شاید تاکنون چند بار از خود پرسیده باشید که دلیل این همه ازهمپاشیدگی خانوادهها چیست؟یا چرا زوجهای جوان در سالهای اخیر براحتی و بعد از چند ماه زندگی مشترک از هم جدا میشوند؟
در گفتوگویی با دکتر «مریم یوسفی»، جامعهشناس و استاد دانشگاه، دلایل افزایش طلاق و آسیبهای آن برای جامعه و فرزندان را بررسی کردیم که در ادامه میخوانید.
به صورت کلی علت افزایش آمار طلاق در کشور چیست؟
طلاق گرفتن را میشود به عنوان یک متغیر وابسته در نظر گرفت که به متغیرهای اصلی ربط دارند. اگر بخواهیم دلایل افزایش آمار طلاق را نام ببریم، به طور یقین، بیاعتقادی را که در جامعه و بین جوانان زیاد شده میتوان از مهمترین عوامل دانست. آن حرمت و قداستی که مردم در گذشته برای خانواده و ازدواج قائل بودند دیگر در بین جوانان کمتر یافت میشود. البته چشم و همچشمی و داشتن معشوقه و عوامل اقتصادی و عوامل دیگر را نمیتوان نادیده گرفت. شبکههای اجتماعی و فضای مجازی هم از عواملی هستند که در چند سال اخیر باعث بسیاری از طلاقها شدهاند، زن یا مرد خانواده آنقدر در این شبکهها وقت میگذراند که دیگر برای خانوادهاش زمانی ندارد. این شبکهها و دوستانی که در این شبکهها پیدا میکنند، باعث دوری فرد از خانواده میشود. البته علاوه بر همه این موارد، نمیتوان نقش بسیار موثر پخش فیلمهای ماهوارهای را در افزایش این آمار نادیده گرفت. در جامعهای که محدود است دیدن فیلمهای ماهوارهای و فرهنگ متفاوت با فرهنگ ایرانی خودش یک اشتباه بزرگ و عامل جدایی زن و مرد میشود. فیلمهای ماهواره فرهنگ اصیل ایرانی را خدشهدار میکند، همین فیلمها باعث شده که زن و مرد خیلی راحت با هم تحت عنوان دوست اجتماعی معاشرت کنند و همین معاشرتها باعث جدایی فرد از خانواده و در آخر منجر به طلاق میشود.
بالا رفتن آمار طلاق چه عواقبی برای جامعه دارد؟
هر چه ما روز به روز پیشرفت میکنیم، ناهنجاریها به هنجار و نبایدها برایمان به بایدها تبدیل میشود. تا قبل از این، طلاق بین مردم یک امر زشت و کار نادرست شناخته شده بود و کسی که طلاق میگرفت با سرافکندگی این موضوع را در جمعی بیان میکرد که البته این هم درست نبود ولی امروزه یک مرد یا زن مطلقه تا با کسی آشنا میشود خیلی راحت میگوید که من طلاق گرفتم و این نشان میدهد قبح موضوع طلاق در بین مردم از بین رفته است، البته در این بین افرادی هم وجود دارند که هنوز مانند قدیم از این موضوع رنج میبرند، شایان ذکر است که هیچکدام از این رفتارها قابل توجیه نیست.
همان طور که گفتم در سالهای اخیر طلاق در بین مردم یک امر عادی شناخته شده و همین عادی جلوه دادن مسالهای مانند طلاق موجب افزایش بیبند و باری و فساد در جامعه میشود دراین شرایط یک فرد مطلقه بالطبع راحتتر میتواند با دیگران و بخصوص با جنس مخالف رابطه برقرار کند و این خودش موجب فساد و افزایش طلاق میشود. در گذشته یک دختر 20 ساله اگر طلاق میگرفت به این راحتی نمیتوانست وارد جامعه شود، ولی در 10 سال اخیر اوضاع تغییر کرده و این عامل هم باعث میشود زنانی که از ترس نپذیرفته شدن در اجتماع به زندگی ادامه میدادند راحتتر طلاق بگیرند.
زنان پس از طلاق با چه آسیبهایی در جامعه رو به رو میشوند؟
با وجود همه این مسائل و راحتتر پذیرفتهشدن زنان طلاق گرفته در اجتماع، باز هم عوامل زیادی هستند که بعد از طلاق آرامش یک زن را سلب میکنند. به طور کلی نبود امنیت اجتماعی برای زنان زیاد شده که این حس، به طور خاص بیشتر متوجه زنان طلاق گرفته است. به دلیل نبود امنیت و نگاههایی که خیلی از افراد همچنان از گذشته تا امروز به این زنان دارند، باعث میشود این زنان فعالیتهای اجتماعی خود را کمتر کنند، آنها فکر میکنند اگر در جمعی حاضر شوند دیگران احساس ناراحتی میکنند یا بسیاری از افراد فکر سوءاستفاده از آنان را در سر میپرورانند. هنوز هم هستند افرادی که مساله طلاق خود را کتمان میکنند تا راحتتر در جامعه پذیرفته شوند. دولت یا هیچ سازمان خاصی از این زنان که خیلی اوقات مادر هم هستند، حمایت نمیکند و حتی بسیاری از خانوادهها هم آنها را نمیپذیرند و فکر نمیکنند که زنان طلاق گرفته گناه نکردند و حق زندگی دارند. همین حمایت نکردنها باعث میشود که مشکلات زیادی ازجمله فقر برایشان پیش بیاید. البته همان طور که قبلا گفتم شرایط دیگری هم وجود دارد و زنانی هم هستند که طلاق میگیرند و در جامعه پذیرفته میشوند و براحتی به زندگی خود ادامه میدهند.
برای مردان اوضاع چگونه است؟ آنها هم با این قبیل مشکلات روبهرو میشوند؟
ما در یک جامعه مردسالار زندگی میکنیم. با آنکه خیلی از سازمانها برای برابری حقوق مرد و زن تلاش میکنند، ولی خود جامعه و خانوادهها به صورت غیراختیاری به مردها احترام بیشتری میگذارند و به طور کلی مردها حمایت اجتماعی بیشتری را همراه خود دارند. در فرهنگ ما پسری حق ازدواج با یک زن طلاق گرفته را ندارد، انگار که این زن حق زندگی دوباره را ندارد. برای همین است که در بسیاری از موارد دیده میشود زن موقع ازدواج با یک پسر به دروغ میگوید که نامزد کرده و بعد از ازدواج مشخص میشود که حتی 6 ماه هم در خانه شوهر قبلی خود زندگی کرده و این موضوع باعث اختلاف میشود. ولی یک مرد طلاق گرفته براحتی بعد از جدا شدن در مراسم خواستگاری میگوید که طلاق گرفته و از نظر دیگران هم موضوع پذیرفته شده است و هیچ مشکلی ندارد. جامعه در برابر مردان طلاقگرفته عینک خوشبینی دارد و آنها را براحتی در خود جای میدهد. به طور کلی میتوان گفت که مردان طلاقگرفته در جامعه مشکلات بزرگی ندارند و امنیت اجتماعی دارند.
در سالهای اخیر شاهد افزایش ازدواج پسران جوان با زنان طلاق گرفته که اختلاف سنی بالایی هم دارند، هستیم، علت این گرایش چیست؟
یکی از مهمترین عوامل این کار میتواند عامل اقتصادی باشد. پسران جوان با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند و برای آنکه زنان از نظر مالی آنها را تامین میکنند با زنان طلاقگرفته ازدواج میکنند. این روابط مثل بده و بستان میماند و هرکدام به چیزی که میخواهند میرسند. یکی به پول و دیگری هم از نظر احساسی تامین میشود. البته بسیاری از این ازدواجها بدون هیچ قصد منفی اتفاق میافتد و دو طرف هم خوشبخت میشوند.
در این بین تکلیف فرزندان چه میشود؟ جدایی پدر و مادر برای فرزند چه عواقبی دارد؟
خانوادههای باسرپرست به مراتب بهتر از خانوادههای بدون سرپرست هستند. فرزندان در شرایط نبود پدر یا مادر دچار خلأ عاطفی میشوند و سعی بر این دارند که خلأ خود در بیرون و با همسالان پر کنند. در این گروه همسالان همه خوب و سالم نیستند و خیلی اوقات همانها موجب به خلاف کشیده شدن فرزندان میشوند. این کودکان شاهد مشاجرهها و لجبازیهای پدر و مادر بودهاند و در بسیاری از مواقع حتی خودشان مانند توپ فوتبال بین مادر و پدر در رفت و آمد بودهاند و بیاحترامیهایی را که هر طرف نسبت به دیگری ابراز میکند دیدهاند، همه این رفتارها در روحیه فرزندان تاثیر میگذارد و باعث ایجاد خلأ بیشتر و ناراحتی آنها میشود و ممکن است فرزند برای دوری از این مشکلات کارهایی بکند که به ضررش است.
این مشکلات برای کودکانی که پدر یا مادرشان فوت میکند هم پیش میآید؟
در زمان طلاق کل خانواده با مشاجره و کشمکشها از بین میرود و بنیان خانواده از هم میپاشد، ولی زمانی که پدر یا مادر خانواده میمیرند، فقط یکی از اعضای خانواده از بین رفته است و خانواده هنوز پا برجاست، درست است که کودک نبود یکی از پدر یا مادر را احساس میکند و خلأ عاطفی هم برای او به وجود میآید ولی در این شرایط فرزند خانواده مثل کودک طلاق نیست که خلأ عاطفی خود در بیرون از خانه و با دیگران پر کند، بلکه یکی دیگر از اعضای خانواده و نزدیکان سعی در حفظ آرامش او دارند. شرایط کودک طلاق با این کودکان بسیار متفاوت است، کودکان طلاق در مواردی از طرف هیچکدام از والدین پذیرفته نمیشوند و این امر در روحیه و اجتماعی شدنشان تاثیر منفی میگذارد.
چه راهحلهایی برای کمتر شدن آمار طلاق در جامعه وجود دارد؟
اگر دولت از نظر اقتصادی جوانان را تامین کند و اگر خانوادهها سعی در آرام نگه داشتن جو خانه و درک متقابل در هر شرایطی داشته باشند، میبینیم که این آمار بشدت کاهش پیدا میکند. البته نباید از تاثیر فیلمهای ماهواره و شبکههای اجتماعی در بالا بودن این آمار غافل شد. این امکاناتی که به راحتی در اختیار خانوادهها قرار میگیرد، قبل از آنکه فرهنگ استفاده از آنها به وجود بیاید، وارد زندگی مردم شده و خودش باعث ایجاد فساد و ازهمپاشیدگی خانوادهها میشود.
غزاله مالکی / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد