تاریخ جامعه انسانی ما، در هر دوره، نشان داده که همواره زندگی مادی و معنوی ما در پیوند با آداب و رسوم نیاکانیمان، شیوه و بازتابی خاص داشته است.
تحولات اجتماعی کشورهای اروپایی به ویژه؛ فرانسه، آلمان و انگلستان در فاصله آن دو جنگ باعث شده بود تا ساختار فرمانروایی و فرهنگی جامعههای انسانی دیگر هم با دگرگونیهایی روبهرو شود؛ این دگرگونیها در سرزمین ما در دوره حکومت قاجار آغاز و در دوره پهلوی اول و دوم گسترش یافت و مردم ما با هدایت و رهبری بزرگان دین و روحانیت مبارز از یک سو، کوشش دانشآموختهها و روشنفکران و تحصیلکردهها از سویی، پیگیر پیامدها و دستاوردهای (مثبت و منفی) آن دگرگونیها شدند.
افزایش تاثیرات و تحمیلات نفوذ کشورهای غربی، باعث برانگیختگی، بهپاخیزی، حقخواهی و مبارزه و پایداری مردم ما از یک سو و مجذوب و فریفته شدن قشر تحصیلکرده و تشنه تحولات تاریخی ما نسبت به تمدن و مدنیت کشورهای غربی از سویی، نوعی ناآرامی و نابسامانی اجتماعی را در سرزمین ما نمایان کرد. این دو سو و این دو رویکرد را ما بروشنی در تاریخ تحولات اجتماعیمان طی این 150 سال شاهد بودهایم.
گروهی از این مجذوبشدههای غربگرا، عروسک خیمهشببازی قدرتهای غربی و استعماری شدند و برخی از آن تحصیلکردهها به دور از باندبازیهای سیاسی و داد و ستدهای استثماری، با سفر به کشورهای غربی و آشنایی با شیوه زندگانی، مدنیت، تمدن و فناوریهای نوین و مطالعه و پژوهش و بررسی شیوه تفکر و تحقیق دانشمندان آنجا توانستند بر دانش عمومی و جهانشناختی خود بیفزایند و به گونهای روشمند به پژوهش و علماندوزی بپردازند و با دستی پر و اندیشهای نیرومند و نظامند، به سرزمین ما برگردند و مایه تغییر و تحول علمی، هنری و غنای فکری جامعه زمانه خود شوند.
اینان کسانی بودند که در مکتب اصیل پیشینیان فرهنگ و ادب فارسی ما تربیت یافته بودند و جز دانشآموزی و پاسداری از زبان، فرهنگ و میراث ادبی و تاریخی گذشته ما هدفی نداشتند. یکی از این ادیبان و پژوهشگران پیشگام و پیشکسوت تاریخ و فرهنگ و ادب ایران، محمد قزوینی است.
مروج پژوهش نوین در ایران
محمد قزوینی که 16 خرداد، 66 سال از مرگ او میگذرد، فرزند ملاعبدالوهاب قزوینی، دانشمند، ادیب و پژوهشگر معروف ایرانی است. محمد قزوینی را مروج شیوه پژوهش غربی در ایران دانسته و یادآور شدهاند؛ در تصحیح و ارزیابی متون کهن فارسی به شیوه علمی و بر پایه مقابله نسخهها و نه با روش قیاسی عمل کرده است. محمد قزوینی در نوشتهها و مقدمههایی که به آثار تصحیح کرده خود نوشته، نظر و نگاه انتقادی و تواناییهای علمی، تاریخی و ادبی خود را نشان داده است؛ تصحیح آثاری مانند: مرزباننامه، المعجم فی معاییر اشعار العجم، چهار مقاله نظامی عروضی، تاریخ جهانگشای جوینی و... مجموعه مقالات او در 2 جلد، این مدعا را تائید میکند.
محمد قزوینی با دستیابی به نسخههای خطی در کتابخانههای فرانسه، انگلیس و آلمان و دیگر سرزمینهای غربی و تصحیح متون کهن فارسی توانست تجربههای ارزشمندی در شیوه نگارش و پژوهش ادبی و تاریخی به دست آورد. حاصل کوشش میهندوستانه و ادبشناسانه او، یادداشتها و مقالههای به جامانده از اوست.
این آثار ترجمهای و تالیفی محمد قزوینی، نشاندهنده ذوق ادبی و وسعت فکری و دید و نگرش اجتماعی و پایبندی او به سنت ادبی و فرهنگی گذشته ایرانی از یکسو و بهرهگیری درست قزوینی از تجربههای پژوهشی و نگارشی غربیان در تصحیح متون تاریخی و ادبی سرزمینی ماست. اهمیت و اعتبار پژوهشهای ادبی این پژوهشگر دلسوز بیشتر به شیوه کار و امانتداری او در نسخهپردازی و ثبت مطالب آثار است.
نگاه پژوهشگرانه
نامههایی که محمد قزوینی در آن زمان برای دوستان و نزدیکان خود نوشته، نوع نگاه پژوهشگرانه او را نسبت به زبان، فرهنگ، تاریخ و ادب سرزمینی ما ایران را بهدرستی نشان میدهد. هر چند که قزوینی، خود را پژوهشگری سنتگرا دانسته و دیگران را از بهکار بردن واژههای بیگانه و اصطلاحات غربی بر حذر داشته، خود گاهی از بهکار بردن آنها غافل نمانده است؛ اما با همه اینها، کار و پژوهش دلسوزانه او در زمینههای فرهنگی و تاریخی بیتاثیر نبوده و باعث شده برخی متون گذشته ما از دستبرد و نابودی محفوظ بماند.
کوششها و تلاش بیوقفه او در عرصه فرهنگی کشور ما در زمان حیات سراسر فرهنگیاش باعث شده بود تا دوستان او؛ محمدتقی بهار، علیاکبر دهخدا، عباس اقبالآشتیانی، سعید نفیسی، محمدعلی فروغی، محمدعلی جمالزاده و دیگران با تشکیل انجمنها و انتشار روزنامه و مجلهها و کتابها و ترجمه رسالهها و نوشتههای نویسندههای غربی، نقش موثری در ظهور اندیشه مترقی و نوآوری علمی در عرصه پژوهشهای فرهنگی و ادبی آن زمان داشته باشند.
شیوه نگارش
محمد قزوینی را در یادداشتهای 10 جلدیاش که در بردارنده مطالب تاریخی، جغرافیایی و نکتههای ظریف ادبی است، میتوان یکی از پیشگامان نثرنویسی سنتگرای بعد از دوره مشروطه به حساب آورد. شیوه نگارش و عبارتپردازیهای رسمی و بهرهگیری از واژهها و اصطلاحات عربی و صورت جمع واژهها، مترادفها، مطابقت صفت با واژههای جمع عربی و به کار بردن واژههای فرنگی با تلفظ اصلی، بخشی از ویژگی و مشخصه نوشتههای محمد قزوینی است؛ از این رو، شیوه نگارش او را در نثر، همان شیوه نثر قاجار دانستهاند. اما زبان قزوینی در شرح احوالهای او سنگینتر، فخیمتر و منسجمتر مینماید.
با این همه، وجود واژههای مهجور و دشوار غربی، آیهها، احادیث و اصطلاحات علوم دینی که از ویژگی نثر دوره بازگشت است، نوشتههای او را تا حدی اغراقآمیز کرده است، هر چند که این خصیصه میتواند بیانگر وسعت دانش و بار علمی او باشد، اما این ویژگی همواره مورد انتقاد و سرزنش و طعن برخی نویسندههای نوگرا و تجددخواه معاصر او بوده است، نوگرایانی که راه پیشرفت و تکامل فکری و هنری را در زمینههای مختلف اجتماعی و فرهنگی، گسست کامل از سنتهای گذشته قومی و پایبندی و دلبستگی کامل به مدنیت و تفکر غربی میدانستهاند، اینجاست که با کمی تامل و دقت در نوشتههای محمد قزوینی، نوعی نیروی ملی و میهنی و بازتاب اشراق شرقی احساس میکنیم، احساس کسی که کوشیده است در پژوهشهای ادبی و تاریخی خود در برهه تاریخی حساس میهنش، هرگز «معنی» را فدای «لفظ» نکند، هر چند که گاه، بیان متکلف او، ارتباط خواننده را با نوشتههایش دشوار مینماید.
عبدالحسین موحد / پژوهشگر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد