ما شکست‌ناپذیرها...

ما در شکست‌ها چگونه رفتار می‌کنیم؟ ورزش را ماکتی از زندگی در نظر بگیریم و شکست‌های ورزشی را مشت نمونه خروار مفهوم کلی شکست. حالا بیایید بررسی کنیم؛ راه دور نرویم، همین کشتی که می‌گویند ورزش اول کشور است، شما هیچ رقابت مهمش را یادتان هست که در آن یک ناداوری سرنوشت‌ساز علیه ایران اتفاق نیفتاده باشد؟ اجازه بدهید من جواب بدهم، خیر! حتی در رقابت‌هایی که نتیجه‌ کلی‌اش باخت نیست هم ذهن شرطی شده ما معمولا مواردی از ناداوری و حق‌خوری ـ که لابد در اثر غیرت و قدرت دلاورمردان ما نتوانسته اثرگذار باشد ـ را برای ارائه کردن در چنته دارد. باخت‌های نزدیک که اصولا خوراک ناداوری‌‌نمایی است. ادعاها معمولا از سوی ورزشکاران، مربیان یا حتی گزارشگران تلویزیونی کلید می‌خورد، اما این صرفا یک جرقه است.
کد خبر: ۸۱۳۵۷۴

جرقه‌ها وقتی گُر می‌گیرند و همه جا را برمی‌دارند که افکار عمومی به شکل حداکثری با این ادعاها همراه می‌شود. عباس جدیدی در المپیک آتلانتا با کورت انگل آمریکایی، هم در امتیاز و هم در اخطار به تساوی رسید و بعد از برنده اعلام شدن انگل، همه ما طوری وانمود کردیم که انگار جدیدی حریف را ضربه کرده و داوران حق‌اش را خورده‌اند. سعید عبدولی در همین المپیک اخیر، کشتی حساس خود را به حریف فرانسوی باخت و بعضی داوران و به قول هادی عامل کشتی‌‌بلدهای ایرانی هم تائید کردند که او واقعا باخت، اما همه دیدیم که برای او چه جار و جنجالی راه افتاد. نمونه‌ها زیاد است و هیچ کس ازجمله نگارنده نمی‌تواند منکر ناداوری‌هایی که واقعا اتفاق افتاده‌‌اند بشود، اما این پذیرش همگانی و اجماع عجیبی‌ که در پس این‌گونه ادعاها در افکار عمومی به وجود می‌آید، حتما محل سوال و ابهام است. انگار که همه ما یک‌جور شکست‌ناپذیری را در ذات ورزش خودمان به رسمیت شناخته باشیم که جز با خدعه داور و رئیس تشک و خط‌نگهدار و... ترک برنمی‌دارد یا وجود یک جور مافیای قدرقدرت را که همیشه می‌خواهد سر بچه‌های ورزشکار ما را ببرد و آنها را به زور دگنک به وادی شکست بکشاند.

راستش ما در امر خطیر «پذیرش شکست» با مشکلات عدیده و غیرقابل کتمانی دست به گریبانیم. «ناداوری» فقط یک واژه معمولی مورد علاقه ورزشکارهای ما نیست. تواتر استفاده از این واژه در ادبیات ورزشی کشور ما قابل تامل و یک موضوع کاملا قابل بررسی است. تمسک به ناداوری نوعا به یک مکانیسم دفاع روانی می‌ماند که در ناخودآگاه همه ما رخنه کرده، از ورزشکارانمان بگیرید تا تک‌تک ما که در پس هر شکست اول دنبال پیدا کردن حق‌خوری‌ها و تبانی‌ها و سر بریدن‌هاییم. یک مکانیسم برای دور زدن شکست، فرار از عواقبش و استنکاف از تحلیل عواملش. مثال‌ها به کشتی و حتی صرفا به عرصه ورزش محدود نیست. ما در شئون مختلف زندگی هم اغلب‌مان همین‌طور روئین‌تنیم و شکست در قاموس‌مان معنایی ندارد، مگر این‌‌که یکسری عوامل خارج از حیطه اختیار ما، ناجوانمردانه آن را تحمیل‌مان کنند.

ما تنها زمانی ممکن است شکست را گردن بگیریم که زمین و زمان را بهم دوخته باشیم و هیچ بهانه‌ای پیدا نکرده باشیم. حتی در آن شرایط هم بیش از این‌‌که از نظر ذهنی به دنبال علل شکست باشیم، به همان خنکی و پیش‌پاافتادگی و رقت‌انگیزی جملاتی چون «این شکست چیزی از ارزش‌های ما کم نمی‌کند»، به یکسری کارها و کلمات صرفا دلخوش‌کنک و دهان‌پرکن چنگ می‌زنیم. ما به دنبال جستجو و تصحیح اشتباهات‌مان نیستیم، چون اشتباه چیزی است که از شکست‌خورده‌ها سر می‌زند. ما ولی عاری از شکستیم، هرگونه شکست... ما شکست‌ناپذیرهای تاریخیم.

سعید رضاوندی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
جا مانده از نسل هوش مصنوعی

در گفت‌وگو با یک جامعه‌شناس، تهدیدات و فرصت‌های هوش مصنوعی برای خانواده‌های ایرانی را بررسی کرده‌ایم

جا مانده از نسل هوش مصنوعی

نیازمندی ها