بحث ترسیم نقشه جدید خاورمیانه موضوعی بوده که آمریکاییها از گذشته تاکنون دنبال آن بودهاند. راه انداختن جنگ در سوریه، عراق و یمن و حمایتهای آمریکا و رژیم صهیونیستی از گروههای تروریستی و نقش آنها در جنگهای نیابتی تا چه اندازه میتواند با این مساله در ارتباط باشد؟
تلاش آمریکا برای تغییر جغرافیای سیاسی موضوعی است که پس از فروپاشی شوروی سابق و نظام دو قطبی مطرح شد. در آن زمان، فرصت برای نومحافظهکاران و لابی صهیونیستی ایجاد شد تا جغرافیای سیاسی خاورمیانه را تغییر دهند. کشورهای بزرگ منطقه از قومیتها، مذاهب و اقلیتهای دینی، مذهبی و نژادی مختلف تشکیل شدهاند. به این ترتیب، این طرح با توجیه حقوقبشری در سال 1375 برای تجزیه کشورهای منطقه براساس اقلیتهای دینی، مذهبی، زبانی و نژادی به بیل کلینتون رئیسجمهوری وقت ارائه شد.
چند دلیل برای اجرای این طرح وجود دارد؛ اول اینکه حفظ امنیت اسرائیل از همه موضوعها مهمتر بود. اسرائیل رژیم ساختگی و مصنوعی است که از نظر وسعت و جمعیت بسیار محدود بوده و عمق استراتژیک ندارد لذا خود را آسیبپذیر دانسته و همواره تلاش کرده کشورهای بزرگ اسلامی و عربی را تجزیه کند. مهم نیست که این کشورها مخالف آمریکا هستند یا همپیمان آن، تنها معیار برای تجزیه این کشورها، تضعیف توان آنها در حفظ امنیت ملی خود میباشد. در این طرح، حتی از تجزیه عربستان به سه یا پنج منطقه سخن گفته شده است لذا با مخالفت کلینتون مواجه شد. همین موضوع باعث شد تا لابی صهیونیستی از کلینتون کینه به دل گرفته و با افشای ماجرای «مونیکا لوینسکی» وی را تحت فشار قرار دهد که البته نتوانستند در این ماجرا بهرهای ببرند و تنها به این نتیجه رسیدند که در دوره بعد از کلینتون، فردی را روی کار آورند که خود شخصا آمادگی اجرای این طرح را داشته باشد.
در میان نامزدهای سال 2000، جورج بوش پسر، فرد مناسبی برای آنان بود زیرا علاوه بر آنکه فردی جمهوریخواه و تندرو بهشمار میرفت، از سطح فرهنگی و علمیپایینی برخوردار بوده و یک نوع رسالت جهانی و الهی برای خود قائل بود. نومحافظهکاران آمریکا و لابی صهیونیستی تمام تلاش خود را برای پیروزی بوش در انتخابات به کار گرفته و در این زمینه تبلیغات گستردهای کردند. بوش در نهایت با تقلب در ایالت فلوریدا توانست پیروز انتخابات شود.
با به قدرت رسیدن بوش، گام نخست برای اجرای طرح تجزیه کشورهای منطقه خاورمیانه برداشته شد اما اجرای این طرح مستلزم برافروختن جنگهای خونین در این منطقه بود. حادثه 11 سپتامبر بهانهای مناسب برای اجرای این طرح بود زیرا آمریکا برای اولین بار از زمان تاسیس خود با حملهای در داخل خاک خود مواجه میشد و واکنش نسبت به آن را حق قانونی خود معرفی میکرد.
با وقوع حادثه 11 سپتامبر بهترین بهانه به دست جریان تندرو در آمریکا افتاد و جورج بوش پسر، استراتژی جنگ آمریکا را تحت عنوان «جنگ پیشدستانه» و «جنگ علیه تروریسم» اعلام کرد. در خاطرات دونالد رامسفلد وزیر دفاع اسبق ایالات متحده در کتاب دانستهها و نادانستهها آمده که بعد از حادثه 11سپتامبر دو معاون وزیر دفاع آمریکا با یکسری نقشه به دفتر وی آمده و از حمله به عراق سخن گفتند. اما این طرح میبایست ابتدا در افغانستان اجرا شده و حکومت طالبان در مدتی کوتاه ساقط شود. پس از سقوط طالبان، آمریکا بر سرنگونی صدام متمرکز شد. آمریکا ادعا میکرد که دولت عراق سلاحهای هستهای و شیمیایی گستردهای در اختیار داشته و با القاعده در ارتباط است.
صدام پس از حمله به کویت نیز در یک محاصره جهانی قرار گرفت. عراق از سال 1991 تا 2003 به صحنه بازرسیهای مداوم آژانس انرژی اتمی و سازمان ملل تبدیل شد و پس از آن غرب به عراق حمله کرد. با سرنگونی صدام، عراق تحت حاکمیت آمریکا قرار گرفت و از اینجا به بعد پروژه تقسیم شکل خورد. در همین رابطه، جو بایدن معاون رئیسجمهور آمریکا اعلام کرد که عراق باید به سه کشور تقسیم شود. در حال حاضر، بخشی از عراق در اختیار کردها، بخشی در دست اهل تسنن و نقاطی در اختیار شیعیان است.
از سوی دیگر، طرح تجزیه خاورمیانه عملا در سوریه اتفاق افتاد و مناطقی از این کشور به دست داعش و گروههای تکفیری افتاد. سوریه قطعا تا چند سال دیگر روی ثبات را نخواهد دید و به سمت تجزیه پیش میرود. مصر نیز به سمت تجزیه پیش رفته و در صحرای سینا با مشکلاتی مواجه است. تونس، الجزایر، مالی و نیجریه نیز با خطر گروههای تکفیری دست و پنجه نرم میکنند. عربستان نیز در این بین همواره تلاش کرده تا یمن را ضعیف نگاه داشته و به اسم مبارزه با حوثیها همه چیز را نابود کند. عربستان خواهان تجزیه یمن است اما متاسفانه نمیداند که در حال بازی با آتش است و این موضوع دامان خود را میگیرد.
اگر ملتهای منطقه آگاه نباشند، منطقه به سمت بحران طولانیمدت پیش میرود و شاهد جنگ داخلی و هرج و مرج خواهیم بود. با رشد گروههای تکفیری و افراط گرایی دیگر کنترل از دست غربیها خارج شده است. افغانستان و پاکستان این روزها ناآرام بوده و گروههای تروریستی پیرامون ما دست به اقداماتی میزنند که اگر استراتژی روشن و وفاق ملی در قبال آنها در منطقه نداشته باشیم، خطری بسیار بزرگ منطقه را در بر میگیرد.
چند سال پیش که بیداری اسلامی شکل گرفت، آمریکا و کشورهای دست نشانده آن در منطقه، در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتند و تلاش کردند تا آن را به انحراف بکشند. اگر با این مساله موافق هستید ارزیابیتان را در این زمینه خواهیم شنید.
در جریان انقلاب مصر، حسنی مبارک طی 18 روز سقوط کرد و شورای فرماندهی ارتش این کشور به مبارک گفت که باید کنار برود. در تونس نیز ارتش به بن علی، نه گفت و وی در خلال 29 روز سقوط کرد. آمریکاییها در ابتدا به سمت اخوانالمسلمین رفته و حتی کمک قابل توجهی را در زمینه به قدرت رسیدن اخوانیها کردند. آمریکا از طریق ترکیه و قطر از اخوانالمسلمین حمایت کرده و میکند. اخوانالمسلمین نیز پس از رسیدن به قدرت، پیمان کمپدیوید را به رسمیت شناخت. البته دشمنی عربستان با اخوانالمسلمین، مشکلاتی را در روابط ریاض و واشنگتن ایجاد کرد.
در عراق نیز نظامی جدید با قانون اساسی جدید ایجاد شد که در نهایت قدرت به شیعیان و نوری المالکی رسید. همین موضوع باعث شد تا عربستان و امارات متحده عربی اعتراض کنند که چرا همپیمانان ایران در عراق به قدرت رسیدهاند. از آن سو، یک نوع ناهماهنگی میان آمریکا و عربستان تا زمان مرگ ملک عبدالله بهوجود آمد. عربستان سعودی تلاش کرد تا از طریق ایجاد حساسیت میان شیعه و سنی، موج بیداری اسلامی را دچار انحراف کند. البته تشدید اختلافات مذهبی باعث طولانیتر شدن بحران میشود و وضعیتی به مراتب بسیار خطرناک را در منطقه ایجاد میکند.
در قلمون چه میگذرد؟ نبرد حزبالله و جبهه النصره در چه شرایطی است؟ قلمون چه اهمیت استراتژیکی دارد؟ چرا این نبرد تمام نمیشود. شهر عرسال چه؟ چرا حزب الله وارد این شهر نمیشود و از ارتش لبنان میخواهد که این کار را بکند؟
منطقه قلمون منطقهای سنینشین در مرز سوریه و لبنان است. عرسال نیز شهری لبنانی در نقطه صفر مرزی بوده که با ناآرام شدن اوضاع امنیتی سوریه، این منطقه به طور عمده به تسلط گروههای مسلح تکفیری درآمده است. در سال 2014 ارتش سوریه با کمک حزبالله شهرهای منطقه القلمون را آزاد کرد و افراد با استقرار در ارتفاعات قلمون در نزدیکی مرز لبنان، این منطقه را به پایگاهی نظامی تبدیل کردند. ارتفاعات قلمون در نزدیکی شهر عرسال بوده است همه افراد این منطقه از اهل سنت بوده و 70هزار نفر از خانواده مسلح تحت عنوان «جنگ زدههای» سوری در کنار این شهر اردوگاه زده و عملا بر شهر 40 هزار نفری عرسال حاکم شدهاند. خطر بزرگ ناشی از این گروههای تکفیری باعث شد تا سال گذشته، حزبالله و ارتش سوریه به فکر طراحی یک عملیات نظامی برای پاکسازی این منطقه از عناصر تکفیری بیفتند اما بهدلیل فصل سرما و دشواری این عملیات، حزبالله عملیاتش در این منطقه را تا بهار امسال به تعویق انداخت. جبهه النصره در منطقه جنوبی قلمون حضور داشته و منطقه شمالی آن در اختیار داعش است. با گرم شدن هوا، عملیات در منطقه جنوبی آغاز شد و حزبالله به موفقیتهای بزرگی دست یافت، بهطوری که 90 درصد جنوب قلمون آزاد شد. از سوی دیگر مرحله جدیدی از درگیری حزبالله با داعش در قلمون شمالی آغاز شده و پیشبینی میشود که انشاءالله این منطقه تا پایان تابستان پاکسازی شود.
از سوی دیگر گروههای تکفیری سنی، جنگ حزبالله علیه گروههای تکفیری را جنگ شیعه و سنی معرفی کرده و اینگونه تبلیغ میکنند که حزبالله به بهانه مبارزه با تروریسم در پی حمله به عرسال است. همین موضوع باعث شد تا حزبالله با هدف مقابله با این جنگ روانی اعلام کند پاکسازی عرسال برعهده دولت و ارتش لبنان است.
برخی میگویند احتمال فتنهانگیزی تروریستهای داعش در لبنان وجود ندارد اما برخی ازجمله حزبالله این مساله را رد میکنند و میگویند اگر از پیش با توطئههای آنها مقابله نمیشد آنها الان بخشهای مهمی از لبنان را گرفته بودند. دراین باره شما چه میگویید؟
در سوریه و عراق، داعش موفق شد مناطق وسیعی را به اشغال خود در آورد اما در لبنان گروهی مانند حزب الله که از نظر تشکیلاتی و اطلاعاتی بسیار قوی است، خطر گروههای تروریستی تکفیری را تا کنون دفع کرده است. البته در لبنان یک نگرانی وجود دارد و آن هم نفوذ تکفیریها در اردوگاههای پناهندگان فلسطینی است که عناصر تکفیری را بهصورت مخفیانه در خود جای داده است.
اوضاع داخلی لبنان چگونه است؟ چرا پس از دوسال هنوز در این کشور، رئیسجمهور انتخاب نشده است؟ این خلأ تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟
لبنان کشوری است که مسائل آن توسط قدرتهای خارجی حل میشود. از سوی دیگر، در حال حاضر قدرت متوازنکنندهای در داخل لبنان وجود ندارد. در چنین شرایطی، هر گروهی در این کشور میخواهد دیدگاه خود را به جلو برده و اختلافات شدید میان گروههای داخلی و دخالت خارجیها همچون عربستان باعث شده تا صحنه سیاسی لبنان قفل شود و همین موضوع باعث طولانیتر شدن بحران شده است. روی کار آمدن هیات حاکمهای تندرو در عربستان نیز باعث شده تا وضعیت در لبنان به مراتب پیچیدهتر شود، به همین خاطر پیشبینی میشود که خلأ موجود تا مدتها ادامه داشته باشد.
سیدحسن نصرالله در سخنان اخیر خود به اسرائیل هشدار داد که اگر قصد تصرف جنوب لبنان را داشته باشد باید پیامدهای آن را بپذیرد. تا چه حد امکان دارد اسرائیلیها یک بار دیگر به فکر تصرف جنوب لبنان باشند؟ الان اوضاع امنیتی این منطقه چگونه است؟
نصرالله کاملا باصراحت اعلام کرده که «تهدیدهای اسرائیل در هفتههای اخیر، جنگ روانی است.» موفقیت عربستان در برانگیختن فتنه میان شیعه و سنی بهترین موقعیت را برای اسرائیل ایجاد کرده است. از این رو اسرائیل نمیخواهد به لبنان حمله کند زیرا اگر حمله کند حزبالله لبنان بار دیگر در میان اهلسنت بهعنوان «قهرمان جهان اسلام در برابر اسرائیل» مطرح خواهد شد، تلآویو در پی انداختن مجدد چنین مدالی برگردن حزبالله لبنان نیست. البته باید یادآور شد اسرائیل فقط در یک حالت حمله میکند و آن زمانی است که فتنه مذهبی در لبنان و جنگ خیابانی در تمام شهرهای این کشور گسترش یابد. در چنین شرایطی، اسرائیل از بیثباتی موجود سوءاستفاده کرده و به جنوب لبنان حمله خواهد کرد تا مخازن موشکی حزب الله را نابود کند.
یکی از مقامات اسرائیلی اخیرا گفته است ارتش باید در شرایط کنونی اقدام به اشغال بلندیهای جولان کند. آیا این احتمال وجود ندارد که اسرائیل از اوضاع آشفته منطقه استفاده کرده و دست به تصرف زمینهایی درسوریه یا لبنان بزند؟
بلندیهای جولان همچون کرانه باختری در 1967 اشغالشده و سازمان ملل آن را بهعنوان منطقه اشغال شده میشناسد و آنچه که آن مقام اسرائیلی گفته اشغال بلندیهای جولان نیست بلکه وی خواستار به رسمیت شناخته شدن این بلندیها بهعنوان بخشی از خاک اسرائیل از طرف جامعه جهانی شده است. همان گونه که در پاسخ به پرسش قبل شرح دادم، در حال حاضر احتمال حمله زمینی از طرف ارتش رژیم صهیونیستی، نه به لبنان و نه به سوریه وجود ندارد.
برگردیم به تحولات سوریه؛ علت پیشرویهای اخیر داعش در این کشور چه بود؟ آیا احتمال نزدیک شدن دوباره تروریستها به دمشق وجود دارد؟
همزمان با حمله عربستان سعودی به یمن، ترکیه نیز تعداد زیادی از افراد مسلح که متعلق به جبهه النصره بوده و در حال گذراندن آموزش نظامی بودند را وارد شمال سوریه کرد. پس از این تجاوز، شهرهای ادلب و جسر الشغور سقوط کرد و کمی بعد، شهر اریحا در ریف ادلب به کنترل تکفیریها درآمد. داعش نیز شهر تدمر را اشغال کرد. این سقوطهای پیدرپی، این سوال جدی را مطرح کرد که آیا گروههای تکفیری به دمشق رسیده و نظام سوریه را سرنگون خواهند کرد؟!. در پاسخ باید بگویم در حال حاضر، تکفیریهای مسلح آنقدر قدرت ندارند که نظام سوریه را در آینده نزدیک سرنگون کنند و این پیشرویها اغلب با جنگ روانی حاصل شده است. عربستان، قطر و ترکیه در پی نابودی کل نظام اسد همراه با همه نهادها و ارگانهای آن هستند اما متوجه نیستند که خطر گروههای تکفیری به خود آنها نیز خواهد رسید و دامنشان را خواهدگرفت.
مذاکرات مخالفان سوری در مسکو به کجا رسید؟ آیا هیچ چشمانداز سیاسی قابل توجهی برای حل بحران این کشور وجود دارد؟
روسها بر این باورند که بحران سوریه راهحل نظامی ندارد و بحران تنها باید با یک راهحل سیاسی حل شود. روسها، مخالفان و نمایندگان نظام سوریه را به مسکو دعوت کردند و گفتوگوهای اولیه بین دو طرف انجام شد اما به علت کارشکنیهای عربستان، قطر و ترکیه، تلاشهای روسیه تاکنون به جایی نرسیده است. آمریکا نیز مایل نیست اعتبار حل بحران سوریه به نام روسیه تمام شود.
مصریها تا به حال چند بار پا پیش گذاشتهاند تا برای حل بحران سوریه کاری کنند اما موفق نشدند، چرا؟
موضع مصر در خصوص بحران سوریه متفاوت از موضع عربستان، قطر و ترکیه است. مصریها مایل نیستند، سوریه به دست تکفیریها بیفتد زیرا خود نیز با خطر تکفیریها درگیرند ولی به علت معضلات اقتصادی، سیاسی و امنیتی بزرگی که مصر امروزه با آنها درگیر است، این کشور نمیتواند نقش موثری را در زمینه حل بحران سوریه ایفا کند و تلاشهای مصر به تنهایی به نتیجهای نخواهد رسید.
ائتلاف به اصطلاح ضدداعش تاکنون در سوریه چه دستاوردهایی داشته است؟ با روشن شدن نتایج انتخابات ترکیه آیا میتوان انتظار داشت که سیاستهای ترکیه نسبت به سوریه تغییر کند؟
بعد از سقوط موصل و پیشروی داعش به سمت بغداد در ابتدا دیدیم که کشورهای غربی منافقانه برخورد کرده و در این وسط، تنها ایران بود که عملا به کمک عراق شتافت. داعش هنگام پیشروی در مناطق سنینشین استان الانبار در مرز عراق با عربستان، به چند پاسگاه مرزی عربستانی حمله کرد که شوک بزرگی را به آلسعود وارد نمود زیرا ریاض فکر نمیکرد که با حمله داعش به داخل خاک خود مواجه شود. در این میان حوادث تروریستی در پاریس، دانمارک و بلژیک و عملیات انتحاری داعش در دو مسجد شیعیان در عربستان نشان داد که خطر داعش فراتر از آن چیزی است که انتظار میرود. غربیها از داعش برای گسترش جنگ مذهبی میان شیعه و سنی و تضعیف محور مقاومت و ایران استفاده میکنند اما پس از مدتی دیدند که داعش پافراتر نهاده و امنیت خود آنها را به خطر انداخته است.
نقش اسرائیل را در بحرانهای سوریه و یمن تحلیل کنید. آیا هدف از همکاریها ی اسرائیل و عربستان در این مورد در راستای همان پروژه ایرانهراسی است؟
اسرائیل بصراحت میگوید که وضعیت جدید از دید آنها بینظیر است زیرا به اعتقاد آنها ایران، سوریه و حزبالله لبنان هماکنون درگیر فتنه مذهبی شده و خطری برای اسرائیل نیستند. از طرفی اسرائیل که پیش از این، رابطه مخفیانه با کشورهای عربی از جمله عربستان داشته، هماکنون با صراحت به این رابطه اعتراف میکند.
حمله عربستان به یمن که زیرساختها، بیمارستانها و مساجد را مورد هدف قرار داده، آنقدر وحشیانه است که حمله صهیونیستها به غزه را توجیه میکند و حتی هدیهای مجانی به اسرائیل است.حمایت همه جانبه اسرائیل و لابی صهیونیستی در آمریکا از حمله وحشیانه عربستان به یمن، زمینه همکاری مشترک و علنی اسرائیل با عربستان را فراهم کرده تا در مقابل اگر روزی اسرائیل تهدید خود برای حمله به تاسیسات هستهای ایران را عملی کند، از همکاری عربستان بهرهمند شود و بتواند این حمله را از طریق فضای عربستان عملی کرده و از پایگاههای نیروی هوایی عربستان برای سوختگیری هواپیماهای نظامی خود استفاده کند.
در خبرها آمده بود که عربستان قصد گشودن یک جبهه زمینی علیه یمن را داشته اما ناکام مانده است. آیا احتمال زمینی شدن جنگ یمن وجود دارد؟ علت سکوت جامعه بینالملل در قبال کشتارهای یمن چیست؟
شاید بزرگترین خطای عربستان شروع جنگ زمینی باشد زیرا نیروی زمینی ارتش عربستان، بسیار غیرکارآمد بوده و روحیه جنگی ندارد و تاکنون یمنیها در هر درگیری با این نیرو برنده بوده اند. در مناطق کوهستانی، ارتشهای کلاسیک قربانی میشوند لذا بهترین گزینه برای یمنیها، حمله زمینی است. نیروی زمینی ارتش عربستان بیکفایت بوده و فاقد شجاعت است. از اینرو، در ابتدای بحران، عربستان از پاکستان و مصر خواست تا نیروی زمینی به یمن اعزام کنند اما این کشورها با اعلام مخالفت خود، عربستان را مایوس کردند.
تکفیریها؛ همپیمانان اسرائیل
پیوند نامبارک جریانهای تکفیری همچون جبهه النصره و داعش با صهیونیستها، در حقیقت دو بال موثر برای یک عملیات مشترک اسلامستیزی است که از ابتدای جنگ سوریه نسبت به آن هشدار داده میشد. این جریانهای تکفیری افراطی در سایه حمایتهای گسترده آمریکا، انگلیس و اسرائیل به معضلی سخت برای جهان اسلام تبدیل شدهاند. آنچه را که ادوارد اسنودن افشاگر اطلاعات امنیتی آمریکا از نحوه شکلگیری گروهک داعش تحت حمایت نهادهای امنیتی آمریکا، انگلیس و اسرائیل در عملیاتی با نام «لانه زنبور» عنوان کرد، یکی از اسناد پیوند شوم گروههای تکفیری با دولتهای اسلامستیز جهان است.
عدم توجه بموقع جهان اهل سنت به این پیوند شوم موجب شده است در شرایط کنونی در فضایی قرار بگیریم که از یکسو کشتار مسلمانان مظلوم فلسطین در غزه توسط اسرائیل را شاهد باشیم و از سوی دیگر بر جسدهای بیسر و ذبحشده افرادی بنگریم که به دست جلادان تکفیری ذبح شدهاند و در عین حال، شاهد بودیم که در جریان تجاوز وحشیانه صهیونیستها به مردم غزه در سال گذشته، داعش در یک همسویی کاملا علنی با اسرائیل، هرگونه همدردی با مظلومان فلسطینی را ممنوع اعلام کرد.
در همین رابطه یک مقام امنیتی اسرائیلی که خواست نامش فاش نشود، اعلام کرده «داعش هنوز برای تلآویو با وجود پیشرویهایی که در عراق و سوریه داشته، خطر و تهدیدی بهشمار نمیآید.» وی افزوده «درست است که داعش در سوریه و عراق ظرف روزهای گذشته به موفقیتهایی دست یافته است اما این وضعیت باعث نمیشود ما در ارزیابیهای خود درباره داعش تجدید نظر کنیم.»
این مسئول امنیتی اسرائیلی میگوید: «هم اکنون نهادهای امنیتی اسرائیل هنوز بر سر ارزیابیهای سابق خود درخصوص توان و تهدید داعش برای اسرائیل هستند و ارزیابیها حکایت از این دارد که داعش هنوز به نیرویی که بخواهد تهدیدی نظامی برای اسرائیل باشد، تبدیل نشده است.»
این مسئول امنیتی اسرائیلی در ادامه میگوید: «اگر بخواهیم در درازمدت چالش داعش را برای آینده اسرائیل ارزیابی کنیم باید بگویم در این صورت داعش برای اسرائیل و کشورهای منطقه به یک تهدید جدی تبدیل خواهد شد.»
به گفته وی «هماکنون نهادهای امنیتی اسرائیل به صورت جدی و دقیق تحرکات داعش را در پس مرزها زیر نظر دارند، در این خصوص باید بگویم تحرکات نظامی داعش برای ما از اهمیت بیشتری در این ارزیابیها برخوردار است.»
احمد الطیب شیخ الازهر مصر نیز در حاشیه سمیناری در فلورانس ایتالیا در گفتوگو با خبرگزاری فرانسه اعلام کرد: «غرب به تجزیه و تکه تکه شدن جهان اسلام تمایل دارد و خود تا حدودی مقصر پیدایش داعش است.»وی ضمن انتقاد از قدرتهای غربی بویژه آمریکا گفت: «ظهور داعش یک شیوه و منش خودانگیخته است که ما را به سوی پرسیدن این سوال سوق میدهد که علت اصلی ظهور این گروه چیست. تسلیحاتی که داعش در اختیار دارد، آمریکایی هستند و در جهان عرب ساخته نمیشوند. داعش بسرعت در حال گسترش است و به پولهای زیادی نیاز دارد.»
شیخ الازهر مصر به سه محموله هوایی سلاح که به دست داعش افتاد، اشاره کرده و ادامه داد: «آنها (آمریکاییها) گفتند که این اقدام را اشتباهی انجام دادند.» وی با اشاره به نقش برخی از کشورهای عربی بویژه حوزه خلیج فارس در گسترش و تامین مالی داعش میافزاید: «اگر جهان بویژه آمریکا خواسته بودند تا جهان عرب برای از میان بردن داعش همکاری کند، میتوانستند ظرف یک روز این کار را انجام دهند. اما نظم جهانی به دنبال ناآرامیاست و به نظر میرسد که به جدایی و تکهتکه کردن منطقه ما تمایل دارد و داعش ابزاری موثر برای این کار است. داعش برای قدرتهای بزرگتری که نمیخواهند منطقه ما در کنار اسرائیل رشد کند، کار میکند.»
شیخ الازهر تمایل خود را برای دیدار با پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیکهای جهان ابراز داشت اما اهمیت چنین تعاملی را کماهمیت شمرد و گفت: «اگر همه چیز به دست پاپ یا سایر رهبران مذهبی بود، رخدادها خیلی سریع حل و فصل میشد. این مساله درباره پاپ یا الازهر نیست بلکه به رژیمهای سیاسی بستگی دارد که درباره اوضاع اقتصادی، مالی و نظامی برنامهریزی میکنند. اینها قدرتهایی هستند که پایگاههای نظامی و یگان در آبهای کشورهای عربی دارند.»
وی در پاسخ به پرسشی درباره حکم اعدام اعضای اخوانالمسلمین مصر از ارائه هرگونه انتقاد از دولت قاهره امتناع کرد و گفت: «میدانم که مصر بر این مشکل فائق آمده است. مصر یک کشور باثبات با قانونی بنیادین تحت رئیسجمهوری منتخب است و این یک انتخاب دموکراتیک است. مصر در حال حاضر دوران نقاهت خود را میگذراند و ما میبینیم که خیل سرمایهگذارانی که از کشور خارج شده بودند، باز میگردند.»
شیخ الازهر درباره مسیحیان عراقی و سوری که به خاطر تهاجمات داعش خانه و کاشانه خود را ترک کردند، گفت: «داعش مسلمانان بیشتری را کشته است. اگر شما نگاهی به قربانیان بیندازید، میفهمید که داعش دشمن جهان عرب و مسلمان است و شاید برای تکه پاره کردن جهان عرب در یک تعامل مخفیانه باشد.»
از سوی دیگر گزارشهایی درباره انتقال نفت توسط داعش از طریق خطوط نفتی جیحان و با تانکرهای ترانزیت نفت به اسرائیل منتشر میشود. در این میان، یک میلیاردر آذربایجانی به نام «مبارز مانیسیموف» عامل اصلی این انتقال محسوب میشود. اخیرا نیز یکی از کشتیهای نفتکش حامل نفت کردستان عراق در سواحل تگزاس آمریکا متوقف شده که با اعتراض دولت عراق، نتوانست نفت خود را در آمریکا تخلیه و پس از آن به مقصد نامعلومی حرکت کرده است.
نکته قابل توجه آن است که محمولههای نفتی در بندر اشکلون توسط مقامات رژیم صهیونیستی با اسناد جعلی بهعنوان نفت ایلات معرفی شده و حتی این رژیم آن را به کشورهای دیگر اروپایی صادر میکند.
نفت عراقی دزدیده شده، پس از انتقال به پالایشگاههای نفت اسرائیل، از راه یک خط لوله ۲۵۴ کیلومتری به شهر بندری «ایلات» در جنوب سرزمینهای اشغالی منتقل میشود. طلای سیاه کردستان، از این بندر به بازارهای آسیایی فروخته میشود. جالبترین مرحله این حمل و نقلها همینجاست که نفت ارزشمند کردستان عراق، مسیری طولانی و دایرهای را طی میکند تا در نهایت دوباره به جای اولیهاش برگردد، ولی اینبار «اسرائیل»، فروشنده نفت به خاورمیانه باشد!
بر اساس اعلام کارشناسان انرژی، وزارت منابع طبیعی شمال عراق که توسط کردها اداره میشود، به ازای هر بشکه نفت خام که از راه ترکیه به قلمرو رژیم صهیونیستی سرازیر میشود، یک دلار پرداخت میکند. برخی از کارشناسان مدعیاند اردوغان نیز به عنوان پاداش مبالغی را دریافت میکند. این بدهبستانها علامت همکاری نزدیک «اربیل ـ آنکارا ـ تلآویو» است.
کارشناسان نظامی بر این باورند که اهمیت بندر ایلات در صادرات نفت، دولت اسرائیل را بر آن داشته تا دفاع نظامی از این منطقه را تشدید کند. لذا سیستمی ضد موشکی موسوم به «سقف آهنین» (Iron Dome) با هدف حفاظت از بارگذاریهای نفتی این بندر در برابر حملات موشکی برپا شده است. این بندر درگذشته چندبار با حملات موشکی مواجه شده و طبق اعلام ارتش صهیونیستی، گروهک «انصار بیتالمقدس» (شاخه داعش در صحرای سینا) مسئولیت آنها را به عهده گرفته است.
اسرائیل به رغم هشدارهای بغداد درخصوص انجام معاملات نفتی با منطقه نیمهخودمختار کردستان عراق، در تاریخ (۲۰ ژوئن) یعنی تقریبا همزمان با حمله ناگهانی تروریستها به عراق، اولین محموله نفتخام را از این منطقه وارد کرده است.
معصومه زارع / گروه بینالملل
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم