شایعه، این روزها یکی از بحران‌های فضای اجتماعی و رسانه‌ای ماست

زیرِ یوغِ دروغ

جامعه ما این روزها درگیر شایعات است؛ شایعه‌هایی که امنیت را هدف گرفتند و بعید نیست کسانی در خارج از مرزها هم آتش‌بیار معرکه آنان شوند. با این حال نگاهی آسیب‌شناسانه به این پدیده و البته رفتار و عملکرد خودمان نیاز است تا بدانیم چه اشکالاتی وجود دارد و چگونه می‌توان آنها را رفع کرد؟
کد خبر: ۸۰۲۷۹۵
زیرِ یوغِ دروغ

شایعه چیست؟

شایعه سخن دروغی است که به طور گسترده منتشر می‌شود. روشن است که کلمه شایعه، در لفظ به معنای فراگیری است، اما به مرور، فراگیری سخن کذب به معنای اصطلاحی این واژه تبدیل شده است. در مورد شایعه، مختصات و ویژگی‌های چندی شمرده شده است: مثل این‌که شایعه دارای فرستنده مشخص نیست، مخاطب و گیرنده تعریف‌شده ندارد، اما محدوده و گستره توزیع آن بسیار زیاد است، سرعت انتقال آن بسیار زیاد و هزینه موردنیاز برای انتقال آن بسیار کم است، و ضمنا از طریق کانال یا وسیله خاص منتقل نمی‌شود. (شایعه، شاخص‌ترین بحران اجتماعی، احمد یحیایی، روابط عمومی، شماره 51) . اگر با منطق اقتصادی به شایعه نگاه کنیم، باید گفت که هر شایعه حاصل نوعی عرضه و تقاضاست. استفاده از چنین تفکیکی در مشارکت‌کنندگان پروسه شایعه، ما را در تحلیل این موضوع کمک خواهد کرد.

چه کسانی در چاه شایعه می‌افتند؟

در طرف تقاضا باید به دو مساله مقطعی و کلی اشاره کرد. اگر جامعه‌ای به‌طور کلی مستعد خبرهای گوناگون باشد مطمئنا شایعه در آن بیش از جامعه دیگری که مستعد خبر نیست رواج خواهد داشت. برای نمونه باید به مقایسه کشورهای منطقه خاورمیانه با کشورهای اسکاندیناوی پرداخت. در منطقه‌ای که هر روز شاهد یک واقعه تروریستی یا به‌طور کلی حادثه غیرمترقبه هستیم مطمئناً خبر و به تبع آن شایعه‌سازی برش بیشتری خواهد داشت تا جایی که بهترین خبر برخی روزها، پیش‌بینی وضع هواست! نگاه دیگری هم به کمک ما خواهد آمد. اگر به تعداد اخبار تولیدی خبرگزاری‌های کشور نگاه کنیم و دریابیم که هر کدام از آنها در طول یک روز نزدیک به هزار خبر تولید می‌کنند. یعنی حدودا هر دقیقه یک خبر! این جامعه است که در کنار آن هزار خبر، هزار و یک شایعه هم در درون خود تولید و توزیع می‌کند. البته در مقاطعی هم ممکن است جامعه تقاضاگر به دلایل خاص و منطقی بیشتر طالب شایعه شود. مثلا کشور در روزهای حساس مذاکرات هسته‌ای تعطیلات نوروز امسال یا حتی شایعه تساوی سپاهان که به گوش هواداران تشنه خبر تراکتورسازی رسید. کاتالیزور این مساله وقتی است که خبر مورد تقاضا در راستای میل ما باشد. در آن هنگام است که هر کسی سعی می‌کند آرزوهایش را بسرعت از زمان آینده به حال و حتی ماضی تبدیل کند و از آنها یک خبر بسازد.

نکته بعدی در طرف تقاضا مساله سواد است. سواد که حالا تعریفش از توانایی خواندن و نوشتن فراتر رفته و به توانایی تشخیص خبر درست از نادرست و نیز سواد رایانه‌ای یعنی توانایی کار با کامپیوتر توسعه‌یافته است، دقیقا مثل یک دروازه‌بان ماهر عمل کرده و مانع این می‌شود که مخاطب از خبرش گل بخورد. با این حال متاسفانه آمارهای کشور ما نشان می‌دهد حدود ۱۵ درصد از جمعیت در بی‌سوادی مطلق هستند و این یعنی خالی بودن دروازه ذهن مخاطب برای به پایان رساندن بازی. وضع سواد رسانه‌ای که از سواد مطلق خراب‌تر است. با این‌که همه مردم می‌دانند در فضای مجازی عنصر ناشناسی کاربران باعث می‌شود حرف بدون مسئولیت‌پذیری، زیاد زده شود باز هم به ابزارهای در دست خود نظیر موبایل و تبلت و محتوای درج شده در آن بیشترین اعتماد را می‌کنند. برای مثال این موضوع می‌شود به ماجرای تعرض به دو نوجوان ایرانی در عربستان اشاره کرد که بعد از آن خبرهایی چون غرامت میلیاردی و حتی اعدام دو مامور سعودی منتشر شد و مسئولان رسمی را به واکنش واداشت.

اگر بخواهیم از دریچه آمار به موضوع سواد رسانه‌ای در کشور بپردازیم اولا باید به نتایج یک تحقیق که به سفارش معاونت مطبوعاتی در تهران انجام شده اشاره کرد که نشان می‌دهد پاسخگویان به سایت‌های اینترنتی بیش از روزنامه‌ها اعتماد دارند. همچنین پژوهشی که در میان جوانان به عنوان بخش بزرگ جمعیت فعلی ایران و نیز فعال‌ترین کاربران فضای مجازی انجام شده نشان می‌دهد که فقط 4 درصد از پاسخگویان، همواره دید انتقادی به محتوای اینترنت داشتند و این برای محیطی سرشار از اختلاط درستی و نادرستی و خبر و شایعه مثل اینترنت چیزی نزدیک به فاجعه است.

شایعه‌پردازان چه کسانی هستند؟

در طرف عرضه چه می‌گذرد؟ دلایل ایجاد شایعه در این‌سو، از دو زاویه دید قابل بررسی است؛ یا به دلیل اجتماعی و یا به دلیل فردی، افراد دست به پخش شایعه می‌زنند. در این میان و فارغ از انگیزه می‌توان عنصر قصد را هم مورد بررسی قرار داد. به توضیح این چهار عامل همراه با ذکر مثال می‌پردازیم.

در بسیاری از اوقات شایعه برای تاثیر در حوزه اجتماعی پخش می‌شود. مثلا همین یک ماه پیش بود که شایعه افزایش 40 درصدی اجاره‌بها در تهران منتشر شده و در برخی مناطق هم اجاره بالا رفت. این شایعه که مبنایی در بازار یا حتی قوانین دولت نداشت در عرصه اجتماعی پخش شد و تاثیر خود را هم در این عرصه گذاشت و باعث سود صاحبان منزل و ملک و البته دلالان شد. انواع و اقسام شایعات اقتصادی و نیز شایعاتی که درباره امنیت کشور یا مسائل سیاسی وجود دارد نیز به انگیزه تاثیر در حوزه اجتماعی بیان و پخش می‌شود.

در موارد دیگری، شایعه دلیل فردی دارد. مثلا فردی برای این‌که خود را به یک پست یا مقام برساند، در رسانه‌ها شایعه می‌کند که او هم یکی از کاندیداها برای آن پست است.

این موضوع که بخصوص در مورد کادر فنی تیم‌های ورزشی یا بازیکنان تیم‌ها آن هم در فصل نقل و انتقالات شایع است؛ برای مخاطبانی خاص یعنی مدیران باشگاه‌ها منتشر شده و سود آن هم به افراد خاصی می‌رسد. همیشه هم این کار برای کسب سود مادی نیست بلکه در برخی اوقات کسب وجهه یا جلب توجه عمومی انگیزه اصلی است. حتما شما هم با کسانی روبه‌رو شده‌اید که برای این‌که به دیگران بگویند از اخبار محرمانه باخبر هستند یا با مقامات مسئول رده بالا ارتباط دارند؛ اقدام به پخش اخبار عجیب و ظاهرا مخفی می‌کنند. همچنین روحیه برتری‌جویی برخی افراد در موقعیت‌های بحرانی می‌تواند زمینه‌ای برای کسب شایعات به انگیزه فردی باشد. از سویی، برخی افراد با دانستن این‌که یک مطلب شایعه است به انتقال آن می‌پردازند، اما در اغلب موارد، افراد، بدون این‌که بدانند یا بخواهند در چرخه شایعه قرار می‌گیرند. آنها با اعتماد به فردی که از او خبر یا محتوا را می‌گیرند و به قصد آگاه کردن، آن را به دیگری منتقل می‌کنند فاصله آن سوءنیت با حسن‌نیت به‌گونه‌ای است که حتی در برخورد حقوقی با شایعه هم تفاوت ایجاد کرده است.

بحثی درباره سرعت و ابزار انتقال شایعه

سرعت انتقال شایعه همواره یکی از بحث‌های جذاب درباره این مفهوم بوده است. با این‌که در اصل علمی بودن چنین مفهوم و شاخصی تردید جدی وجود دارد و با وجود این‌که خود این شاخص دچار شایعه شده و رقم‌های گوناگونی از 600 نفر بر ثانیه تا 700 کیلومتر در ساعت برای آن اعلام می‌شود، نمی‌توان انکار کرد که دنیای امروز با رشد تکنولوژی‌های نوین مستعد انتقال شایعات در کسری از ثانیه است. آن هم وقتی بیش از این‌که «صحت» شاخص ارزیابی سخن انسان‌ها باشد؛ «سرعت» ملاک می‌شود و انسان‌ها سعی می‌کنند در انتقال سریع از یکدیگر سبقت بگیرند. در این انتقال سریع هم می‌توان از هر ابزاری استفاده کرد ولی با توجه به این‌که معمولا انتقال به شکل شفاهی یا راه‌های شبه‌شفاهی کنونی از طرق دیجیتال مثل گروه‌های مجازی یا چت صورت می‌گیرد هزینه کمی دارد. در نهایت چنین شایعاتی به گروه هدف وسیعی هم خواهند رسید، هرچند که این گروه، گروه معین و مشخصی نیست.

3 راهکار برای مبارزه با شایعه

حال که به بررسی مختصات شایعه پرداختیم، ببینیم که در برابر آن، چه می‌توانیم بکنیم. مثل همیشه ساده‌ترین راه، پیشگیری است و پیشگیری یعنی از بین بردن زمینه‌های رشد شایعه. این‌که سواد خود را بالا ببریم، هوشیار باشیم و بتوانیم نسبت به محتواهایی که در اختیارمان قرار می‌گیرد نگاهی نقادانه داشته باشیم. اما بجز این موضوع راهکارهای دیگری هم وجود دارد.

یک قانون کلی در زمینه ارتباطات بحران معتقد است که اطلاع‌رسانی در این اوقات باید دارای سه ویژگی باشد: سریع، وسیع و باصداقت. حال با بررسی مثال‌هایی به بررسی این سه رکن ضدشایعه می‌پردازیم. (یحیایی، همان)

فرض کنید در ماجرای تبریز، یکی از مسئولان تربیت بدنی یا مسابقه، سریعا شایعه را تشخیص می‌داد و با هدف جلوگیری از اثرات مخرب آن از طرف بلندگوی ورزشگاه، نتیجه دقیق بازی اصفهان را اعلام می‌کرد. حتی بهتر بود در پایان بازی و به محض خوردن سوت چنین اتفاقی بیفتد.

در این صورت دیگر شاهد آن حوادث تلخ نبودیم. در مورد اطلاع‌رسانی وسیع و همه‌گیر باید به ماجرای اطلاع‌رسانی بیماری و عمل جراحی رهبر انقلاب اشاره کرد. اگر اطلاع‌رسانی صرفا به مسئولان انجام می‌شد مثل بسیاری دیگر از خبرها، شنیده‌هایی از رسانه‌ها یا مردم درز می‌کرد و باعث نگرانی می‌شد، در حالی که اطلاع‌رسانی از طریق رسانه ملی باعث شد راه بر هر شایعه‌ای بسته شود و زمین جامعه برای کشت چنین بذری کاملا لم‌یزرع باشد. بنابراین برای از بین بردن شایعه باید از رسانه‌های فراگیر جامعه استفاده کرد تا بتوان مخاطبان بیشتری را از ماجرا مطلع کرد.

در مورد رویکرد سوم باید به شایعاتی که چند وقت یک بار در مورد تغییرات در کابینه یا دولت منتشر می‌شود، اشاره کرد. رسم بر این است که ابتدا چنین شایعاتی از بیخ و بن تکذیب می‌شود، اما بعد از مدتی مقامات دولتی ابتدا تلویحا و سپس تصریحا این شایعات را تائید می‌کنند. چنین رفتارهایی نه‌تنها باعث کاهش اعتماد به دولت می‌شود بلکه در نهایت به نفع شایعه تمام می‌شود، زیرا در میان مردم یا خبرنگاران این موضوع جا می‌افتد که اگر دنبال خبر راست بودی، ببین چه چیزی تکذیب می‌شود.

به این ترتیب شایعه در بستر یک الگوی اقتصادی بررسی و البته ابزارهای بازار اخبار صادقانه برای مقابله با این پدیده ارزیابی شد. با این الگو، به جای این‌که دنبال فردی که شایعه تبریز را به‌وجود آورد باشیم؛ باید ببینیم چرا شایعه مثل لوبیای سحرآمیز در زمین یادگار امام رویید و چرا چنین شایعاتی به سرعت پذیرفته می‌شود؟! این‌طور هم می‌توان گفت: همه می‌دانیم که چوپان دروغگو بوده، اما یکی تا حالا به ما نگفته که مردمان آن شهر، چرا این‌قدر ساده بودند که حرف چوپان را گوش می‌کردند.

شایعه؛ حقوق چه می‌گوید؟

آیا نشر شایعه جرم است؟ پاسخ به‌صورت کوتاه مثبت است. مطابق ماده 698 قانون مجازات اسلامی (بخش تعزیرات)، «هرکس به قصد اضرار به غیر یا تشویش اذهان عمومی یا مقامات رسمی به وسیله نامه یا شکواییه یا مراسلات یا عرایض یا گزارش یا توزیع هرگونه اوراق چاپی یا خطی با امضا یا بدون امضا اکاذیبی را اظهار کند یا با همان مقاصد اعمالی را برخلاف حقیقت راسا یا به‌عنوان نقل‌قول به شخص حقیقی یا حقوقی یا مقامات رسمی تصریحا یا تلویحا نسبت دهد اعم از این که از طریق مزبور به نحوی از انحاء ضرر مادی یا معنوی به غیر وارد شود یا نه علاوه بر اعاده حیثیت در صورت امکان، باید به حبس از دوماه تا دو سال یا شلاق تا 74 ضربه محکوم شود.»

یکی دیگر از مهم‌ترین قوانین البته در حوزه مجازی، قانون جرایم رایانه‌ای است که در ماده 18 خود آورده: «هر کس به قصد اضرار به غیر یا تشویش اذهان عمومی یا مقامات رسمی به وسیله سامانه رایانه‌ای یا مخابراتی اکاذیبی را منتشر کند یا در دسترس دیگران قرار دهد یا با همان مقاصد اعمالی را برخلاف حقیقت، راسا یا به‌عنوان نقل قول، به شخص حقیقی یا حقوقی به طور صریح یا تلویحی نسبت دهد، اعم از این‌که از طریق یادشده به نحوی از انحاء ضرر مادی یا معنوی به دیگری وارد شود یا نشود، افزون بر اعاده حیثیت (در صورت امکان)، به حبس از 91 روز تا دو سال یا جزای نقدی از پنج میلیون ریال تا چهل میلیون ریال یا هر دو مجازات محکوم خواهد شد.» فرق این مقرره با قانون پیشین در این است که در آن خبری از مجازات شلاق نیست و به جای آن جزای نقدی آورده شده است اما در هر دوی آنها، در صورتی که برای قاضی قصد سوء فردی و نیز نشر اکاذیبش روشن شود، می‌تواند حکم به مجازات دهد. جالب است بدانید که به غیر از این مقررات عمومی، قوانین خاصی هم در این حوزه وجود دارد. مثلا در قانون انجمن‌های غیردولتی، احزاب و گروه‌های سیاسی و نیز آیین‌نامه فعالیت دفاتر موسسات رسانه‌ای خارجی از پخش شایعه منع شده‌اند. هم چنین این موضوع به‌عنوان یکی از تخلفات اداری ذکر شده است. در زمان جنگ هم شورای عالی قضایی مقرره خاصی برای پخش شایعات وضع کرده بود که قانونی بودن یا نبودن آن مورد بحث و اختلاف بود اما در هر حال، به‌عنوان یک قانون در جامعه مطرح بود.

شایعه، به مثابه جنگ پنهان

امان‌الله قرایی‌مقدم، جامعه‌شناس در زمینه شایعه‌پراکنی به باشگاه خبرنگاران جوان می‌گوید: جامعه نسبت به رواج شایعات شدیدا آسیب‌پذیر است و از نظر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... سلامت و تعادل روانی خود را از دست می‌دهد. شایعه موجب ایجاد ترس، بدبینی و تفرقه در بین مردم می‌شود و هدفی جز تخریب روانی و افشاگری و رواج بی‌اعتمادی ندارد و اضطراب اجتماعی را بالا می‌برد.

قرایی‌مقدم ادامه می‌دهد: شایعه نوعی جنگ پنهان است، لایه‌های زیرین جامعه را می‌پوشاند و از بین می‌برد، همچنین سدی در مقابل رسیدن به موفقیت است. عده‌ای برای رقابت‌، دشمنی و تفرقه‌افکنی و... دست به چنین کاری می‌زنند و به تخریب دیگری می‌پردازند تا با ضعیف کردن اتحاد، به آنها سلطه یابند.

کارشناسان عقیده دارند که شایعات به هنگام فقدان خبر ساخته می‌شوند. وقتی افراد، بسیار مشتاق خبرگیری و آگاهی از واقعه و موضوعی هستند، اما قادر به کسب اطلاعات مورد اطمینان نباشند، پذیرای شایعه می‌شوند و برعکس وقتی افراد جامعه از آگاهی خود، بر حوادث، مطمئن باشند، به ارائه غیرضروری مطالب ساختگی تمایل نخواهند داشت. به عبارت دیگر وقتی گروه‌ها و افراد یک جامعه از مجاری قانونی و صحیح، اطلاعات و اخبار را به دست نیاورند، زمینه برای رواج شایعه مهیا می‌شود. به عقیده جامعه‌شناسان، شایعه، پدیده‌ای است اجتماعی که هم می‌تواند کارکرد مثبت داشته باشد و هم کارکرد منفی، اما گویا کارکرد منفی شایعه، بیش از کارکرد مثبت آن است.

ایجاد فضای ناسالم و به خطر افتادن امنیت عمومی، انحراف افکار عمومی از اهداف اصلی به سوی اهداف جزئی، ایجاد تفرقه، رویارویی و صف‌بندی اقشار مختلف جامعه، ایجاد بدبینی و سلب اعتماد مردم از دولتمردان، کاهش اعتماد مردم به وسایل ارتباط جمعی داخلی و روی آوردن به منابع غیررسمی و از همه مهم‌تر، گسترش ناامنی، ترس، اضطراب و نگرانی را می‌توان از مهم‌ترین کارکردهای منفی شایعه برشمرد.

بهترین راه مقابله با شایعه، توسعه روابط و فراهم آوردن این امکان است که مردم از مسائل جدی جاری در جامعه، آگاه باشند. وقتی مردم نسبت به واقعیت امری اطمینان حاصل نمودند و دریافتند که چیزی از آنها پوشیده نیست، فرایند شایعه‌پراکنی خود به خود متوقف می‌شود یا از برد یا دامنه آن به حد چشمگیری کاسته می‌شود. پاسخگویی دولتمردان به مردم و محرم دانستن آنها، بسیار موثرتر از تکذیب یک شایعه پس از انتشار آن است.

ادب فارسی و شایعات

فرهنگ و ادب فارسی هم مثال‌های بسیاری از مخالفت با فرهنگ شایعه دارد. البته از نظر برخی همین فرهنگ و ادب باعث شده در میان مردم ایران فرهنگی شفاهی رایج شود و نوشتن و مکتوب کردن جایگاهی حاشیه‎‌ای داشته باشد و این فرهنگ بستر مناسبی باشد برای این‌که بتوان در میان مردم شایعه را جا انداخت. با این حال و گذشته از این ماجرا، دو ضرب‌المثل جالب ایرانی به طور مشخص به ماجرای شایعه مربوط است که در اینجا آنها را بررسی می‌کنیم.

ضرب‌المثل اول یک کلاغ، چهل کلاغ است. در داستان مربوط به این ضرب‌المثل آمده که جوجه کلاغی به توصیه مادر خود گوش نکرد و در حالی که مادر در خانه نبود هوس پرواز کرد. او پس از قدری پرواز روی بوته‌ها افتاد. کلاغی این ماجرا را دید و برای گرفتن کمک به سراغ دیگر کلاغ‌ها رفت.

آنها برای همین کار به سراغ کلاغ‌های دیگر رفتند ولی ماجرا از جایی به یک شایعه تبدیل شد که هر کس با دیدن دیگر کلاغ‌ها، به قول معروف پیاز داغ ماجرا را زیاد کرد. اولی گفت افتاده است، دومی اضافه کرد که نوکش هم شکسته، سومی پر و بال را هم شکسته دانست و بالاخره گروه پنجم گفت که جوجه‌کلاغ مرده و از این‌رو چهل کلاغ جمع شدند تا برای عرض تسلیت به سراغ کلاغ مادر بروند ولی با تعجب دیدند که او در حال غذا دادن به فرزند خود است. اینجا بود که همه آنها اشتباه خود را فهمیدند و البته خالقان این افسانه به ما آموختند که نباید به اقوال شفاهی اعتماد زیادی کرد.

به غیر از این مثل، شعری هم از زبان عطار نیشابوری نقل شده که ورد زبان بسیاری از افراد ضد شایعه است.

عطار در شعری با ارجاع دادن به ماجرای یوسف و زلیخا می‌گوید نه زلیخا گفتن و نه یوسف شنیدن هیچ کدام به اندازه یک دیدار ارزش ندارد و در نهایت بیانش را به طور خلاصه این‌گونه بیان می‌کند که «شنیدن کی بود مانند دیدن؟!» مشابه مضمون این شعر در حدیثی از امیرالمومنین(ع) هم آمده که بیان می‌کنند فاصله حق و باطل چهار انگشت وکنایه از فاصله میان چشم و گوش است.

مصطفی مسجدی‌آرانی / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها