع را مطرح نمی‌کنید تا اتفاقی برای ترجمه ادبیات فارسی به دیگر زبان‌ها بیفتد؟

بله، مطرح می‌شود، ولی آنجا کارش برعکس است. فرهنگستان سوبسید را یارانه می‌کند و اس‌ام‌اس را پیامک. کار فرهنگستان معکوس چیزی است که شما می‌گویید. آنجا گروه‌های مختلفی هستند که در زمینه‌هایی مثل ادبیات معاصر، گویش‌ها و لهجه‌ها، واژه گزینی و فرهنگ‌نویسی کار می‌کنند، ولی فرهنگستان گروهی ندارد که در زمینه ترجمه آثار فارسی به زبان‌های دیگر کار کند. از روز تاسیسش که حدود 90 ـ 80 سال پیش است، چنین دغدغه‌ای نداشته است.

چرا پیشنهاد نمی‌کنید؟

اصلا کار فرهنگستان این نیست. جزو اساسنامه‌اش نیست. فرهنگستان برای توسعه زبان فارسی و خالص‌سازی کلمات فارسی کار می‌کند. هدفش این است که کلمات زبان‌های دیگر وارد زبان فارسی نشود.

به موضوع کتابخوانی بچه‌ها اشاره کردید. فکر می‌کنید این روزها در مقایسه با زمانی که «قصه‌های مجید» را نوشتید، بچه‌ها کتابخوان‌تر شده‌اند یا نه؟

کتابخوانی بچه‌ها خیلی کمتر شده است. وقتی قصه‌های مجید را نوشتم، جمعیت ایران 40 میلیون نفر بود، اما الان جمعیت کشور حدود 80 میلیون نفر است یعنی جمعیت دو برابر شده. از طرفی اغلب جمعیت را جوانان و نوجوانان تشکیل داده‌اند که بیشتر آنها در مقایسه با آن سال‌ها باسواد هستند. با این حال، قصه‌های مجید در شمارگان 3000 نسخه منتشر شد و امروز شنیده ام و می‌بینم که خیلی از کتاب‌ها در تیراژ 500 نسخه منتشر می‌شود. دلایل زیادی را می‌توان برای این کاهش شمارگان و کتابخوانی کمتر نام برد. یکی همین وسایل ارتباط جمعی و اینترنت و ماهواره است. این وسایل ارتباط‌جمعی جای کتاب را گرفته. نکته دیگر محتوای کتاب‌هاست، ممیزی هم هست و از طرفی بسیاری از مضمون‌ها تکراری شده است. در این سال‌ها برخی به دلیل نوع خاصی از نگاه کتاب‌های سفارسی نوشتند. سال‌هاست داریم می‌گوییم و دیگر صدایمان درآمده که آموزش و پرورش ما باید در مدارس ساعت مطالعه داشته باشند. با این حال بعد از 15 سال که این را می‌گویم، هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده. همه این‌ها را می‌توان به عنوان دلیل گفت، اما مهم‌ترینش همان وسایل ارتباط جمعی است که رفته رفته جای کتاب را بین بچه‌ها گرفته است. از طرفی بچه‌ها و خانواده‌ها بشدت کنکور زده شده‌اند. جوان‌ها بشدت مدرک گرا شده‌اند. کسی به داستان و شعر خوب و ادبیات اهمیت نمی‌دهد. دیگر برای کسی مهم نیست. پس رویکرد خود جامعه به آن سمت رفته است. از طرفی کتاب‌های تالیفی ما کمتر خوانده می‌شود. اگر هم کتابی خوانده شود، بیشتر کتاب‌های ترجمه‌ای است. شما بروید نزدیک شهرکتاب، ببینید پشت ویترینش چند کتاب تالیفی گذاشته. اغلب کتاب‌های ترجمه است. در شهرستان‌ها هم همین‌طور است. کتاب‌های تالیفی هم نکته جدیدی ندارد، جز تکرار همان چیزهایی که به شکلی دیگر در رادیو و تلویزیون می‌شنویم.

سجاد روشنی

گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها