در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی کوتاه ما با پیمان حقانی، کارگردان این فیلم هم حکایت بامزهای دارد؛ وقتی تلفنی با او تماس گرفتیم، مشغول ورزش و دویدن بود و میشد مثل فیلمش، نماهایی از پاها و کفشهایی در حال دویدن را تصور کرد.
ایده اولیه 316 چگونه شکل گرفت؟
در این 15 سالی که فیلم میسازم، همیشه به محدودیتهایی که سینمای ایران را از واقعیت زندگی دور میکند، فکر کردهام. همین دغدغه مرا به ایده و فرمی رساند تا بتوانم از واقعیت زندگی پیرامونمان بهره بگیرم. درواقع با این ساختار و شیوه روایت و تکیه بر کفشها، شخصیت پردازی و روند تاریخی را تلفیق کردم تا به نتیجه مطلوبی دراین خصوص برسم.
فیلم شما مصداق واقعی یک فیلم تجربی است و اکرانش در گروه هنر و تجربه کاملا توجیه دارد. عامدانه دنبال تجربه کردن هستید یا تجربههای این چنینی، خود به خود به وجود میآید؟
من و حمیدرضا کشانی – همکار فیلمنامه نویسم در این فیلم- چند سالی است که مدیریت سینماتک پردیس قلهک را برعهده داریم و فیلم زیاد میبینیم. استفاده از کفشها و پاها برای روایت را در برخی فیلمهای کوتاه و یا بعضی از سکانسهای فیلمهای دنیا دیده بودم، اما فیلمی سینمایی، بلند و داستانی را با این فرم ندیدم. بنابراین برای خودم چالش بزرگی بود که یک فیلم بلند سینمایی و داستانگو را با این ساختار و از طریق پا و کفش بسازم. 316 هم از نظر فیلمنامه نویسی و هم از نظر کارگردانی، یکی از دشوارترین کارهایم بود و برای انتقال حس، مفهوم و قصه با مشکلات زیادی روبهرو بودم.
این شیوه روایتی به قدری سخت بود که مجبور شدم در برخی لحظات ارتفاع دوربین را کمی بالاتر ببرم و از دستها هم برای روایت بهره بگیرم. من در اولین فیلم سینماییام، «مردی که گیلاسهایش را خورد» - با بازی حسن پورشیرازی، حامد بهداد و آشا محرابی- هم بصورت محدودتر چنین تجربههایی کرده بودم. در قصه آن فیلم، کارگری بود که حین کار، چند تا از انگشتان دستش را از دست داده بود. برای همین در یکی از سکانسها و در فصل ناهارخوری، صورت هیچ کدام از کارگران را نشان نمیدهم و فقط دوربین روی دستهایشان حرکت میکند. بنابراین آنچه که تماشاگر در 316 میبیند، پرورش یافته همان ایده است.
شما برای چنین فرمی، هدف مشخصی داشتید، اما بازیگران ناراحت نشدند که صورتشان در فیلم دیده نمیشود؟
در این فیلم از هیچ بازیگر شناخته شدهای استفاده نکردیم و همه افرادی که در کار حضور دارند، از عوامل پشت صحنه و خانواده هایشان هستند. بنابراین همه میدانستند که فرم و ساختار فیلم چگونه است و به اینکه اصلا بنا به نمایش چهره شان نیست، آگاه بودند.
در جایی و به بهانه اکران این فیلم، اشاره کردید که کفشها، بهانهای برای قصه گویی است. در این فیلم هم بخشهایی از تاریخ معاصر همچون دوران جنگ مرور میشود. کفشهایتان حتما باید در این راه قدم برمیداشتند؟ یا میتوانستند به مسیرهای دیگری بروند؟
خیلی سعی کردیم، قصه جهانشمولی داشته باشیم. در همه تاریخ سینما، شخصیتهای منحصربفرد در بستر زمان و تاریخ حرکت میکنند، برای همین شخصیت ما هم قصهاش را بر بستر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی معاصر و وقایعی مثل انقلاب و جنگ تعریف میکند. وجود چنین رخدادهای ملموسی، باعث میشود تماشاگر با اثر همذات پنداری کند. در واقع کفشها دراینجا بهانهای برای سیر تاریخی هستند.
عدد 316 میخواهد به چیز خاصی اشاره کند؟
قهرمانِ زن فیلم ما در زندگی اش، 315 کفش به پا کرده است، اما اینکه با پوشیدن سیصدو شانزدهمین کفش، چه اتفاقی برای او میافتد را بهتر است، با دیدن فیلم، متوجه شوید.
خودتان تا به حال چند کفش در زندگی تان پوشیدهاید؟!
تا به حال و پیش از ساخت این فیلم، برایم اهمیتی نداشت و به آن فکر نکرده بودم. اما فکر می کنم حدود 90 -80 تایی بوده است.
کار بعدی تان هم، در ادامه تجربهگراییهایتان خواهد بود؟
یک فیلمنامه جنگی و بهشدت قصهگو، منتهی با فرم جدید دارم که امیدوارم بتوانم بعد از ثابت کردن برادری ام، برای ساخت آن موردحمایت قرار بگیرم.
علی رستگار/ گروه فرهنگ و هنر
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: