کیهان:قاتل زنجیرهای توافقات!
«قاتل زنجیرهای توافقات!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد صرفی است که در آن میخوانید؛دو هفته دیگر تا پایان ضربالاجل تعیین شده برای مذاکرات هستهای باقی مانده است و به گفته منابع نزدیک به مذاکرات متن توافق مملو از پرانتزهایی است که پر کردن آنها در این فرصت اندک بعید به نظر میرسد. وقتی پای دبههای جدید آمریکاییها به میان میآید این تردید فزونی یافته و به سمت یقین میل میکند. اما بیایید فرض کنیم توافق جامع هستهای منعقد میشود. چند روزی روزنامههای زنجیرهای پر میشوند از تیترهای پرطمطراق که فتحالفتوح و شقالقمر و... شد! اما نباید فراموش کرد این توافق در خوشبینانهترین حالت چیزی بیش از یک دهه به طول خواهد انجامید و با توجه به اخبار منتشر شده، بسیار بعید است که پس از طی این دوره برخورد با فعالیتهای هستهای ایران عادی شده و براساس ان.پی.تی باشد.
این روزها یکی از مباحث مطرح در مذاکرات، تلاش آمریکاییها برای تعیین سازوکار بازگشت و اعمال تحریمها علیه ایران، در صورت نقض احتمالی توافق از سوی ایران است. مقامات ارشد آمریکایی بارها به صراحت اعلام کردهاند که به جمهوری اسلامی ایران به چشم دشمن خود مینگرند - که از قضا نگرشی صحیح است- و نمیتوانند توافق را براساس اعتماد بنا کنند و باید بدترین حالتها را در نظر بگیرند. آیا نگاه مذاکرهکنندگان ما به چارچوب، ماهیت و دورنمای توافق نیز از چنین نگرشی زیربنایی برخوردار است؟ چه تضمینی وجود دارد که آمریکاییها به توافق صورتگرفته پایبند میمانند و عهدشکنی نمیکنند؟ و اگر کردند نحوه برخورد با آن باید چگونه باشد؟ شاید ذوقزدگان بگویند تضمین این توافق قطعنامه شورای امنیت خواهد بود. چنین تضمینی بیشتر یک تعارف حقوقی است تا عاملی مقوّم و اجرایی. در میان حقوقدانان مسائل و روابط بینالمللی مثلی رایج است که قوانین بینالمللی تار عنکبوتهایی هستند که برای پشهها ساخته شدهاند. خرمگسها تار عنکبوت را پاره میکنند و به راه خودشان میروند!
هیچ چیز بهتر از تاریخ و تجربههای آن نمیتواند در ایجاد فهم و درک درست از ابعاد این ماجرا راهگشا باشد. مذاکرات هستهای ایران و 1+5 که عملاً تبدیل به مذاکرات ایران و آمریکا شده است، در چارچوب ادعایی تلاش برای منع اشاعه تسلیحات هستهای انجام میپذیرد. چنین مذاکرات و توافقاتی در جهان اندک و عمری حداکثر چند دههای دارند. این تجارب آنقدر قابل تطبیق و الگوگیریاند که حتی اغلب دستاندرکاران و عوامل یک طرف ماجرا، یعنی آمریکاییها ثابتند که برای مثال میتوان به وندی شرمن اشاره کرد. او که امروز پای میز مذاکره با کشورمان است، تجربه توافقی مشابه را با کره شمالی دارد. آمریکاییها با کدام کشورها چنین مذاکراتی داشتهاند؟ نتیجه این مذاکرات چه شده و سرنوشت توافقهای امضا شده به کجا رسیده است؟ در این مجال به 3 مورد از این معدود مذاکرات که از قضا منجر به توافق نیز شدند میپردازیم. توافقهایی که ماهیت غیرقابل اعتماد آمریکایی، سرنوشت نهایی آنها را رقم زد.
1- آمریکا و شوروی در اوج دوران جنگ سرد توافقی تسلیحاتی موسوم به( ABM (Anti-ballistic missile با هدف ممانعت از گسترش سلاحهای کشتار جمعی امضا کردند. «پیمان ضدموشکهای بالستیک» در سال 1972 میان ریچارد نیکسون و لئونید برژنف امضا شد. براساس این پیمان قرار شد هر کدام از این کشورها تنها دو سایت ضدموشک بالستیک داشته باشند و در هر سایت هم حداکثر 100 موشک استقرار یابد. این تعداد دو سال بعد به یک سایت کاهش یافت. شوروی سایت ضدموشک بالستیک خود را اطراف مسکو و آمریکا در داکوتای شمالی(موسوم به سیف گارد کمپلکس؛ محل نگهداری تسلیحات اتمی و کشتار جمعی) مستقر کرد. با فروپاشی بلوک شرق، آمریکاییها منافع خود را در ادامه عمل به این پیمان ارزیابی کرده و با چهار جمهوری روسیه، بلاروس، قزاقستان و اوکراین این معاهده را با ترتیباتی تجدید کردند. معاهده 16 بندی ABM را میتوان خوششانسترین معاهده از این نوع نامید. اگرچه قرار بود این معاهده پایانی نداشته باشد اما 30 سال عمر کرد. سه ماه پس از حملات 11 سپتامبر جرج بوش - برادر بزرگتر جب بوش که چند روز پیش برای انتخابات ریاست جمهوری سال آینده اعلام نامزدی کرد- مدعی شد کشورش با تهدیداتی مواجه است که معاهده سال 1972 مانعی برای مقابله موثر با آنهاست. حدس میزنید این تهدیدات موهوم چه بودند؟ حملات موشکی کشورهایی مانند ایران!
آمریکا پایان این پیمان را اعلام کرد و از آن خارج شد. اگرچه روسیه که در آن زمان در خواب و خیال روابط گرمتر با غرب بود واکنش درخوری به این اقدام کاخ سفید نشان نداد اما تحلیلگران غربی مرگ این پیمان را ضربهای جدی به ان.پی.تی دانستند که جهان را به سوی وضعیتی بدون محدودیتهای موثر برای گسترش سلاحهای هستهای سوق میداد. اثرات این اقدام آمریکاییها سالها بعد در گسترش ناتو به شرق و تهدید فضای امنیتی روسیه خود را نشان داد و جنگ اوکراین که همچنان قربانی میگیرد یکی از نتایج دومینوی آمریکا در خروج از ABM است.
2- دومین مورد از چنین رفتاری باز هم در معاهدهای میان آمریکا و شوروی رخ داد. پیمان سالت 2. البته این پیمان به اندازه پیمان فوق عمر نکرد. سالت2 ( Strategic Arms Limitation II) در سال 1979 میان جیمی کارتر و برژنف امضا شد. براساس این پیمان قرار شد دو کشور موشکهای راهبردی خود را به 1320 عدد کاهش دهند. شوروی 200 موشک راهبردی خود را نابود و آمریکا هم آزمایش موشکهای کروز با برد بیش از 600 کیلومتر را متوقف کند. این توافق با کارشکنیهای کاخ سفید و سنا هرگز اجرایی نشد و پس از چندین سال کشمکش، پایان آن رسماً از سوی آمریکاییها اعلام شد.
3- مورد سوم از شلیک به تعهدات تسلیحاتی به معاهده میان آمریکا و کره شمالی مربوط است. دو کشور در سال 1994 توافقی موسوم به agreed framework در ژنو امضا کردند. این توافق برای کنترل فعالیتهای هستهای کره شمالی بود. بر این اساس پیونگ یانگ متعهد شد رآکتور آب سنگین خود را تعطیل، سوخت هستهای خود را به کشور ثالث ارسال و اجازه بازرسیهای ویژه به آژانس بینالمللی انرژی اتمی بدهد. تعهدات واشنگتن به کره شمالی از این قرار بود؛ کاهش موانع تجارت و سرمایهگذاری، رفع برخی تحریمها در بخش مخابراتی و خدمات مالی، ساخت دو رآکتور آب سبک 1000 مگاواتی و تحویل سالانه نیم میلیون تن نفت خام تا وقتی که رآکتورهای آب سبک ساخته شوند و عادیسازی روابط میان دو کشور.
آمریکاییها که قرار بود با مشارکت ژاپن و کره جنوبی رآکتورهای آب سبک را بسازند، هرگز اقدامی در این زمینه نکردند و تحویل محمولههای نفتی هم به بهانههای مختلف با تاخیر بسیار انجام شده و نهایتاً قطع شد. سال 2002 آمریکا رسماً اعلام کرد پیمان هستهای با کره شمالی را به رسمیت نمیشناسد و فشارها به این کشور را تشدید کرد که البته نتیجه این رفتار، فرار هستهای کره شمالی و مسلح شدن آن به سلاح هستهای بود.
مذاکرات و توافق هستهای میان آمریکا و لیبی نیز مورد دیگری است که نتیجه آن امروز عیانتر از آن است که نیازی به بیان داشته باشد.
بله! واقعیت این است. ما امروز با چنین کشوری بر سر میز مذاکره نشستهایم. کشوری که پیمانهای امضا شده از سوی خود را به راحتی زیر پا میگذارد و به میزان و تا جایی به تعهدات خود پایبند است که منافعش را تضمین کند. مرور موارد مشابه فوق طرح این سوال را ضروریتر کرده و پاسخی عمیقتر میطلبد؛ تضمین پایبندی آمریکا به تعهدات خود و پاسخ ما به عهدشکنی متداول آنها چیست؟
خراسان:سفره رمضان فقط برای روزه داران گسترده نیست
«سفره رمضان فقط برای روزه داران گسترده نیست»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛روزه داری و رمضان هم وسیله و بهانه است. اما وسیله ای بس گران مقدار برای حرکت از «بودن» و «ماندن» به سوی «شدن» و «رسیدن» و به بی نهایت دل بستن و پیوستن. خداوند کریم و بخشاینده از سر لطف و کرم به دنبال آسمانی شدن بندگان و آمرزش و مغفرت آنان است و برای پر کشیدن و قد کشیدن آدمیان از فرش تا عرش و از «ناسوت» تا «ملکوت» هزار هزار نردبان و وسیله قرار داده و برای آمرزش بندگان گنهکار و توبه کننده اش، هزار هزار وسیله و بهانه به انسان هدیه داده و رمضان اما اوج و قله و مبارک ترین نعمات و هدایای الهی به بندگانش است، فرصتی بی نظیر و بی مانند و «ایام معدودات» ی برای «ترک» و دل کندن از حتی حلال ها، فرصتی برای پیوستن و دریافتن جرعه های ناب معرفت و اطاعت و مغفرت به فرمایش پیامبر خاتم رمضان را با «برکت» آغاز و با «رحمت» الهی مشایعت و با «مغفرت» بی منتهای حضرت باری بدرقه می شود.
یگانه بی همتا رمضان را هم فرصتی برای نشان دادن اوج بندگی و اطاعت از فرمان الهی قرار داده و هم قله رحمت و مغفرت. حضرت حق روزه را که مایه برکت و سلامت جسم و جان و روح و روان است پاداشی بی بدیل مقرر فرموده آن چنان که آن ذات یگانه و آن وعده دهنده ای که هیچ گاه خلف وعده نمی کند می فرماید روزه برای من است و پاداش آن را نیز تنها خود می دهم. خداوند کریم، روزه بندگان مومنش را چنان قدر و منزلت بخشیده که نه تنها نفس هایشان را «تسبیح» بلکه حتی خوابشان را در مبارک هنگامه رمضان «عبادت» بر می شمارد. «رب ودود» تشنگی و گرسنگی مقطعی بندگان روزه دارش را به سیراب شدن و بهره مندی از نعمات جاودان بی منتهایش در بهشت ابدی و از آن برتر به کمال انسان و رسیدنش به «رضوان» و «قرب الهی» جبران می کند.
و اگرچه رمضان این بزرگ ترین و برترین ضیافت ویژه الهی همانند «قرآن» برای رهپویان طریق حقیقت «بطن هایی» دارد و بنده مومن پس از گشودن و راهیابی به هر بطن و مرتبه ای می تواند به مرتبه و بطن دیگری از رمضان و قرآن دست یابد و از سرچشمه انوار هر بطنی نورهایی بر دل و جان خود بتاباند اما به لطف و کرم الهی حتی هر «تازه پا در راه گذاشته» و طالبی و هر روزه دار و بلکه هر نیت کننده ای به فراخور معرفت و همت خود از خوان گسترده ضیافت رمضان بهره ها می برد.
چند بطن و مرتبه از بطن ها و مراتب روزه و رمضان
1- تحمل تشنگی و گرسنگی آن هم در روزهای بلند و گرم تابستان خصوصا برای عزیزانی که مشغول کارهای سخت و طاقت فرسا زیر آفتاب سوزان و یا در کنار حرارت فوق العاده کوره ها و برخی کارخانه ها و معادن و مشاغلی مثل کشاورزی، نانوایی، کارگری ساختمانی و ... هستند چه اجری که نزد خدای بخشنده و مهربان ندارند. اما این شاید بطن و لایه اول «روزه داری» و«رمضان فهمی» و «قدرشناسی» این نعمت الهی باشد. هر چند این مرتبه خود مرتبه ای بس بلند مقدار است گر تو این انبان ز نان خالی کنی/ پرزگوهرهای اجلالی کنی
2- بریدن واقعی از تمامی محرمات الهی و معاصی و بستن گوش و زبان و چشم حتی بر هر سخن، گفتار، شنیده و دیدنی لغو و لهو و بیهوده، مطمئنا مرتبه و درجه ای دیگر از روزه داری و حق رمضان را پاس داشتن است و رعایت این ها سر آغازی است برای گشوده شدن دیگر مراتب و بطن های رمضان.
3- دل به قرآن بستن و با کلام خدا مانوس شدن و تلاوت قرآن در هر زمان که حالی دست داد و فرصتی شد خصوصا در هنگامه سحر درجه و بطن دیگری از مقامات بی بدیل رمضان را می گشاید؛ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
و البته که تامل و تدبر در قرآن و تلاش برای فهم بهتر آیات وحی و «برداشت» از کلام الهی و جاری کردن آن در زندگانی فردی، خانوادگی و اجتماعی هر آن پنجره هایی از نور به جان انسان می تاباند. چه نیکو می گفت آن مرد اهل دل که «شرف و تشریف رمضان» به انزال قرآن در آن است و چه شایسته است که در رمضان، فصل بهار قرآن، هر یک از ما چه آنانی که می توانند روزه بگیرند و چه آنان که به هر دلیلی نمی توانند روزه بگیرند، وجود خود را بیش از همیشه به شرف یابی به محضر قرآن و جرعه جرعه نور نیوشیدن از کتاب سراسر نور خدا متبرک کنند.
آن یگانه مهربان چقدر بر خلق خود مهربان است و به دنبال بهانه برای پرواز و کمال و آمرزش بندگانش که در ماه ضیافت خاصه اش برای تلاوت یک آیه قرآن، ثواب یک ختم کلام وحی را می نویسد.
4- از اولین لحظات حلول ماه بی مثال رمضان که به اولین ناز و غمزه اش صدها میلیون دل عاشق در سراسر جهان آماده بهره گیری از این میهمانی ویژه الهی می شوند، هر مسلمانی چه آنان که توان روزه داری دارند چه آنان که کسالتی یا عذری دارند یا به هر دلیلی توان روزه داری ندارند عمیقا باید به فکر بهره گیری هر چه بیشتر از «شب قدر» باشند همان بی بدیل هنگامه ای که به شرف نزول قرآن متبرک است و به فرموده خدای قرآن از «هزار ماه» برتر است، همان بی بدیل هنگامه و فرصت نابی که تقدیر آدمیان رقم می خورد و پرونده ها به امضای صاحب عصر حضرت بقیة ا... الاعظم (عج) می رسد، به راستی که شب قدر عالی ترین درجه و مرتبه و مقام و بطن البطون رمضان است که می بایست هر لحظه آن به اندازه تمام هستی انسان و جهان قدرشناسی شود.
5- ارتباط ویژه گرفتن با ولی اعظم، حجت حق، حضرت بقیة ا... در ماه مبارک رمضان از دیگر امور بسیار مهمی است که به واسطه آن از بسیاری از درجات و مراتب و رمزها و بطن های رمضان رمزگشایی می شود پس نباید حتی لحظه ای خصوصا در ماه مبارک رمضان از توجه ویژه و ارتباط با امام زمان(عج) غافل شویم.
6- و قدر مسلم که صله رحم، رفع کدورت ها، ترک عادت های بد و ناپسند و روی آوری به کارهای پسندیده و عادت های نیکو، اطعام روزه داران و دستگیری از کم بضاعتان و یتیمان، گره گشایی از کار مردمان، خوش قولی، خوش خلقی، مدارا، گذشت، آشتی کردن و آشتی دادن مردمان با یکدیگر از جمله اموری هستند که انسان را به درک و فهم بیشتر مراتب و درجات رمضان کمک می کند. از آن چه ذکرش گذشت مشخص می شود که فقط روزه داران و آنانی که توان روزه گرفتن دارند، برخورداران و بهره داران از ضیافت الهی ماه مبارک رمضان نیستند بلکه همه کسانی که دل در گرو این ضیافت و میهمانی الهی دارند حتی اگر توان روزه داری ندارند اما به خاطر دلدادگی و حسرتی که به دل دارند جزو کسانی هستند که می توانند بهره های بس فراوان از رمضان ببرند و همانند روزه داران در شرایط سخت نزد درگاه الهی ماجور باشند چرا که اینان نه تنها با عدم تظاهر به روزه خواری، حرمت ماه خدا و حرمت صدها میلیون انسان روزه دار را پاس می دارند بلکه چه بسا در بارگاه الهی «حسرت مقدس» این عزیزان هم تراز و شاید بیشتر از روزه داری روزه داران اجر داشته باشد به همین خاطر بر این باورم که رمضان تنها متعلق به آنان که توان روزه داری دارند نیست بلکه این سفره و ضیافت ویژه الهی به گستردگی همه مخلوق گسترده است و هر کس به اندازه عشق و معرفت و همت اش می تواند از این خوان گسترده بهره ها برگیرد.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛«قد اقبل الیکم شهر رمضان»؛ همانا ماه مبارک رمضان بر شما مومنان آغوش گشوده است. این جمله مبارکی است از خطبه پیامبر گرامی اسلام که با آن، فرا رسیدن ماه مغفرت الهی را به مردم نوید میداد و ورود به آنرا تهنیت میگفت. اکنون این ما بندگان عاصی و گنهکار پروردگار هستیم که با کولهباری از معصیت به آستان این ماه رسیده و عذر تقصیر به پیشگاه کبریاییاش آورده و خود را در معرض آبشار رحمت این ماه قرار دادهایم.
ماه رمضان، از بهترین ماهها و روزها و شبها و ساعاتش بهترین روزها و شبها و ساعات است. ماهی که خدا با تکریم ویژه، بندگانش را به میهمانی خود دعوت کرده و نفسهای روزهداران را به منزله یاد کردن از پروردگار و خوابهای آنان را عبادت و عبادات آنان را مقبول و دعاهایشان را مستجاب قرار داده است. در این ماه، درهای بهشت گشوده و ابواب جهنم بسته میشود.
بهترین اعمال این ماه، تلاوت قرآن و تدبر در آیات، استغفار از معاصی و اجتناب از گناهان است. در روزگار ما نیز که فتنه و غبار معصیت و خودخواهی، فضای جامعه را در بر گرفته، بیش از هر زمان دیگری به خلوت در محضر الهی، تقویت روحی و معنوی و پالایش نفس از معاصی نیاز داریم.
تاریخ گواه است که رسول خدا و ائمه معصومین علیهم السلام در این ماه، آرام و قرار از کف میدادند و در پیشگاه الهی با چنان سوز و گداز و ادب و التماس از خدا درخواست غلبه بر نفس و کسب مغفرت میکردند که باید برای ما درس بزرگی باشد. پس ما را چه میشود که اکنون در آغاز ماه ضیافت الهی همچنان سوار بر اسب سرکش نفس، از منیتها سخن میگوئیم و حاضر نیستیم از این توسن بیمهار پائین آمده و از توجیه عملکردهای غیرمنطبق با موازین دست برداشته و پیشانی تسلیم بر آستان الهی بسائیم؟!
یادمان نرود که امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی نیز از همان صبح پیروزی انقلاب اسلامی همگان را در آستانه ماه مبارک رمضان به این نکته توجه میدادند که «با حلول شهر مبارک رمضان، ماه رحمت و مغفرت و برکت، از خداوند متعال مسئلت مینمایم که عموم ملت ایران را بیش از پیش به تکالیف و مسئولیتهایی که خداوند عالم برعهده آنها گذاشته است متوجه فرماید. مسئولیت حفظ قوانین الهی و عمل به قرآن کریم که اساس بازگشت به عظمت و مجد اسلام و مسلمین است. مسئولیت حفظ وحدت کلمه و مراعات اخوت ایمانی که ضامن استقلال و خروج از نفوذ استعمار است. مسئولیت گذشتن از منافع شخصی و فداکاری در راه بدست آوردن آنچه تاکنون به واسطه اختلاف کلمه از دست دادهاند.»(1)
کارنامهها، امروز نشان میدهد که آن نگرانیها کاملاً بجا بود و رفته رفته از داعیهداران خدمت به مردم کاسته شده و بر جمع شیفتگان قدرت افزوده میشود، حرمتها شکسته میشود و دستگیریها جای خود را به مچگیریها میدهد. تفرقه، جای اصلاح ذات البین مینشیند و «اشداء بینهم»، جای «اشداء علی الکفار» قرار میگیرد.
پس بیائیم از فرصت ماه رمضان استفاده کنیم و تا دیر نشده، منفذ انحرافات را با توبه از گذشته مسدود نمائیم که اگر رمضان بگذرد و به خود نیامده باشیم، آنوقت بسیار دیر خواهد بود و فقط باید خود را ملامت کنیم.
از مناسبتهای هفته، اینکه دو سال پیش در چنین ایامی اعلام شد که دکتر حسن روحانی با کسب اکثریت آرای شرکت کنندگان در انتخابات ریاست جمهوری، یازدهمین منتخب ملت ایران برای زمامداری و اداره کشور خواهد بود. این رخداد در بر دارنده پیامهایی بود که پس از دو سال باید به شکلی ژرفتر و واقعبینانهتر به آن نگریست.
انتخابات خرداد ماه 1392 روند حرکت عمومی کشور را دگرگون ساخت و به طور مشخص مردم و اراده آنان سبب ساز این تحول شد. در شرایطی که بسیاری از بیتدبیریها در تصمیم سازی و اداره کشور، فروگذاشتن امور مهم و تمرکز بر مسایل حاشیهای، قرار دادن منافع ملی زیر سایه منافع فردی و گروهی، درگیری و جدالهای بیهوده به ویژه با شخصیتها و گروههای اصیل و ریشهدار نظام و... کشور را در مسیری خطرناک قرار داده بود و روز به روز از خواست مردم و اهداف تعیین شده در اسناد بالادستی چون سند چشم انداز دور میساخت، رای مردم در حکم «نه» قاطع به ادامه این روند بود؛ روندی که علاوه بر تولید ناآرامی و تنش در فضای سیاسی – اقتصادی و ایجاد آسیبهای فرهنگی – اجتماعی به دلیل ستیز با جهان خارج، برای کشور دشواریهای بسیاری ایجاد کرده و جز آوار تحریمهایی ظالمانه و کمرشکن بر کشور و خدشهدار ساختن منزلت منطقهای و بینالمللی در کنار گسترش انواع تهدیدهای ملی دستاوردی دیگر به بار نیاورد.
از این رو دولت تدبیر و امید در عرصه داخلی، اصلاح سیاستهای پیشین بر مدار اعتدال و عقلگرایی را در دستور کار خود قرار داد و با وجود تردیدهای موجود در زمینه اثربخشی سیاستهای اقتصادی دولتمردان تازه نفس دولت یازدهم در زمان وعده داد شده، نزدیک به یک سال پس از روی کار آمدن این دولت تورم 40 درصدی به زیر 17درصد کشیده شد. از آن مهمتر، توقف روند حرکت زیر صفر رشد اقتصادی کشور و رسیدن آن به میزان چهار درصد در میانههای پارسال بود.
در کنار تدبیر و تلاش سیاستگذاران اقتصادی برای خروج از تنگناهای پیش رو همچون رکود و بیکاری و حرکت به سمت شکوفایی اقتصادی، توجه جدی به مسایل فرهنگی و آسیبهای اجتماعی و همچنین باز گرداندن آرامش و در عین حال پویایی به فضای کشور از دیگر پیامدهای انتخاب دولت یازدهم بود. هر چند خلاءها و مشکلات زیادی نیز همچنان باقی است.
در عرصه خارجی نیز پس از یک دهه ستیز با جهان و بنبست در گفتگوهای هستهای، دولت تدبیر و امید تلاش فزایندهای را برای ایجاد تفاهم بینالمللی در عین اقتدار، و فرو ریختن حصار بلند تحریم آغاز کرد که در صورت تحقق میتواند یکی از مهمترین دغدغههای مردم و مشکلات پیش روی کشور را برطرف نماید.
این هفته در پی ادامه گفتگوهای هستهای، معاونان وزیر خارجه کشورمان که روز دوشنبه برای رایزنی و برخی مشورتها به تهران آمده بودند، دیروز به وین بازگشتند تا مذاکرات را برای تکمیل ضمایم متن توافق جامع و کم کردن پرانتزها، از سر بگیرند. انتظار میرود مذاکراتی که از دیروز میان سید عباس عراقچی و مجید تخت روانچی با هلگااشمید معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا آغاز شده، حدود پنج روز به طول انجامد و هر چند که 9 تیر ماه، سقف زمانی است که برای رسیدن به توافق تعیین شده، ولی مذاکره کنندگان کشورمان تصریح کردهاند مقید به زمان نبوده و اساساً فقط در پی توافق خوب هستند.
از جمله رویدادهای داخلی این هفته، سفر یک روزه نخستوزیر عراق به تهران بود. حیدر العبادی در این سفر که مقامات بلندپایه عراقی نیز او را همراهی میکردند با مقامات عالیرتبه کشورمان پیرامون روابط دوجانبه و مسائل مهم منطقهای و بینالمللی رایزنی کرد. این سفر، در شتاب بخشیدن به آزادسازی مناطق اشغالی عراق از لوث وجود داعش موثر خواهد بود.
در موضوعات خارجی، تحولات یمن، بحرین و سوریه را به دلیل اهمیت آنها مورد بررسی قرار میدهیم. مذاکرات صلح یمن در ژنو درحالی ادامه دارد که رژیم ریاض همچنان به حملات خود علیه مردم یمن ادامه میدهد. اساساً حضور جنبش انصارالله در مذاکرات ژنو به منزله یک پیروزی دیپلماتیک برای این گروه است چرا که رژیم سعودی زمانی که تجاوز گسترده نظامی به یمن را آغاز کرد هدفش قلع و قمع این گروه بود و حتی وعده داده بود در عرض چند روز کار انصارالله را یکسره خواهد کرد ولی با گذشت 85 روز از این تجاوز، امروز انصارالله نه تنها شکست نخورده است بلکه قدرتمندتر از قبل در صحنه حضور دارد و برگزاری اجلاس ژنو و تاکید مکرر مقامات سازمان ملل بر حضور حوثیها در این نشست، خود تاییدی بر نقش تعیین کننده انصارالله در معادلات سیاسی یمن میباشد. البته این موجب نشده است تا سعودیها به کارشکنی در روند نشست ژنو نپردازند.
رژیم سعودی تلاش کرد با زمینگیر کردن هواپیمای سازمان ملل در فرودگاه جیبوتی، در ورود هیات انصارالله به ژنو اخلال ایجاد کند. سعودیها در ادامه روند اجلاس نیز دست از کارشکنی برنداشته و درحالی که انصارالله با آتش بس انسانی در ماه مبارک رمضان موافقت کردهاند ولی سعودیها هرگونه توافق با آتش بس را به عقب نشینی و خلع سلاح انصارالله منوط کرده است. به اذعان محافل سیاسی، این رفتار ریاض ناشی از عصبانیت آنها از پایداری مبارزان انصارالله و مردم یمن در برابر هجوم نظامی ارتش سعودی میباشد.
این هفته، حکم دادگاه فرمایشی بحرین درباره شیخ علی سلمان دبیرکل جنبش «الوفاق» اعلام شد که براساس آن، شیخ علی سلمان به چهار سال زندان محکوم شده است. صدور حکم محکومیت دبیرکل جنبش الوفاق، تازهترین اقدام رژیم آل خلیفه برای خاموش ساختن صدای انقلاب مردم بحرین میباشد. رژیم حاکم بر منامه مدت چهار سال است به تمامی ترفندها متوسل شده است تا بلکه بتواند اعتراض مردم بحرین علیه حکومت دیکتاتوری حاکم را فرونشاند و اوضاع را به حالت گذشته برگرداند ولی موفق نبوده است.
مردم بحرین از چهار سال قبل قیام مسالمتآمیز خود را بر ضد حاکمیت استبدادی رژیم آل خلیفه آغاز کردهاند. ملت بحرین خواستار استقرار عدالت، رفع تبعیض و حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان هستند و این خواستههای خود را بارها در تظاهرات مسالمت آمیز اعلام کردهاند ولی رژیم، به دلیل اینکه از پایگاه مردمی برخوردار نیست و در اقلیت قرار دارد از تن دادن به خواستههای بر حق مردم سر باز زده و در عوض، اعتراضات را با وحشیانهترین شکل پاسخ داده است.
حمله به تظاهرات، بازداشتهای گسترده و شکنجههای قرون وسطایی از جمله شیوههای رایج رژیم در برخورد با معترضین بوده است. با اینحال، مجامع بینالمللی و سازمانهای به اصطلاح حقوق بشری، به دلیل اینکه در سیطره قدرتهای استعمارگر قرار دارند در مقابل جنایات و اقدامات وحشیانه رژیم منامه سکوت اختیار کرده و با این عمل، به ادامه سیاست سرکوب رژیم، چراغ سبز نشان دادهاند. حکم ظالمانه رژیم آل خلیفه درباره دبیرکل جنبش الوفاق، در چارچوب اقدامات سرکوبگرانه رژیم حاکم بر بحرین قرار دارد. تاکنون تمامی اقدامات رژیم در مهار انقلاب مردم بحرین به شکست انجامیده و مورد اخیر نیز قطعاً قادر نخواهد بود رژیم را نجات دهد و قیام مردم بحرین همچنان با قدرت راه خود را تا سرنگونی ظالمان حاکم بر بحرین طی خواهد کرد.
این هفته، گروه تروریستی داعش در سوریه متحمل شکست سنگینی شد و تروریستهای داعش که بر شهر استراتژیک «تل ابیض» در مرز ترکیه چنگ انداخته بودند و از آن طریق، از خاک ترکیه ارتزاق تسلیحاتی و تروریستی میکردند اواخر این هفته، این شهر را از دست دادند. اهمیت این شهر از آنجا روشن میشود که مرز ترکیه را به شهر «رقه» پایگاه اصلی داعش مرتبط میساخت.
اکنون با اتفاقات جدید، داعش در تنگنای شدید قرار گرفته است. با توجه به اتفاقات سوریه و همچنین شکستهایی که این گروه در عراق متحمل شده است باید گفت سیر قدرتیابی گروههای تکفیری به پایان رسیده و روند افول و اضمحلال آن آغاز شده است. اگر این حوادث را در کنار پیروزیهای ارتش سوریه و حزبالله لبنان در منطقه استراتژیک «القلمون» قرار بدهیم در آن صورت، عمق ناکامیها و شکست گروههای تکفیری آشکارتر میگردد.
(1) – صحیفه نور، ج 2، ص 460
رسالت:روز دریادلان
«روز دریادلان»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛مرا آن اصل بیداری دگر باره به خواب اندر بداد افیون شور و شر، ببرد از سر ببرد از سر مرا گر آن زبان بودی که راز یار بگشودی هر آن جانی که بشنودی برون جستی از این معبر از آن دلدار دریادل مرا حالیست بس مشکل که ویران میشود سینه از آن جولان و کر و فر اگر با مومنان گویم همه کافر شوند آن دم وگر با کافران گویم نماند در جهان کافر
175 جوان رشید، شجاع و با ایمان برای دفاع از شرف، ناموس و استقلال و اقتدار ملت، دل به آب اروند زدند تا به دریای معرفت الهی در دنیای بیمعرفتی برسند. آنها سهشنبه گذشته پس از
29 سال و 5 ماه و 21 روز غواصی از تهران سر برآوردند. در اینکه آنها چرا از تهران سربرآوردند، اسراری نهفته است. غواصان آمده بودند تا کسانی را که در دریای زخارف دنیا غرق شدهاند نجات دهند. این پیام را باید درک و سپس دریافت کرد.
سهشنبه گذشته تهران یکپارچه شور، هیجان و حماسه بود. سهشنبه گذشته روزی بود مثل روز 9 دی 88.
سهشنبه گذشته روزی بود مثل روز 22 بهمن و روز قدس. این روز، روز دریادلان بود.
دریا، نه، اقیانوسی از انسانها با دلهای پاک و آکنده از مهر آمده بودند تا به پاس فداکاری و جانبازی 175 جوان، نم اشکی و گفتگویی داشته باشند.
مردم در این روز با این 175 شهید نجوا میکردند. زن، مرد، پیر و جوان حتی کودکان با آنها سخن میگفتند. مردم لباس غواصی پوشیده بودند و این 175 شهید را از عمق دریای تاریخ پرافتخار این سرزمین بیرون آوردند و بر دوش گرفتند و با افتخار فریاد زدند: «هیهات من الذله، هیهات من الذله.»
مردم آمده بودند تا با زبان حافظ بگویند:
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
عشق، دردانه ست و من غواص و دریا میکده
سر فرو بردم در آنجا تا کجا سر بر کنم
سهشنبه گذشته در تهران چه خبر بود؟ 175 غواص جوان از عمق آبهای خروشان اروند در دورترین مرز آبی کشور به یک باره از تهران سر برآوردند و خود را در میان دستهای پرتوان ملت دیدند. دستهای ستایش و قدرشناسی، دستهای مهر، عطوفت و مهربانی!
مردم آمده بودند تا از زبان مولانا فریاد زنند:
بیدار شو بیدار شو هین رفت شب بیدار شو
بیزار شو بیزار شو وز خویش هم بیزار شو
خاموش وصف بحر و دُر کم گوی در دریای او
خواهی که غواصی کنی دَم دار شو دَم دار شو
مردم این روزها دنبال بهانه میگردند که مثل روزهای نخستین انقلاب به خیابانها بیایند و خشم و نفرت خود را علیه ستمکاران تاریخ معاصر نشان دهند. سهشنبه گذشته مردم از ته دل فریاد میزدند: «مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل!»
مردم سایه سنگین تحریم، تجاوز و ستم قدرتهای جهانی را بر سر خود حس میکنند. مردم دنبال بهانه هستند تا عقدههای درونی خود را علیه کفر و نفاق بیرون بریزند. مردم در نمایش کینه و خشم مقدس خود علیه استکبار و استبداد جهانی دنبال بهانه هستند. مردم سهشنبه گذشته به بهانه تشییع 175 شهید غواص بیرون زدند و کف خیابانها را پر کردند. آنها به بهارستان آمدند تا بگویند انقلاب بهاری اسلام ادامه دارد.
مردم آمده بودند بگویند سرسبزی بهار انقلاب هرگز رنگ زرد پاییز و سرد زمستان نمیبیند. مردم به خیابان ها آمده بودند تا به امام خمینی (ره)، امام دلهای ایرانیان و جهانیان بگویند ما ایستادهایم. آمده بودند تا به غواصان شهید بگویند اگر شما را با دستهای بسته به شهادت رساندند دستهای ما باز است و فرزندان این ملت در هوا، زمین و دریا در برابر دشمن با انبوهی از تجهیزات نظامی، ایمانی و قرآنی ایستادهاند. مردم آمده بودند به غواصان شهید بگویند امروز نه تنها در تهران صدای شما شنیده میشود بلکه طنین صدای شرف و آزادگی شما در بغداد، دمشق، بیروت، صنعا، غزه، منامه و... هم شنیده میشود.
این هفته در تهران چه خبر بود؟ این «حضور» حماسی بوی «ظهور» میدهد. اینجا تهران است. پایتخت اسلام، پایتخت مملکت امام زمان (عج)! تفسیر تشییع عظیم دردانههای به میهن بازگشته چیست؟
اگر از فهم قدسی لسان الغیب بپرسیم، میگوید:
«دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
کز عکس روی او شب هجران سرآمدی
تعبیر رفت یار سفر کرده میرسد
ای کاش هر چه زودتر از در درآمدی
ذکرش به خیر ساقی فرخنده فال من
کز در مدام با قدح و ساغر آمدی
آن عهد یاد باد که از بام و در مرا
هر دم پیام یار و خط دلبر آمدی
خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق
دریادلی بجوی دلیری سرآمدی»
دریادلی بجوییم. روز دریادلان گرامی باشد.
قدس:کنفرانس ژنو وآینده یمن
«کنفرانس ژنو وآینده یمن»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم حسنهانی زاده است که در آن میخوانید؛سرانجام با وجود کارشکنی رژیم عربستان، طیفهای سیاسی یمن از جمله «انصارا...» برای رایزنی پیرامون بحران این کشور در کنفرانس ژنو شرکت کردند.
عربستان سعودی و مصر در طول روزهای گذشته تمامی امکانات خود را برای جلوگیری از شرکت انصارا... از شرکت در کنفرانس آشتی ملی یمن در ژنو به کار گرفتند، اما این تلاشها با شکست مواجه شد. اندکی قبل از آغاز کنفرانس ژنو، عربستان سعودی با دعوت از وزیران خارجه کشورهای عضو سازمانهای همکاری اسلامی، در یک اقدام نمایشی موضوع بحران یمن را مورد بحث و تبادل نظر قرار داد.
جمهوری اسلامی ایران در اعتراض به جنایات رژیم عربستان سعودی علیه مردم بی دفاع یمن، در سطح پایینتری شرکت کرده و به جای وزیر خارجه، حسین امیر عبداللهیان، معاون وی در امور کشورهای عربی و آفریقایی در نشست جده حضور یافت.
هدف رژیم عربستان این بود که کنفرانس ژنو را تحت تأثیر قرار دهد و وانمود کند که در صدد حل بحران یمن است. این در حالی است که عربستان اساساً عامل بحران یمن است و در تشدید این بحران نقشی کاملاً آشکار ایفا کرده است. وزیران خارجی کشورهای عضو سازمان همکاریهای اسلامی در نشست جده در عربستان نتوانستند رهیافت مشخصی برای برون رفت یمن از بحران فعلی ارایه دهند.
از سوی دیگر کنفرانس ژنو نیز که با تأخیر زیاد تشکیل شد، نخواهد توانست راهکار مناسب و قابل قبولی برای حل بحران یمن ارایه دهد، دلیل این امر این است که سازمان ملل به وظایف خود برای منع عربستان از ادامه بمباران مردم بی دفاع این کشور عمل نکرده است.
کوتاهی شورای امنیت سازمان ملل در محکوم کردن رژیم متجاوز عربستان، جایگاه این نهاد بینالمللی را نزد افکار عمومی جهان بویژه ملت یمن بشدت متزلزل کرده است. همچنین وجود تضاد و واگرایی شدید میان طیف وابسته به جریان سیاسی عبد ربه منصور هادی، رئیس جمهور مستعفی یمن و انصارا...، مانع از دستیابی گروههای سیاسی یمن به یک راهکار سیاسی مناسب برای حل بحران این کشور خواهد شد.
در حالی که طیفهای سیاسی یمن خواهان انتخاب یک رئیس جمهور توافقی هستند، عربستان سعودی تلاش میکند تا عبد ربه منصور هادی را به عنوان رئیس جمهور به ملت یمن تحمیل کند. با این حال با وجود بدبینیهای موجود، انصارا... با ارایه طرحی خواستار حل نهایی بحران یمن شدهاند، اما پیش شرط اجرای این طرح، منع عربستان سعودی از ادامه دخالت در مسایل داخلی یمن است.
انصارا... در طرح خود بر ضرورت پایان حملات هوایی عربستان علیه مردم یمن، ادامه گفت وگوهای ملی برای تشکیل کابینه وحدت ملی، پرداخت غرامت از سوی عربستان به یمن، تعقیب سران رژیم عربستان به عنوان جنایتکاران جنگی و برگزاری انتخابات آزاد ریاست جمهوری تأکید کردهاند. اگر خواستههای انصارا... در کنفرانس آشتی ملی یمن در ژنو محقق شود، قطعاً بحران یمن به پایان خود نزدیکتر خواهد شد.
در غیر این صورت اگر دخالتهای عربستان سعودی در یمن ادامه یابد، هیچ گونه دورنمای امید بخشی برای حل بحران این کشور، حداقل در یک فرآیند زمانی کوتاه پیشبینی نمیشود. آنچه که در کنفرانس ژنو گذشت، آزمون دشواری برای سازمان ملل تلقی میشود تا در پرتو آن جایگاه متزلزل خود را نزد افکار عمومی ملتهای جهان ترمیم کند تا بتواند به نقش جهانی خود برای حل بحرانهای پیچیده جهان ادامه دهد.
بنابراین به نظر میرسد که عربستان سعودی حتی در صورت شکست روند گفت وگوهای آشتی ملی یمن در ژنو، بازنده بحران واقعی یمن خواهد بود، زیرا رژیم عربستان در بحران سه ماهه یمن با شکست نظامی سیاسی و اخلاقی مواجه شده است.
سیاست روز:آمریکا و بازی با سران القاعده
«آمریکا و بازی با سران القاعده»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛سر خط محافل رسانهای جهان در روزهای اخیر براساس اخبار و گزارشهای منتشره مبنی بر کشته شدن سران القاعده استوار شده است. روز دوشنبه منابع غربی اعلام کردند مختار بنمختار سرکرده القاعده در لیبی کشته شده است و سهشنبه نیز اعلام شد ناصرالوحیشی سرکرده القاعده در یمن به کام مرگ رفته است.
نکته بسیار مهم در این اخبار آن است که عامل کشته شدن این افراد آمریکا عنوان شده است. محافل رسانهای بر این ادعایند که در حملات پهپادهای آمریکایی این افراد کشته شدهاند و آمریکا بر این عملیاتها برای از میان بردن سایر سران القاعده نیز ادامه خواهد داد.
حال این سئوال مطرح است که چرا در شرایط کنونی چنین طرحهایی از سوی آمریکا مطرح میگردد و چه اهدافی را پیگیری میکند؟ بخشی از اهداف این تحرکات را در عرصه داخلی آمریکا میتوان مشاهده کرد.
کنگره آمریکا در حال تصویب متمم بود جه دفاعی کشور است در حالی که پنتاگون به دنبال کسب بودجه اضافه است. این سناریو مطرح است که پنتاگون با حملات هدفمند به برخی سران القاعده به دنبال کسب بودجه بیشتر از کنگره باشد. نکته دیگر آنکه آمریکا در عرصه جهانی چند هدف عمده را پیگیری میکند.
نخست آنکه آمریکا به دنبال قانونی جلوه دادن استفاده از پهپادهای خود علیه کشورها است. در حالی جهانیان اقدامات آمریکا را برابر با تروریسم دولتی میدانند که آمریکا با برجستهسازی کشته شدند سران القاعده به دنبال مشروعیت دادن به اقدامات خود است تا دامنه آن را به سراسر جهان گسترش دهد. نکته دیگر آنکه آمریکا در پرونده عراق و سوریه با رسوایی عدم مبارزه با تروریسم مواجه شده است. آمریکاییها با انتشار اخبار کشته شدن سران القاعده به دنبال انحراف افکار عمومی از عراق و سوریه با محوریت پنهانسازی حمایتهای خود از تروریستها و پیروزی ارتشهای این کشورها بر تروریستها هستند.
نکته قابل توجه آنکه آمریکا با برجستهسازی نام القاعده، سعی در اجرای سناریوی تروریسم خوب و بد دارد به گونهای که چنان القا میسازد که آنان که آمریکا با آنها مقابله میکند تروریسم بد و آنانی که از آنها حمایت میکند به زعم آمریکاییها آزادیخواه میباشند، حال آنکه تمام این گروهها دارای یک ماهیت بوده و آن کشتار انسانهای بیگناه است.
نکته دیگر مسئله تحولات یمن است. در طول ماههای اخیر در یمن کمیتههای مردمی با محوریت انصارالله جنگی تمامعیار علیه گروههای تروریستی داشتهاند که کارنامهای جهانی برای آنان رقم زده است. آمریکا با برجستهسازی نام خود در کشته شدن افرادی مانند «ناصرالوحیشی» سرکرده القاعده در یمن به دنبال کمرنگسازی نقش کمیتههای مردمی در مبارزه با تروریسم و توجیه ادامه حملات خود به این کشور است در حالی که گزارشها نشان میدهد حملات آمریکا صرفا در حمایت از تروریستها و تجاوزات عربستان و کشتار مردم یمن بوده است و ادعای مبارزه با تروریسم صرفا بهانهای برای توجیه این اقدامات است.
وطن امروز:مرگ برآمریکا را به خودشان میگیرند
«مرگ برآمریکا را به خودشان میگیرند»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛همین که خبر تفحص شهدای غواص، آن هم با آن جزئیات حقیقتا جگرخراش اعلام شد، پروپاگاندای دشمن هم دست به کار شد، بلکه این بار بهواسطه دایه مهربانتر از مادر شدن برای شهدای جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی را بزند! در این بین، آنکه از همه خباثت بیشتر به خرج داد «بیبیسی فارسی» بود. هدف این رسانه، ایضا الباقی رسانههای غربی آن بود که با سوءاستفاده از نحوه شهادت شهدای غواص، در روز تشییع این دردانههای وطن، خلل وارد کنند، بلکه در آرمانهای دفاع مقدس شک و شبهه ایجاد کنند و خون این دردانههای وطن را هدررفته وانمود کنند! در یک کلام، مکر دشمن این بود؛ «سیاهنمایی، آن هم سیاهنمایی دوران منور و متعالی دفاع مقدس» لیکن «ومکروا و مکرالله و الله خیرالماکرین». دشمن توهمزده بود حتی با شهید انقلاب اسلامی هم میتواند نظام جمهوری اسلامی را بزند اما بنازم نقشه خدای شهیدان را که چه زود به زود به صفحات سررسید این ملت شهیدپرور «یومالله» اضافه میکند. در این کاشانه، روزهای بسیاری، شهدای بسیاری تشییع شدهاند لیکن «26 خرداد 94» الحقوالانصاف حماسه ممتاز و حادثه متمایزی بود. سهشنبه، از مبدا تشییع تا مقصد تشییع، خیلی هم فاصله نبود اما فرقی نمیکرد تابوت شهدا «خیابان پیروزی» باشد، «میدان شهدا»، «بهارستان» یا «معراج». تراکم جمعیت،در جای جای این مسیر، شکوهی برپا کرد بس بینظیر.
اگر ملت ایران فی حد ذاته ملت متحدی است، لاجرم آنجا که با شهدا همراه میشود، جلوه مضاعف میدهد به این «وحدت کلمه». هان ای دشمن! این هم از «26 خرداد 94» با شعار «مرگ بر آمریکا»! باز هم اگر دوست دارید از این ملت، سیلی حیدری بخورید، معین کردن موضوعش با خودتان! که شما بارها زحمت این کار را بر خود هموار کردهاید! و از قرار، لابد هم از فرط خریت، دیگر به آن عادت کردهاید! شهدایی که بعدازظهر سهشنبه در تهران تشییع شدند، از غواص و خطشکن گرفته تا بیسیمچی و چه و چه، حتما و قطعا در روزگار حیاتشان در این دنیا، بارها گوش دشمن را گرفته بودند اما باورم هست هیچ کجا و هیچ روزی، مثل «26 خرداد 94» موفق به غلبه بر دشمن نشدند! فلذا ویکیپدیا، بیبیسی و... بروند اطلاعات خود را درست کنند! عملیات «کربلای 4» در تاریخ سوم دی ماه سال 65 آغاز و مورخ بیست و ششمین روز از خرداد سال 94 با پیروزی بزرگ، خیرهکننده و تاریخی سپاه اسلام به پایان رسید! این وسط، شکست را دشمنی خورد که توهم زده بود حتی از تنور شهدای غواص هم نانی برای شیطان بزرگ گرم میشود! هیهات! در هرم هور، نانی هم اگر گرم شود، از آن جمهور خودمان است، نه دشمن وقیح! سهشنبه همه آمده بودند؛ صنفها مختلف بود، لیکن صف، یکی بود و بس! حنجرهها مختلف بود، لیکن فریاد، یکی بود و بس! اساسا و اصولا ملت، یک ملت است و شعار هم یک شعار!
«مرگ بر آمریکا» هیچ کجا مثل تشییع پیکر مطهر شهدا نمیچسبد! اگر شهید رفت تا استقلال وطن حفظ شود و اگر آمریکا با بهره از بیتدبیری بعضیها، قصد خدشه بر استقلال وطن دارد، هیچ روزی مثل روز تشییع شهدا «مرگ بر آمریکا» جواب نمیدهد! من اما در عجبم! اینجا جمهور، در جوار شهدای هور، شعار «مرگ بر آمریکا» سر میدهد، به بعضیها برمیخورد! و شعار «هیهات منا الذله» سرمیدهد به خود میگیرند؟ مگر طرف کاخ سفید هستند که این همه بغض دارند نسبت به «مرگ بر آمریکا»؟! مگر بعضیها قرار است نسخه ذلت برای ملت بپیچند که شعار «هیهات منا الذله» را به خود میگیرند؟! ملت میخواهد دست در دست شهدا، عزت داشته باشد، به بعضیها برمیخورد! البته که بگذار بربخورد! به جهنم! گناه «مادران فرزند از دست داده» چیست که عالیجنابان، خود را مخاطب شعار شهدایی ایشان گرفتهاند؟! گناه جانباز ویلچری چیست که وقتی شعار میدهد؛ «آب خوردن ما به «سلام بر حسین» بستگی دارد، نه تحریم»، عدهای یاد بیتدبیری خود میافتند؟! گیر از ملت و میکروفن و تیتر یک فلان روزنامه و دوربین تلویزیون و دستنوشتههای روی دست و پرچمهای به اهتزاز درآمده و تشییع طولانی و اشکهای دامنهدار مردم نیست!
گیر از آمار آواکسهای همین آمریکای مودب و با هوش به صدام است! مراقب باشید این بار بیتدبیری خودتان، آمار جگرگوشههای نخبه این ملت را به دست دشمن ندهد! اجازه بازرسی از تاسیسات نظامی میهن، آن هم به دشمنی که ناظر بر دستفرمان غلط آقایان، علیالدوام دارد خط و نشان میکشد؟! نشاندن اندیشمند کشور، جلوی جاسوسان اجنبی، آن هم در شرایطی که متاثر از امتیاز دادنهای بیحساب و کتاب، دشمن هر روز وقیحتر از روز قبل میشود؟! به برکت مقاومت شهدای غواص، آن هم با دست بسته، دشمن مگر در خواب ببیند که باز هم بتواند دست جوان ما را ببندد! صدالبته آنچه باعث میشود دشمن گاهی خوابهای پریشان ببیند، عدم وجود تدبیر در بساطی است که عدهای راه انداختهاند! در ایران امروز، مشکلاتی هست که خیلی هم به تحریم بستگی ندارد، بلکه دقیقا زاییده بیعقلیهاست! حضرات مدعی! گیرم وقاحت دشمن و مشی غلط اندر غلط شما، لغو تحریمها در خلال مذاکرات را ناممکن کرده باشد؛ لغو بیتدبیری که ممکن است! یعنی این را هم کدخدا باید برایتان انجام دهد؟!
جوان:پیام آوران استقامت
«پیام آوران استقامت»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم عباس حاجینجاری است که در آن میخوانید؛حضور پرشکوه مردم تهران در مراسم تشییع پیکر مطهر دردانههای بازگشته به وطن در روز سهشنبه که از اولین ساعات بعد از ظهر آغاز شد و تا پاسی از شب ادامه یافت این روز را به یکی از روزهای به یادماندنی در تاریخ انقلاب اسلامی تبدیل کرد. تعداد و ویژگیهای خاص اغلب این شهدای غواص که مظلومانه و با دستهای بسته توسط بعثیون به شهادت رسیده بودند اگرچه هر یک برای حضور گسترده مردم ایجاد انگیزه میکرد، ولی حماسه سهشنبه مردم تهران را باید در دلایل و زمینههای دیگری نیز جستوجو کرد.
در تاریخ و فرهنگ مردم ایران که الهام گرفته از فرهنگ عاشورای حسینی است، شهید و شهادت همواره نقش و جایگاه برجستهای داشته و دارد، اما این نقش به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در تحکیم زیربناهای انقلاب و توسعه و گسترش تفکر انقلاب اسلامی تأثیر عمیقی داشت، به گونهای که این شاخصه حتی منطق مقاومت و مبارزه را در اقصی نقاط جهان اسلام عوض کرد و به مقاومت مفهوم ویژهای داد و به طور قطع استمرار حرکت و گفتمان انقلاب را چه در ایران و چه در دیگر نقاط جهان اسلام باید متأثر از آن دانست.
این در حالی است که وجود انگیزههای متعدد مادی به تأثیر فرهنگ مهاجم غربی و گذر نسلی و دهها دلیل دیگر میتواند بهانههایی برای افت اقبال به فرهنگ استقامت و شهادت باشد که البته شکوه این تشییع نشاندهنده زنده و پویا بودن این فرهنگ در مردم ایران به رغم گذر نسلی است.
اما شاید مهمترین دلیل این حماسه را بتوان در منطق شهادت و ایثارگری جستوجو کرد. شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، مصداق بارز ایستادگی مردم ایران در مقابل نظام ستمشاهی در دوران رژیم گذشته و جبهه متحد استکبار جهانی در جنگ تحمیلی بودند، استقامتی که به جز عملیات الهی پشتوانه دیگری نداشت و به رغم تفاوت در عده و عده، عرصهای متفاوت را در جنگ تحمیلی به تصویر کشید و به عامل بازدارنده تجاوزات احتمالی علیه میهن اسلامی ایران تبدیل شد.
اکنون اما به رغم گذر از 26 سال از پایان جنگ نظامی، در حالی که نظام سلطه، استمرار حرکت انقلاب اسلامی را عاملی بازدارنده در برابر فزونخواهیهای خود میبیند و به همین دلیل همه ظرفیتهای خود را به بهانه «پرونده هستهای» برای فشار بر مردم ایران تجمیع کرده است، حماسه به یادماندنی تهران در تجلیل از شهدای جنگ تحمیلی، پیامی روشن در برابر فزون خواهیهای نظام سلطه در شرایط کنونی است.
به دیگر سخن پیام روشن این حضور این است که به رغم گذر نسلی، هنوز طلایهداران استقامت و ایستادگی رفیعترین جایگاه را در قلوب مردم ایران دارند و هنوز که هنوز است، راه رفته آنان الگوست و این پاسداشت و بدرقه به مفهوم استمرار استقامت مردم در مواجهه و مقابله با هرگونه فشار و تهدید است.
معنای دیگر این پیام آن است که مردم ایران در عین حمایت و پشتیبانی از تلاشگران عرصه دیپلماسی کشور در مواجهه با نظام سلطه در پرونده هستهای، انتظار صلابت و ایستادگی از سربازان این عرصه را دارند که باید در عین استعانت از درگاه الهی به حمایتهای مردمی پشتگرم باشند و از حقوق مردم به درستی دفاع کنند و این توجیهی نباشد که بهانه برخی از کاستیها که معمولاً جزو طبیعت هر مبارزه است و مردم ایران در دوران دفاع مقدس سختترین آن را تحمل کردهاند، احیاناً در دفاع از منافع کوتاه بیایند که البته نابخشودنی است.
همزمانی این تشییع با تشییع شهدای جبهه مقاومت که این روزها بعضاً شهرهای ایران اسلامی شاهد آن است، بزرگترین پشتوانه برای عقبه استراتژیک نظام اسلامی در اقصی نقاط جهان اسلام است، تا این پیام را برساند که آن تصویر وارونهای که رسانههای غربی تلاش کردهاند از لایههای ظاهری ایران اسلامی به تصویر بکشند، عمق متفاوتی دارد و انقلاب اسلامی همچون آغازین روزهای شکلگیری نهضت، حامی جبهه مقاومت است و فرهنگ شهادت و پاسداشت آن همچنان در ایران زنده است و این میتواند بهترین پشتوانه برای ایستادگی و استقامت آنان در برابر صهیونیسم و استکبار جهانی و جاهلیت تکفیری باشد.
حمایت:چه پیامی آوردهاند؟
«چه پیامی آوردهاند؟»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم اسماعیل کوثری است که در آن میخوانید؛سهشنبه گذشته ماندگار شد. تشییع شهیدانی که در طول عملیات تفحص، پیکرهای پاک آنان به آغوش میهن بازگشت و شاهد بدرقه با شکوه آنان توسط اقشار مختلف مردم بودیم، امری بینظیر و کمسابقه بود. گرمای شدید و ازدحام جمعیت، هیچکدام باعث نشدند که مردم، درجه پایبندی خود به حفظ نظام و انقلاب و در نهایت حمایت از ولی فقیه را به رخ جهانیان نکشند. آنان نشان دادند که در پیروی از شهدا، جا پای جای آنان میگذارند و به اهداف آنان اقتدا میکنند. پیام شهدا به دنیا به خصوص به استکبار و اذناب آنان این بود که ما در جهت پیشرفت نظام و انقلاب همواره یاریگر تمام دلسوزان کشور هستیم و آن را در عمل نشان دادهایم.
غواصانی که در عمق محبت خدا غرق شدند و آن مروارید عظیم را در دل جهاد و شهادت پیدا کردند، آمدند تا بگویند با عمل برای خدا و حرکت به سمت عبودیت میتوان راه را پیدا کرد. اگر شهدا روزی در اسارت دشمن سیلی خوردند، برای این بود که امروز ما سیلی نخوریم و اگر روزی دستشان بسته شد و زیر شکنجههای بعثیها شهید شدند به این دلیل بود که امروز گرفتار دشمن نشویم. هر کجا کوتاه بیاییم، هرکجا کوتاه فکر کنیم و کوتهنظر باشیم، دشمن جرأت پیدا میکند.
در اوضاع غریب امروز دنیا، هر جا که به نصرت و یاری الهی اعتماد کردیم و به ارشادات رهبر انقلاب توجه تامّ و تمام نمودیم، پیروز شدیم. در تمام مراحل انقلاب، مواقعی بود که با تمام وجود به سنتهای الهی معتقد بودیم، به دشمنان بیتوجه و به قدرت درونی و ظرفیت داخلی ایمان داشتیم؛ در نتیجه محکم ایستادیم و به دشمن ضربه زدیم و به مصداق «کالجبل الراسخ» و «بنیان مرصوص»، پیروزی را در آغوش کشیدیم. ما در این کشور شهدا و غواصانی را داریم که در بزنگاههای حساس، هر گاه که ضرورتی ببینند، خود را نشان میدهند و از کوهها و دشتها، رملها و خاکها به یاری و امداد مردم، مسئولین و هر کسی که خواستار نصرت الهی باشد میشتابند.
غواصان شهید در جایی به ماموریت فرستاده شدند که از هیچکس به اندازه آنان کاری ساخته نبود و تنها آنها بودند که میتوانستند در تاریکی شب، در سرمای استخوان سوز و در اوج نگرانی و اضطراب به یاری برادران رزمنده خود بشتابند. اگر ماموریت غرورآفرین آنان را به زمان حال قرینه کنیم، شاید به این نتیجه برسیم که آنان در شرایط کنونی دست یاری به سوی کسانی دراز کردهاند که حیران و مضطربند. آنها پیامی آوردهاند... ما رفتیم تا شما در امنیت باشید، ما رفتیم تا به نصرت خدا ایمان بیاورید، ما رفتیم تا شما راه ما را ادامه دهید و پشتیبان ولایت فقیه باشید. آنها به لقای محبوب نائل آمدند و به فرموده پیرجماران «تربتشان دارالشفای عاشقان و عارفان و دلسوختگان تا قیامت است.» آنها آمدند تا شفای دلهای ما باشند و دلهای گرد گرفته ما را غبار روبی کنند. پیام این شهدا به مسئولین به خصوص تیم مذاکره کننده این است که: باید در مقابل زیادهخواهی دشمن مستحکم و مقتدر باشید. نگران عدم همراهی مردم با خودتان نباشید بلکه بدانید مردم، هم از شما حمایت میکنند و هم خواهان ایستادگی و اصرار بر مواضع انقلابی هستند. ما از شما میخواهیم حق واقعی مردم ایران را از کشورهای مستبد بستانید و به غرب نشان دهید که با فشار و زور و زیاده خواهی، نمیتوانند خواستههای غیرمنطقی خود را بر ما تحمیل کنند.
حضور پرشور مردم در مراسم تشییع جنازه این شهدای مظلوم، دقیقاً در جهت حمایت از تیم مذاکرهکننده بود. آنان از نمایندگان ایران در گفتگوهای هستهای این خواسته را دارند که در برابر زیادهخواهی غرب مقتدرانه بایستند. شهدا تمام هستی خود را برای امنیت و اقتدار کشور هدیه کردند و حضور مردم این پیام را مخابره کرد که راه شهدا را نمیتوان خارج از جهاد با دشمن دانست. شهدای غواص، دست بسته و در حال اسارت به شهادت رسیدند اما هیچگاه در برابر خواستههای نابجا، به ناحق زانو نزدند و اگر آنان امروز در میان ما بودند بر مسیر عزت و اقتدار اصرار و پافشاری میکردند.
وظیفه ما اکنون این است که در این برهه حساس از انقلاب، سخنی بر زبان نیاوریم که دشمنشاد شویم و آنان را به ادامه سیاستهای ظالمانه خود تشویق نماییم. آنچه ولی فقیه میفرمایند باید در عمل و نه در سخن به اجرا در آید و با پیروی عملی از ایشان به اهداف بلندی که امام راحل(ره) برای انقلاب ترسیم نموده بودند و خَلَف صالح ایشان نیز کشور را به همان مسیر رهنمون هستند، نائل شویم. تنها در این صورت است که ایران اسلامی، چنانکه شایسته نامش است پیشرفت و امنیت را تجربه میکند. همه متذکر این مطلب باشیم که باید با هر تفکر و عقیدهای به شهدا اقتدا کنیم و در مقابل دشمنی که هیچ تعهدی به وعدههایش ندارد شجاعانه بایستیم. آنان عزیزترین گوهر خود یعنی جانشان را فدا کردند تا به دشمن اجازه ذرهای سلطه و تجاوز به کشور را ندهند؛ از جان شیرین خود گذشتند تا نماد و الگوی ایستادگی و مقاومت در برابر دشمن زورگو باشند؛ شهادت با دستان بسته و زنده به گور شدن را پذیرفتند تا بگویند عزت و استقلال کشور را حتی با سخت ترین دردها و مشکلات باید حفظ کرد. این شهدای همیشه جاوید امتحان خود را به خوبی و شایستگی پس دادند و امروز ناظر و شاهد رفتار ما هستند تا ببینند آیا در پیروی از راه آنان و آرمان های انقلاب ثابت قدم می مانیم؟ بی شک بیش از همه مسئولان کشور مخاطب اصلی پیام شهدا هستند و اگر مسئولین، پیروان خوبی برای راه شهدا باشند، حتما همدلی و همزبانی ملت بدرقه راه آنان خواهد بود.
آفرینش:چهرههای اجتماعی و تاثیرِ رفتار آنها بر جامعه
«چهرههای اجتماعی و تاثیرِ رفتار آنها بر جامعه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا کیانبخت است که در آن میخوانید؛فضای مجازی، رسانههای مکتوب، صوتی، تصویری، فضای ایمیلها و صفحات پیامرسان تلگرام و وایبر و مشابه آن، در هر شبانهروز، به صورت پیاپی و دائمی، در حال ارسال و تبادل هزاران خبر جدید با موضوعات مختلف و متنوع داخلی و خارجی هستند. در یک تقسیمبندی، افرادی را که خبرها بیشتر به آنها مربوط میشود میتوان به دو دسته تقسیم نمود؛ افراد خبرساز عادی و غیرمشهور و چهرههای خبرساز مشهور و شناختهشده. مقامات مسئول در حوزههای مختلف، افراد سرشناس در حوزه صدا و سیما، چهرههای سینمایی و رادیو-تلویزیونی، ورزشکاران، شخصیتهای شناختهشده در حوزههای علمی هنری و... را میتوان به عنوان بخشی از شخصیتهای خبرساز مشهوری که عموم جامعه، آنها و زمینه کاری و شغلی و پیشینه فعالیتهایشان را تا حد بالایی میشناسند، نام برد.
این دسته از افراد، معمولا در هر جامعهای، به دلیل شهرتشان، طیف بالایی از موافقان، هواداران، و مخالفان را دارند که در این جا، تمرکز ما بیشتر بر روی قشر هوادار است. درواقع، با توجه به اینکه، این خیل خبرساز، عموما از محبوبیت و طرفداران خاص خود در جامعه، برخوردارند، درنتیجه، نوع تفکر، اظهارات و عکسالعمل آنها در برابر اتفاقات مختلف و دیدگاههای مخالف، خیلی زود، در میان هوادارانشان، تبدیل به الگو میشود. مثلا اینکه؛ برای نمونه، فلان شخصیت در برابر گفتهها و نقدهای شخص دیگر، چگونه واکنشی نشان داد و چه حرفهایی را در موافقت یا مخالفت با او بیان نمود؛ چیزی است که به پررنگ شدن یا کمرنگ شدن ارزشهای انسانی و الزامهای اخلاقی در جامعه، کمک میکند.
درحقیقت، خیلی سادهانگارانه است اگر فکر کنیم رفتار و برخورد صحیح و اخلاقیِ یک شخصیت برجسته که در قاب رسانهای آن جامعه و جهان، نمود پیدا میکند، چیزی خنثی است که بر افکار، احساسات و رفتارهای عموم مردم، اثر خاصی نخواهد داشت. درنتیجه، هر چه فضای رسانهای یک جامعه، که از کنش و واکنشهای افراد مختلف، ساخته میشود؛ بیشتر به رعایت مسائل انسانی و توجه به اخلاق، حساس باشد، انعکاس این مساله را میتوان به وضوح در متن جامعه نیز به تماشا نشست.
همان طور که برعکسش هم مصداق دارد و وقتی فضای رسانهای و گفتوگویی در جامعه، آکنده از تندرویها، بداخلاقی و بیاخلاقیها، توهین و زیرآبزنی و مسائلی از این دست باشد، طبیعی است که این گونه موارد، در جامعه هم عادی و تبدیل به «رفتار» خواهد شد. بنابراین افراد شاخص و برجستهتر در جامعه، در «برند» شدن رفتارهای «انسانی» و یا «غیرانسانی» کاملا دخیل و موثرند.
برای نمونه، وقتی افراد مسئول و صاحب منصب، اشخاص سرشناس در حوزههای ورزشی و به طور کلی همهی کسانی که به اقتضای شغل خود، در جامعه، شناخته شده هستند؛ از ادبیاتی استفاده میکنند که چندان محترمانه نیست و یا در مقابل مسائل مختلف، واکنشهایی نشان میدهند که واضح است جنبههای اخلاقی و انسانی در آن، لحاظ نشده است؛ طبیعی است که تکرار این مساله، رفتهرفته به تنشآمیز شدن فضای جامعه و بدآموزیهایی در سطح آن، منجر خواهد شد. هر کدام از ما با نوع رفتارمان و نحوه سخن گفتنمان، میتوانیم در ترویج رفتارهای انسانی یا غیرانسانی، موثر باشیم و در این میان، آنها که شناختهشدهترند و معمولاً جزو موضوعات خبری هستند، مسئولیت سنگینتری به عهده دارند.
شرق:مصادره مناسبتهای ملی
«مصادره مناسبتهای ملی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که در آن میخوانید؛همه شواهد و قرائن موجود حکایت از آن دارند که جریانی خاص که به تندروی مشهور است با برنامهریزی حسابشده مصمم بود حداکثر بهرهبرداری جناحی از مراسم تشییع پیکر شهدای غواص را بهعمل آورد. در اجرا هم این کار را کردند و تاآنجاکه میتوانستند مراسم را مصادره به مطلوب کردند. این البته، نه نخستینبار بود که جریانات سیاسی، مناسبتهای همگانی و ملی را مصادره میکردند و نه آخرینبار خواهد بود. متأسفانه روندی نادرست و ناشایست مدتهاست بهوجود آمده است و برخی جریانات سیاسی خاص سعی میکنند مناسبتهای ملی و همگانی را که به همه ملت و انقلاب تعلق دارد، مصادره و بهنام خود ثبت کنند.
دو روز قبل هم ادامه همین روند را در مراسم شاهد بودیم. این جریان تلاش میکند شهدای انقلاب و دوران جنگ و اساسا هر بخش دیگری از تاریخ انقلاب را که به همه ملت و به کل انقلاب تعلق دارد، به سود خود مصادره کند. درباره شهدای جنگ یا تجلیل از جانبازان، بهگونهای رفتار میشود گویی این شهدا و جانبازان صرفا برای اهداف و دیدگاههای آن جناح ایثار و حماسهآفرینی کردهاند یا اگر آنها امروز بین ما بودند جزء این جریان یا طیف سیاسی قرار میگرفتند یا این گروه و فقط هم همین گروه تندرو، ادامهدهنده و خلف صالح و برحق آن شهدا هستند، درحالیکه اصلا معلوم نیست اینگونه نشاندادن آن شهدا و جانبازان چه میزان با واقعیت انطباق دارد. آنچه در عمل شاهد آن هستیم، این است که کم نیستند جانبازان و «بچههای جبهه و جنگ» که امروز نهتنها در آن خط نیستند، بلکه برخی، حتی مخالف جدی آنها هستند.
وارد کمی نبوده است که خانواده و بستگان بسیاری از شهدای طراز اول، اختلافات عمیقی با تندروها داشتهاند. فارغ از اینکه اگر شهدایی که دو روز قبل، از میان ما بدرقه شدند، امروز بین ما حضور داشتند در کدام خط و طیف سیاسی قرار میگرفتند و آیا آنگونه که تندروها وانمود میکنند نزدیک به آنها میشدند یا نه، واقعیت این است که مصادره شهدا و مناسبتهای ملی، ظلمی است که هم به شهدا و هم به این مناسبتها میرود. این رفتار جریانات سیاسی، در مصادره چنین شخصیتهایی باعث میشود برای نسلهای جوانتر و بهویژه آنها که تعلق خاطری هم به تندروها ندارند، تصور غلطی شکل بگیرد که اگر آن شهدا امروز بودند در خط تندروها قرار میگرفتند، درحالیکه واقعیت غیر از این است. مشابه همین رفتار دو روز قبل از سوی سخنرانان و برخی شعاردهندگان، که از روی عمد شعارهایی میدادند، به چشم میخورد.
تلاشهای گستردهای از سوی برگزارکنندگان مراسم تشییع غواصان شهید صورت گرفت تا اینگونه نشان داده شود که آن جمعیت انبوه، برای مخالفت با روند مذاکرات هستهای و در اعتراض به سیاست خارجی دولت روحانی آمدهاند. تلاش زیادی از سوی برگزارکنندگان صورت گرفت تا عنوان شود راه شهدای غواص، مخالف راه مذاکرات هستهای است و آن غواصان اگر امروز حاضر بودند، به مخالفان تیم مذاکرهکننده هستهای میپیوستند، درحالیکه تاآنجاکه به مذاکرات هستهای مربوط میشود، مردم ایران در ٢٤ خرداد ٩٢، نظر خود را با رأی به آقای روحانی بیان کردند.
درعینحال، اگر تردیدی است که نظر اکثریت مردم درباره مذاکرات هستهای چیست، تندروها میتوانند بهجای بهرهگیری از این دست مراسمهای متعلق به همه مردم، دو کار انجام دهند؛ نخست میتوان یک نظرسنجی ساده انجام داد و از طریق آن فهمید چه درصدی از مردم مخالف و در مقابل، چه درصدی موافق روند مذاکرات هستهای هستند؟ درعینحال، اگر مخالفان دولت یازدهم واقعا فکر میکنند آن جمعیت برای مخالفت با تیم مذاکرهکننده آقای دکتر ظریف آمده بودند، میتوان به طرفداران مذاکرات هستهای هم این امکان را داد با تجمع در منطقهای بیرون از تهران، نظر خود را ابراز کنند.
مردم سالاری:نگاهی به عملکرد دو ساله دولت تدبیر و امید در حوزه اقتصاد
«نگاهی به عملکرد دو ساله دولت تدبیر و امید در حوزه اقتصاد»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مجید سلیمی بروجنی است که در آن میخوانید؛دو سال پیش در چنین روزهایی مردم در تدارک جشن پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری بودند. انتخاب دکتر روحانی آنقدر برای مردم مسرورکننده بود که فراموش کردند، وی چه اقتصاد ویرانی را تحویل گرفته است. شاید به بیان دیگر بتوان گفت مردم بیشتر از آن که از آمدن رئیسجمهور جدید خوشحال بودند، از رفتن آن مرد خوشحال بودند که از اقتصاد کشور ویرانهای بیش به جا نگذاشته بود. اقتصادی با رشد منفی و نرخ تورم بالای چهل و نرخ بیکاری بالای 20. شاید هم این از بدشانسی دکتر روحانی بود که میبایست بالاجبار میراثدار محمود احمدینژاد شود. در آن روزها به هر کجای پیکره اقتصادمان نگاه میکردیم، چیزی به جز ویرانی و خرابه نمیدیدیم. تعطیلی سازمان مدیریت و برنامهریزی- سیل واردات اجناس بنجل چینی- افت وحشتناک صادرات نفت- بلوکه شدن دلارهای نفتی کشور در بانکهای دنیا هدفمندی بیسر و ته یارانهها- تعطیلی کارخانجات تولیدی- رکورد بازار مسکن و خودرو و هزار و یک قلم دیگر. همه اینها گوشهای از میراث محمود احمدینژاد برای دولت بعد از خودش بود. اما دکتر روحانی کسی نبود که در مقابل این همه گرفتاری پا پس بکشد و از همان هفته اول نشان داد که با تعقل و درایت وارد صحنه شده است.
دکتر روحانی خیلی زود فهمید که چاره درد، تعامل با دنیا و لغو تحریمهای اعمال شده در دوران محمود احمدینژاد میباشد. همان تحریمهایی که روزگاری محمود احمدینژاد آنها را کاغذ پاره مینامید و با یک ادبیات زننده سبب تخریب روابط ایران با کشورهای منطقه و جهان و نتیجتا تضعیف اقتصاد ایران و فشار هر چه بیشتر بر مردم و ضعیفتر شدن قدرت خرید خانوار، گردید. با همه این احوالات، دولت یازدهم چارهای نداشت به جز این که با تغییر مدیریت کشور جلوی ویرانی بیشتر زیرساختهای اقتصادی کشور را بگیرد. با یک نگاه اجمالی به برنامهها و شعارهای دکتر روحانی خواهیم فهمید که اولویت او در اداره کشور اقتصاد و دیپلماسی است.
در مقوله اقتصاد اگر چه دولت تدبیر وامید طی دو سال گذشته با مهار تورم لجام گسیخته، آرامش را به فضای جامعه تزریق کرده است، اما به نظر میرسد با رسیدن به پوسته سخت تورم آشکار شدن آثار اجرای نصفه و نیمه قانون هدفمندی یارانهها در دولت پیشین و تلاش دولت برای خروج از رکود، برنامههای اقتصادی دولت وارد یکی از بزنگاههای حساس و تعیینکننده شده است. طی دو سال گذشته دولت تا حدودی در سیاستگذاریهای اقتصادیاش موفق عمل کرده است.
به طور مثال سیاستگذاری این دولت برای مهار تورم و بازگرداندن آرامش به بازارها همراه با موفقیت بوده است. البته عملکرد این دولت را بیشتر باید در حوزه کارهای نکرده دولت ارزیابی کرد چه آن که دولت حسن روحانی برای حل مشکلات مقطعی دولت، اقدام به چاپ پول نکرده، به منابع بانک مرکزی دست درازی نکرده، بانکها را برای اختصاص منابع به افراد تحت فشار نگذاشته و برای جلب رای مردم، به سیاستهای پوپولیستی رو نیاورده است. در مقابل امروز رئیسجمهور ایران پیام دوستی و همدلی به جهان میدهد و این برای اقتصاد، سرمایه است. ادبیات اقتصادی رئیسجمهور ایران تغییر کرده و او پای بسیاری از اصول اقتصادی ایستاده و طرفه آن که ثبات قدم او در اجرای برخی سیاستها دردآور و محدودکننده دولت، از بسیاری اقتصاددانان هم بیشتر است. به این ترتیب در سطح برخی سیاستگذاریها، شاهد تقویت تصمیمگیریها، اصالت راهحلهای اقتصادی و دوری از تصمیمهای عامهپسند و سیاسی هستیم. هر چند این دولت در برخی حوزهها که نیاز به گرفتن تصمیمهای بزرگ دارد، قدری دست به عصا راه رفته اما در مجموع باید گفت عملکرد این دولت در حوزه سیاستگذاری نسبتا قابل قبول بوده است.
طی دو سال گذشته نقدهای بسیاری به دولت روحانی وارد شده است. با وجود این که برخی از وعدهها عملی نشد- که البته دولت در همه آنها اختیار کامل نداشت و با وجود این که در عرصه اقتصادی هنوز کمیت بسیاری از امور لنگ است اما بسیاری از صاحبنظران و مردم بازگشت قطار اجرایی کشور به مدار عقلانیت را به خودی خود حرکت روبه رشدی میدانند. هم اکنون دولت یازدهم با مشکلات به ارث گذاشته شده از دولت «قبل» دست به گریبان است که حل برخی از آنها نه تنها در این دولت بلکه در دولتهای آینده هم به سادگی امکانپذیر نیست. علاوه بر این نباید نقش سنگاندازی در مسیر دولت توسط نزدیکان دولت قبل و جناح تندرو محافظه کار را نادیده گرفت. بدون شک وقت و انرژی دولت روحانی تا حد قابل توجهی برای این امور به هدر میرود.
در این بین به نظر میرسد مدیریت موضوع هدفمندی یارانهها با توجه به وضعیت بسیار نامنظمی که در دولت قبل بر این قانون روا داشته بود، مهمترین انتظاری بود که از دولت ایشان میرفت. این نقد در شرایط فعلی وارد است که دولت یازدهم تا اندازهای محتاطانه عمل کرده و در حذف یارانه نقدی جسارت کافی به خرج نمیدهد. اگرچه طرح بیمه همگانی رئیسجمهور طرح قابل توجهی است اما بدون شک توجه به اقشار آسیبپذیر که از اهداف اصلی اجتماعی شخص رئیسجمهور و هیات دولت ایشان بود و کنترل نقدینگی که همواره موردتاکید بوده است، بدون مدیریت منطقی و اعمال سیاستهای جدید بر موضوع هدفمندی ممکن نیست. به طور مثال براساس قانون هدفمندی 10 درصد از خالص درآمد هدفمندسازی باید به اقشار آسیبپذیر، درمان بیماریهای صعبالعلاج و ماندگاری پزشکان در مناطق محروم اختصاص یابد، ولی در دولت قبل به هیچ وجه این بخش از قانون اجرایی نشد. اما در دولت آقای روحانی این حق 10 درصدی پرداخت شد.
با وجود این که دو سال از انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیسجمهور ایران میگذرد، هنوز برخی از مسایل اساسی اقتصاد ایران لاینحل باقی مانده است. شاید به این دلیل که این مسایل در عرض یک سال به وجود نیامدهاند که بتوان در عرض دو سال آنها را از میان برداشت. مسایلی که آقای روحانی با آن مواجه بوده بسیار زیاد است. مثلا مسکن مهر، سهام عدالت، خصوصیسازیهای غلط گذشته، نظام بانکی معیوب، تورم بالا، رشد اقتصادی منفی، هدفمندی یارانهها، کسری بودجه دولت، نظام دولتی چند نرخی ارزی و خیلی مسایل دیگر که اقتصاد ایران درسالهای گذشته با آن مواجه بوده است، از گذشته در اقتصاد ایران وجود داشتهاند و در دوره ریاستجمهوری محمود احمدینژاد به مرحله هشدار رسیدهاند به همه این مشکلات، تحریمهای بینالمللی و تضعیف جایگاه جهانی ایران را هم باید اضافه کرد که محصول ماجراجوییهای دولت قبل در عرصه بینالملل بوده است.
به این ترتیب میتوان گفت هرگز سابقه نداشته که اقتصاد ایران به طور همزمان درگیر این همه مسایل باشد که حل و فصل آن به آسانی امکانپذیر نیست. تیم اقتصادی دولت نیاز به هماهنگیهای بیشتری دارد و این امر نیازمند زمان بیشتری است. شاید اگر تیم دولت درگذشته کار حزبی بیشتر و قویتری را انجام داده بودند، امروز بهتر میتوانستند در کنار هم بازی کنند. بسیاری از مشکلات اقتصادی حل نشده به دلیل عدم همراهی ساکنان ساختمان بهارستان با دولت بوده است. با توجه به این که کمتر از هشت ماه تا انتخابات مجلس شورای اسلامی وقت باقیمانده، حسن روحانی و تیمش اگر میخواهند که در دو سال باقیمانده قوه مقننه همراه آنها باشد، بایستی در این حوزه بیشتر از اینها فعال شوند. از دست رفتن روزهای با ارزش پیشرو مطمئنا دولت و مردم را با مشکلات بیشتری مواجه خواهد کرد.
دنیای اقتصاد:روش تغییر انگیزه نظام بانکداری
«روش تغییر انگیزه نظام بانکداری»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم حمید قنبری - محمد وطنپور است که در آن میخوانید؛سالها پیش، هنگامی که ایالاتمتحده آمریکا مستعمره انگلستان بود، تصمیم گرفته شد که محکومان به حبس، برای گذراندن دوره محکومیت خود به آمریکا فرستاده شوند. محکومان را سوار کشتی میکردند و مالکان کشتی موظف بودند تا آنها را در آمریکا به مقامات قانونی تحویل دهند. ارائه غذا و مراقبتهای بهداشتی در سفر طولانی دریایی از انگلیس تا آمریکا هزینه داشت و مالکان کشتیها تا جایی که میتوانستند از این هزینهها میزدند.
درنتیجه تقریبا دو سوم زندانیانی که زنده تحویل کشتیها داده شده بودند، هنگامی که کشتی به سواحل آمریکا میرسید، مرده بودند. مطبوعات نسبت به این رفتار سوء با زندانیان اعتراض کردند، مقالهها نوشته شد، تجمعات انجام شد و مجازاتهایی برای مالکان کشتیهایی که نسبت به زندانیان سوء رفتار داشتند در نظر گرفته شد، بازرسیهایی انجام شد و بسیاری اقدامات نظارتی دیگر از این دست انجام شدند؛ اما همه این اقدامات بینتیجه بودند و نرخ مرگ و میر زندانیان در جریان این سفرها کاهش بسیار اندکی داشت. تا اینکه دولت انگلیس به این نتیجه رسید که داغ و درفش کارساز نیست و باید انگیزهها را تغییر داد. دولت با مالکان کشتیها قرارداد بست که تنها به ازای زندانیانی که زنده به مقصد میرسند، کرایه حمل پرداخت خواهد شد و اگر زندانی در طول مسیر بمیرد، مالک کشتی مستحق دریافت مبلغی نخواهد بود. نتیجه غیر قابل باور بود. در طول کمتر از یک سال، نرخ مرگ و میر زندانیان به کمتر از یک درصد رسید؛ یعنی در حالی که پیش از آن از هر 100 زندانی بیش از 66 نفر فوت میکردند، با تصویب این قانون، از هر 100 زندانی تنها یک نفر مرده به مقصد میرسید. واقعیت این است که گاه، مجازات و نظارت و بازرسی کارگر نیست. باید انگیزهها را تغییر داد و تا انگیزهها اصلاح نشوند، مجازات و نظارت (حتی بهعنوان آخرین گزینه) هم کارآ نخواهد بود.
نظام بانکی کشور، با مشکلات متعددی روبهرو است. بازار غیرمتشکل، نرخهای دستوری، انجماد دارایی بانکها، موانع رقابت و بسیاری مسائل دیگر، از مشکلاتی هستند که نمیتوان همه آنها را از طریق مجازات و لغو مجوز، تعطیل کردن موسسات و برکناری مدیران حل و فصل کرد. باید ابتدا انگیزهها را اصلاح کرد و ساختارهای تازهای طراحی کرد که انگیزه بانکها و موسسات اعتباری را برای ارائه عملکرد منضبط و کارآ تقویت کند و در عین حال پاداش این عملکرد برتر را نیز نصیب آنان کند. بازار ثانویه سپردههای بانکی، یکی از این ساختارهاست که میتواند به حل برخی از مشکلات موجود کمک کند که در ادامه، ایده موردنظر نویسندگان در شیوه ایجاد این بازار و کارکردهای آن به اختصار توضیح داده میشود.
در چارچوب فعلی قانون عملیات بانکی بدون ربا، هنگامی که شخصی نزد بانکی سپرده سرمایهگذاری مدتدار –کوتاهمدت یا بلندمدت– افتتاح میکند، به بانک وکالت میدهد تا وجوه وی را در پروژههایی که تسهیلاتگیرندگان معرفی میکنند، سرمایهگذاری کند. از این رو، در عمل، سپردهگذار با تسهیلاتگیرنده طرف قرارداد واقع میشود. منتها این قرارداد با وساطت (وکالت) بانک واقع میشود. در چنین حالتی، از نظر قانونی و شرعی، اگر پروژهها سود داشته باشند، سپردهگذار در سود شریک است و اگر پروژهها زیانده باشند، سپردهگذار در زیان شریک است. اما از آنجا که به دقت مشخص نیست کدام پروژه سود داشته و کدام پروژه منتهی به ضرر شده است، بانک عملا به تمامی سپردهگذاران، سودی را پرداخت میکند که از حاصل جمع سود و زیان تمامی پروژهها حاصل میشود. بهعبارت دیگر، تمامی داراییها یک مال مشاع را تشکیل میدهند که صرف اجرای تمامی پروژهها میشود، آنگاه سود حاصل از این پروژهها میان دارندگان مال مشاع مزبور تقسیم میشود.
بازار ثانویه سپرده به این صورت شکل خواهد گرفت که بانک، منابع سپردهگذاران را جذب کند و آن منابع را به خرید «واحدهای سرمایهگذاری» در «شرکت واسط تخصیص منابع بانک» اختصاص دهد. در چنین حالتی، بانک مستقیما نقش اعطای تسهیلات را بر عهده نخواهد داشت. شرکتی واسط وظیفه اعطای تسهیلات را برعهده دارد و ساختار وسازمان ایفای چنین وظیفهای را فراهم میکند. این شرکت در مقابل سپردهای که از بانک دریافت میکند، «واحدهای سرمایهگذاری» به بانک منتشر کرده و در اختیار سپردهگذاران بانک قرار میهد. شرکت واسط تخصیص منابع، در ماهیت یک شرکت با سرمایه باز (Open Ended)است؛ به این شرح که هر چقدر سپردههای بیشتری جذب کند، سرمایه آن هم افزایش خواهد یافت و به هر میزان که سپردهها از آن خارج شوند، سرمایه آن هم کاهش خواهد یافت. تسهیلاتگیرندگان برای دریافت تسهیلات به شرکت مزبور مراجعه خواهند کرد و شرکت، درست مانند یک بانک درخصوص اعطا یا عدماعطای تسهیلات به آنها تصمیمگیری خواهد کرد. به این ترتیب، سپردهگذاران به جای آنکه مالک یک دارایی مشاع با سایر سپردهگذاران بانک شوند، مستقیما دارنده «حقوق صاحبان سهام» یا Equity در شرکت واحدی خواهند شد که ارزش داراییهای آن در بازار از طریق حجم ارزش و کیفیت تسهیلات اعطایی که آن نیز از موضوعات موردتوجه در اعطای تسهیلات ریشه گرفته است، مشخص میشود. بهعبارت دیگر ارزش یک شرکت واسط اعطای تسهیلات، بهطور مستقیم مربوط خواهد بود به ارزش ذاتی سبد تسهیلات اعطایی با توجه به عمر تسهیلات، موضوع تسهیلات، کیفیت وثایق، کیفیت مشتریان طرف قرارداد و...
اما مزایای چنین تغییر ساختاری چیست؟ نخست اینکه سپردهگذار میتواند Equity بهدست آمده را در بازار ثانویه معامله کند و نیازی ندارد برای دریافت سپرده خود به بانک مراجعه کند تا این مراجعه بهواسطه بیرون کشیدن سپرده از سیستم بانکی را با مخاطره روبهرو کند. به این ترتیب، منابع بهطور بلندمدت در بانک – شرکت واسط اعطای تسهیلات - باقی خواهند ماند و بانک با اتکا به این منابع میتواند در پروژههای بلندمدت سرمایهگذاری کند. در همین حال، بانکها نیز با توجه به اطمینان بیشتری که نسبت به ماندگاری منابع نزد خود دارند، امکان مییابند تا ذخایر نقدی کمتری نگهداری کنند و این خود عامل دیگری برای افزایش توان تسهیلاتدهی آنها خواهد بود.
مزیت دوم در ارزشگذاری نهفته است. قیمت Equity چنین شرکتهایی در بازار سینگالهای مناسبی درخصوص وضعیت بانکها و توان بازپرداخت آنها بهدست خواهد داد. بانکی که فعالیتهای پرریسکتری انجام داده است، Equity نامرغوبی خواهد داشت و این «نامرغوبیت» به «کمارزشی» در بازار میانجامد و بانکهای کارآمدتر و محتاطتر Equityهای مرغوبتر و لاجرم جذابتری خواهند داشت. چنین خاصیتی که در سیگنالدهی نهفته است علاوهبر بازار برای مقامات ناظر نیز مفید خواهد بود و در هنگام اعلام ورشکستگی بانکها بهکار خواهد آمد. در چنین شرایطی، اگر بانک مرکزی یک بانک را ورشکسته اعلام کند، التهاب عمومی ایجاد نخواهد شد؛ چراکه بازار از مدتها قبل با توجه به کاهش شتابان ارزش Equity شرکت واسط اعطای تسهیلات نسبت به بروز چنین وضعیتی آگاه بوده است و آن را در قیمت معامله انعکاس داده است و بنابراین، هزینههای اقدام نظارتی برای بانک مرکزی به شدت کاهش خواهد یافت.
مزیت سوم اینکه سیاستگذار پولی را از دستکاری نرخ سود بهگونهای که نتیجه به طرز فاحشی در مغایرت با نرخهای بازار باشد، منع میکند. بازار ثانویه، میزان مانور سیاستگذار پولی را محدود خواهد کرد و عملا وی را از اعمال نرخهایی که در بازار غیرقابلقبول بوده و در نهایت موجب انتقال منابع به بازار غیر متشکل میشوند، بازخواهد داشت.
مزیت چهارم اینکه امتیازات با ارزشی برای بانکهای محتاط، منضبط و کارآمد ایجاد خواهد شد و بانکهای ناکارآمد از طریق مکانیزم بازار و نه از طریق مکانیزمهای قضایی، انتظامی و گاه امنیتی، در مقابل نتیجه عملکرد خود تنبیه خواهند شد. Equityهای بانکهای ناکارآمد در بازار ثانویه طرفداری نخواهند داشت و همین امر باعث میشود که سپردهگذاران بالقوه تمایل به سپردهگذاری در این بانکها را نداشته باشند. تکلیف موسسات فاقد مجوز که از ابتدا روشن است، Equityهای آنها اساسا قابل معامله در بازار ثانویه نیست و این امر به شدت توانایی جذب منابع را از آنها خواهد گرفت.
مزیت پنجم اینکه ساختار مزبور، خانوادهای از ابزارهای نظارتی جدید را در اختیار بانک مرکزی قرار میدهد که همگی بر اعمال انواعی از محدودیتها بر معاملات Equity شرکتهای واسط اعطای تسهیلات بانکها استوار است. بانک مرکزی میتواند به جای سلب صلاحیت مدیران، الزام سهامداران به تشکیل مجمع عمومی و اتخاذ تصمیمات لازم، جریمه نقدی بانک و ابزارهایی از این دست، فیالمثل مانع از معامله Equityها در بازار سرمایه شود. این امر به خودی خود منجر به خروج منابع از آن بانک و اعمال فشار جدی بر آن خواهد شد. فشاری که بانک و مقامات آن را وادار به متابعت از دستورات مقام نظارتی خواهد کرد.
روشن است که ساختار یاد شده، در عین اینکه به همکاری بیشتر میان نهادهای بازار پول و سرمایه میانجامد، به مذاق کسانی که در پی آربیتراژ بین بازارها هستند، کسانی که از عدمشفافیت منتفع میشوند و همچنین بانکهایی که از فقدان رقابت سود برده و در پی آن هستند که هزینه ناکارآمدی خود را به سایر بازیگران بازار تحمیل کنند خوش نخواهد آمد؛ اما منافعی که در بالا مورد اشاره قرار گرفت بر هزینههای مقابله با این اعتراضات تفوق دارد و گذشته از تمامی اینها سرمایهگذاری در «حقوق صاحبان سهام» از نظر شرعی نیز پذیرفته شدهتر از ایجاد بازار بر اساس بدهی و دریافت بهره از آن، یا ایجاد مکانیزمهایی است که در آنها سود بر اساس عقودی حاصل میشود که طرفین، قصد انعقاد آنها را ندارند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد